جوانی که به دلیل اسارت در عقده مادر، قدرت تصمیم گیری اش سلب می شود و بدون اجازه مادر خود نمی تواند قدمی بردارد؛ در انتخاب رشته، شغل، همسر و… تابع نظر والدین خود است و از خود هیچ کنشی بروز نمی دهد؛ فردی که به دلیل تنبلی، نمی تواند تحصیلات عالیه خود را تمام کند؛ دانشجویی که به دلیل درس نخواندن و عدم حضور در کلاس، مجبور به حذف دروس دانشگاهی خود می شود؛ دانشجویی که به دلیل نیامدن به کلاس درس، حتی به خود زحمت صحبت با استادان را نداده و در امتحانات پایان ترم خود شرکت نمی کند و مجبور به حذف ترم می شود؛ این وضعیت ها یعنی انفعال به حدی گلوی این فرد را می فشارد که حتی نمی تواند قدم از قدم بردارد و در نهایت به این سمت رهنمون می شود که گزینه ترک تحصیل را برگزیند.
همچنین فردی که صحب نمی تواند از خواب بیدار شود و به سر کار خود رود؛ مردی که نمی تواند تصمیم درستی برای انتخاب همسر خود بگیرد؛ زنی که نمی تواند تنبلی را رها کند و مسئولیت های خانوادگی و همسری را اداکند؛ سربازی که نیمه کاره خدمت سربازی خود را رها می کند یا دانشجوی پزشکی ای که طرح خود را نیمه کاره رها می کند و مدرک نمی گیرد؛ همه نمونه افرادی است که به مصیبت تنبلی و عقده مادر دچار شده اند. سعی من بر این است که پرونده ای را برای شما باز کنم که با مبحث تنبلی و عقده مادر آشنا شده و راه های برون رفتن از آن را بیاموزید.
عقده مادر به تنبلی یا میل به انفعال گفته می شود که سعی خواهم کرد در پرونده ای مفصل به آن بپردازم.
1- ماهیت عقده مادر
2- نحوه شکل گیری آن
3- اثرات عقده مادر بر عملکرد فردی و اجتماعی
4- راه های برون رفت از عقده مادر
عقده مادر چیست؟
میل به انفعال در یک فرد را عقده مادر می گویند. زمانی که فرد ترجیح می دهد کاری انجام ندهد یا انجام آن را به زمان نامعلومی موکول کند. این تعریف، ساده ترین و ابتدایی ترین تعریف در مورد عقده مادر است.
عقده مادر شکل ها و ابعاد گسترده دیگری نیز دارد که تنها ما در ارتباط با بحث تنبلی به آن خواهیم پرداخت.
چرا می گوییم عقده مادر؟
هنگامی که این ترکیب را می شکافیم به دو کلمه می رسیم؛ عقده و مادر.
در تعریف عقده باید بگویم که عقده در تعریف روانشناسی تحلیلی به ساختار و شیوه ای از ساخت در ساحت روان اشاره دارد. تمامی اجزای روان در ساختار روان شناسی تحلیلی و از نظر کارل گوستاو یونگ، روان شناس شهیر سوئیسی، ساختار عقده ای دارند. از عقده در زبان فارسی به گره یاد میشود. گره معمولا به گره کور یا گره ساده تعبیر می شود. گره کور قابل بازشدن نیست و گره ساده قابل بازشدن است. عقدهنیز در حوزه روان این گونه است؛ ساده و پیچیده.
ماهیت عقده به شدت پیچیده است و توضیح آن در این نوشتار نمی گنجد اما به همین توضیح اکتفا می کنم که عقده بر اثر تنش های حاصل از برخوردهای خودآگاهی فرد در طول زندگی او ایجاد می شود.
عقده از دو بخش تشکیل می شود:
1- هسته عقده
2- پوسته عقده
هسته عقده در ناخودآگاه جمعی شکل می گیرد و پوسته عقده در ناخودآگاه شخصی، هسته عقده بنا به هر دلیلی قابل شکل گیری است و پوسته عقده به مرور زمان، بنابر جنس و محتوای هسته، به دور هسته ایجاد پوسته می کند. هرقدر که با مسائلی بیشتری در ارتباط با هسته عقده در ارتباط باشیم، پوستهه بیشتری به دور هسته شکل می گیرد.
مثال: فردی در دوره کودکی مورد سوءاستفاده جنسی واقع می شود در این وضعیت هسته عقده اش شکل می گیرد؛ عقده حساسیت نسبت به امور جنسی.
فرد در گذران عمر خود از کودکی به بزرگ سالی، با هر موردی که مربوط به مسائل جنسی باشد، به صورت واکنشی و تکانه ای و هیجانی برخورد خواهدکرد و پوسته هسته خود را ضخیم و ضخیم تر می کند. در بزرگ سالی، زمانی که فرد نیاز به مبادرت عمل جنسی به عنوان رفتار صحیح جنسی پیدا می کند، دچار تنش می شود و از موضوع سر باز می زند یا با موضوع به صورت تابو برخورد میک ند.
در مورد نحوه عملکرد عقده باید بگویم که عقده به صورت سریع و ناگهانی شروع به عمل می کند و در کسری از ثانیه، فرماندهی ساحت روان را به عهده می گیرد.
به این صورت که در حالت عادی و معمولی، ساحت روان انسان در فرماندهی من یا ایگو به سر می برد اما زمانی که عقده شروع به واکنش می کند، «من» فرماندهی خود را از دست می دهد و عقده در مرکز فرماندهی روان قرار می گیرد. مثل فردی که به دلیل هسته شکل گرفته از عقده در ارتباط با ابژه جنسی در دوره کودکی، در دوره بزرگ سالی محوریت انتخاب و عملکرد خود را بر پایه امور جنسی قرار می دهد و صرفا در ارتباط با این مسائل صحبت می کند و در پی رسیدن به رابطه جنسی صرف در یک رابطه عاطفی است.
بر می گردیم به بحث اصلی و توضیح واژه مادر.
واژه مادر یک مفهوم کاملا روشن و بدیهی در ذهن تمامی انسان هاست اما توضیحات مفصل تری در این مورد وجود دارد. زمانی که واژه مادر را می شنویم، اولین تصویری که در ذهن ما شکل می گیرد، چهره مادر خودمان است و اولین مفهومی که شکل می گیرد، مفهوم مهربانی است. این تصویر و این مفهوم، کهن الگو یا آرکی تایپ مادر است.
کهن الگوی مادر، به معنی منبع لایزال تغذیه کنندگی و زایش و رشد و نمو در ناخودآگاه جمعی انسانی است. کهن الگوی مادر یک مفهوم ازلی است که از زمان پیدایش کائنات، در بن و ریشه مفاهیم کائناتی و انسانی، جایگاه ویژه ای دارد. مادر، منبع زایش، تولد، رشد و نمو، تغذیه کنندگی و باروری است. زمین، حکم مادر را دارد. و ساختار کائنات (تمامی عوالم کشف شده و نشده کیهانی و آسمانی) ساختار مادرگونه دارد، زیرا با رشد و زایش، تولد، تولد دوباره و باروری در ارتباط است. پس مفهوم مادر در ذهن بشری انسان، دارای مفاهیم مشخصی چون حمایت و آغوش است و منبع تغذیه کننده به شمار می رود.
تا اینجا با دو مفهوم عقده و مادر آشنا شدیم.
زمانی که این دو واژه را کنار یکدیگر قرار می دهیم، با مفهوم عقده مادر یا مادر کامپلکس رو به رو می شویم، یعنی عقده ای که ارتباط مستقیم با آرکی تایپ مادر دارد. با این توضیحات پی به این موضوع می بریم که عقده مادر، ریشه ای مبتنی بر ناخودآگاهی در عمق ناخودآگاه جمعی و نیز جایگاه و تاثیری ویژه در عمق کهن الگوها و غرایز دارد و از حمایت جدی آرکی تایپ مادر برخوردار است که منبع تغذیه کننده کل عالم به حساب می آید. عقده مادر بدین معناست که ما میل به تغذیه شدن از یک منبع تغذیه داریم و تا زمانی که این منبع تغذیه کننده وجود دارد، فرد از آن بهره مند می شود.
در دنیای واقعی، این منبع می تواند مادر حقیقی فرد باشد. و اولین مواجهه فرد با عقده مادر، مادر خود فرد است. یعنی اولین جلوه آرکی تایپ مادر، مادر حقیقی فرد است که شرایط حمایتی را برای فرد ایجاد می کند. زمانی که فرد در شرایط عقده مادری قرار دارد، یعنی در حالت جنینی است. به این ترتیب که فرد در دوران جنینی، به طور مستقیم و بدون واسطه در رحم مادر، توسط مادر تغذیه می شود و کار دیگری هم انجام نمی دهد. به همین دلیل است که می گوییم فرد دچار عقده مادر، در حالت جنینی به سر می برد. دست و پا داخل و جمع در داخل شکم.
حالت جمع شدن و دفاعی
مثال: وقتی که صبح زود برای انجام کاری باید از خواب برخیزیم، اگر دچار عقده مادر شویم، از رفتن به سر کار، خودداری ورزیده و پتو را روی خود می کشیم. به این حالت، حالت جنینی می گویند. فرد از رفتن به سر کار سر باز می زند و ترجیح می دهد در شرایط امن خود باقی بماند.
عقده مادر به این معناست که فرد حاضر به ترک شرایط امن فعلی خود و گذر به مرحله ناامن بعدی نیست.
مرحله بعد مشخص نیست، معلوم نیست که امن هست یا خیر، مشخص نیست که نیاز به چه امکانات و تلاش ها و زحمت هایی دارد اما شرایط فعلی، امن و تجربه شده است. عدم تجربه شرایط مرحله بعد و قدم ننهادن در مسیر پیشرفت، موجب عقده مادر می شود.
نحوه شکل گیری عقده مادر
در مورد عقده مادر و نحوه ی شکل گیری آن باید گفت که این عقده به روش ها و شیوه های گوناگون شکل می گیرد اما اگر در مورد عقده مادر که منجر به انفعال و تنبلی می شود، بخواهم به شما بگویم، باید عرض کنم که از منبع تغذیه کنندگی و از هنگام تولد شکل می گیرد. حتی فرد قبل از تولد خود نیز دچار عقده مادر خواهدبود؛ براساس وراثت؛ یعنی اگر پدر و مادر تنبلی داشته باشد، می تواند ژن تنبلی را به ارث ببرد یا اگر پدر و مادر فعال و کوشا و دارای پشتکاری داشته باشد، باز هم ممکن است در میان اجداد و پیشینیان او، آدم های تنبلی وجود داشته باشند که این ژن بر اثر تصادف به این فرد انتقال پیدا کند. البته این یک فرضیه است و در صورت درست بودن، دلیل بر این نمی شود که فرد نتواند از عقده مادر خودش خلاصی پیدا کند. فرض را بر این بگذارید که من چیزی در مورد ژنتیک بودن این قضیه به شما نگفته ام.
چون القاپذیری و تلقین در بین ایرانی ها، از درجه بالایی از اهمیت برخوردار است و ممکن است با شنیدن این مطلب، به طور کامل قید درمان عقده مادر را بزنید و بگویید که به هر تقدیر من عقده مادر را به طور ذاتی دارم و درمانی هم برای آن متصور نیست. پس لطفا عقده مادر و دچارشدن به آن را اکتسابی قلمداد کنید. البته به این مهم توجه داشته باشید که ایرانی ها از اشتراک ژنتیک در مورد ژن تنبلی به صورت ویژه برخوردارند که در بحث ما نمی گنجد و نیاز به یک بررسی جامعه شناختی دارد.
فارغ از اثر وراثتی عقده مادر، عقده مادر بستگی مستقیمی با منبع تغذیه کنندگی فرد دارد. اولین منبع تغذیه کنندگی فرد، مادر اوست که از دوران جنینی، این تغذیه کنندگی را در رحم خود اعمال می کند.
فرد در حالت جنینی، در حالت و شرایط عقده مادر قرار دارد و به مرور زمان و با رشد سن، هرچه از میزان تغذیه کنندگی و حمایتگری فرد کم شود، کمتر دچار عقده مادر می شود. به این ترتیب که بچه هایی که سر موقع از شیر گرفته شوند و مراحل رشدی خود را براساس توالی دست بگذرانند، زودتر به سمت استقلال شخصیتی قدم بر می دارند.
استقلال شخصیتی و هویتی، نقش به سزایی در مهار عقده مادر فرد دارد اما مثلا فردی که به جای 2 سال، 4 سال از شیر مادر خود تغذیه کند، به مراتب نسبت به دیگر افراد در شرایط مشابه، بیشتر درصدد ابتلای به عقده مادر است. همچنین بچه ای که از انجام مسئولیت های کوچک خود چون غذاخوردن و اجابت مزاج به وسیله خود سر باز می زند، در حال دچار شدن به عقده مادر خویش است؛ بنابرین در این شرایط، نقش والدین از جایگاه و تاثیر خاصی برخوردار خواهدبود.
در عدم ابتلای فرد به عقده مادر، والدینی که در انجام تکالیف مشخص فرزند خود، به اصطلاح وا می دهند و توجه خاصی به این مقوله ندارند، در حال سوق دادن فرزندان به عقده مادر هستند. یا مادری که در تغذیه کنندگی به فرزند خود از حد اعتدال خارج می شود و هر آنچه را که فرزند طلب می کند، در اختیار او قرار می دهد، این مادر نیز به همان شیوه در رشد میل انفعال فرزند خود نقش اساسی دارد. حمایت بیش از اندازه و تغذیه کنندگی خارج از معمول و رساندن کالری بیش از حد و متنوع به فرزند در دوران قبل از 10 سالگی، به اصطلاح فرد را تنبل بار می آورد و اینجاست آن نقطه آسیبی که در موردش حرف می زنیم.
زمانی که فرد در تهیه امکانات تغذیه ای و حمایتی خود کمترین تلاشی را نمی کند، به مرور زمان، به این سمت میل پیدا می کند که از کوچک ترین تلاش ها در جهت رسیدن به اهداف خود سر باز زند. برای مثال یک روز ترجیح می دهد که به مدرسه نرود و برای تامین شدن نظرش، خود را به مریضی می زند و مادر ناآگاه، به دلیل حمایت های بیش از حد از فرزند خود در سال های رشد، تن به خواسته فرزند می دهد و با درخواست او موافقت می کند. پس ما مفهومی به نام تنبلی آموخته شده نیز داریم؛ عقده مادری آموخته شده.
فرد می داند که در کجا باید چگونه رفتار کند تا حمایتگری خانواده خود را در پی داشته باشد و به مرور زمان، این رفتارها از فرد یک مبتلا به عقده مادری حرفه ای می سازد. این فرد تا زمانی که زیر بار مسئولیت به طور جدی نرفته است، نمی داند که در حال آوردن چه بلایی بر سر خود است. معمولا در ادبیات تحلیلی، ما دسته بندی افراد را از نظر شکل گیری استقلال شخصی به سه دسته تقسیم می کنیم.
1- ایگو پرنتی ها (Ego Parent) من والدینی
2- ایگو وردی ها (Ego World) من جهان
3- ایگو سلفی ها (Ego Self) من روحانی
ایگو پرنت به معنای قرارگیری روان فرد در نظام حمایتی خانواده است که از تولد تا زمان استقلال فرد ادامه دارد. ایگو پرنت دورانی است که فرد تحت حمایت مادی و معنوی و تغذیه ای و رشدی خانواده قرار دارد.
این دوران نقش به سزایی در شکل گیری عقده مادر فرد دارد. اگر در این دوران، فرد به سمت حمایت های بی قید و شرط توسط خانواده در حرکت باشد و از انجام کوچک ترین تکالیف معاف، به راحتی دچار عقده مادر می شود اما اگر در این دوران، پدر و مادر فرد، افراد آگاهی باشند و حمایتگری خود را با اعتدال پیش برده و فرد را مجبور به انجام تکالیف خاص کنند، مسلما فردی از این دوره بیرون خواهدآمد و به میزان بسیار کمی در معرض انفعال قرار خواهدگرفت. گذر از مرحله ایگوپرنت به ایگوورد، بستگی بسیار مستقیمی با نحوه تربیت فرد توسط خانواده دارد. آیین ورود به ساخت جهان برای فرد، باید با شکوه خاصی توسط خانواده برگزار شود.
در دوران پیشین، فرزندان یک سال قبل از بلوغ، توسط پیر و مرشد قبیله به سفر یک ساله ای رهنمون می شدند که آیین ورود را بیاموزند. خدمت سربازی برای پسران نیز چنین حکمی دارد که معمولا دیر هم اتفاق می افتد و باید یا قبل از بلوغ باشد یا در حین بلوغ. فرد در ورود به ایگوورد خود، باید خود را مهیای ساخت جهان خود کند و پله های رشد مردانگی را یک به یک طی کند تا بتواند مرحله ایگوسلف مناسبی را بگذراند.
معمولا افراد دچار عقده مادر، در مرحله ایگوورد خود، در حال تنبلی کردن و سر به هوایی به سر می برند و هیچ نمی سازند و در مرحله ایگوسلف که خود روحانی فرد را شکل می دهد، مجبور به برآورده کردن نیازهای مادی خود می شوند و به جای پرداختن به معنویات، در حال کار کردن برای تامین معیشت خود هستند. نمونه آن را هم به وفور می توانید در اطرافیان خود ببینید که ک هم نیستند، میان سالان و کهن سالانی که هنوز در حال کار کردن به سر می برند. این ها همه از آفات عقده مادر به شمار می آیند.
وقتی که در همان ابتدا، میل به انفعال، کنترل و مهار نشود و رشد کند، نتیجه این می شود که یک انسان پرجنب و جوش و پرانرژی و فعال، تبدیل به یک فرد گوشه گیر و منزوی می شود. بزرگ ترین ضربه ای که عقده مادر نثار فرد می کند، میل پنهان شکست است؛ میل پنهان شکست یعنی اینکه ما در عمل، برای پیشرفت و موفقیت، تلاش می کنیم اما نیرویی در ناخودآگاه مان، ما را به سمت شکست رهنمون می سازد.
این میل، کشنده ترین میل در بحث عقده مادر است و ضربات کاری این میل جبران ناپذیر خواهدبود و فرد را از پیشرفت و رشد دور می کند چون هرچه فرد به سمت موفقیت سیر می کند، در ناخودآگاه به سمت شکست سوق داده می شود و این می شود که انسان های تنبل همیشه در حال درجا زدن به سر می برند یا اینکه موفقیت های بزرگی را تجربه نمی کنند یا سرعت پیشرفت شان مورچه ای است.