اما از آنجا که هیچ صنعتی بدون رقابت نخواهد ماند،کامپیوتر های ضعیف و گرانقیمت اپل نیز از همان ابتدا زیر سایه سنگین محصولات مایکروسافت قرارگرفت.
کارایی بالاتر و قیمت مناسب محصولات مایکروسافت از یک سو، و جاهطلبی های جابز برای کسب درآمد و تسلط بر بازار موجب شکست سخت اپل در آن زمان شد و تا مرز ورشکستگی پیش رفت.هنوز هم بسیاری از کارشناسان معتقدند که مقایسه مک و ویندوز مثل مقایسه یک اسکوتر با موتورسیکلت ریسینگ است!
در این شرایط،جابز که دست خود را در مقابل قدرت برنامه نویسان مایکروسافت و فروش بالای آنها خالی میدید،طرحی را پایه ریزی کرد که تا امروز نیز سیاست اصلی و هسته کمپانی اپل را میسازد:
طراحی و ساخت محصولاتی که حس خوبی به کاربر میدهند،به جای محصولاتی که واقعاً خوبند!
این سیاست در اولین نسل آیمک با قاب شفاف و طراحی فریبندهاش نمود پیدا کرد که فروشی عالی داشت و پس از مدتها اپل را به سوددهی رساند.جابز به خوبی دریافت که برای رقابت با محصولات کمپانی های بزرگ و قدرتمند،لازم است که به اندازه آنها قدرت داشته باشد،اما لازم نیست صرفاً برای فروش بیشتر مستقیم به جنگ با محصولات رقیب برود و البته فروش بیشتر نیز همه دغدغه او بود.جابز که یک بازاریاب خلاق بود، میدانست شرط فروش یک محصول این است که مشتری آن را ببیند،بپسندد و دست به جیب شود…!
و از طرفی واضح است که در حوزه تکنولوژی،عمده جامعه مصرف کنندگان فاقد اطلاعات فنی کافی هستند تا یک محصول مانند کامپیوتر یا سیستم عامل آن را برسی و انتخابی هوشمندانه داشته باشند وهمین باعث میشود هنگام خرید این لوازم نگاهی مانند خرید پوشاک و تنقلات داشته باشند و ویژگی های اغوا کننده ظاهری محصول، تاثیر بسزایی روی انتخاب آنها بگذارد و این موضوع کار او را راحت میکرد.
اما جابز با چالشی دیگر نیز مواجه بود.او میدانست هر سبک طراحی و برندی بالاخره روزی تکراری شده و به اصطلاح از مد میافتد!
بنابراین سعی در پایهریزی اکوسیستمی بسته و منزوی داشت تا در صورتی که کاربران بعد از مدتی ورود و آلوده شدن به آن، قصد خروخ از آن را داشته باشند، احساس کنند با کاری سخت روبرو هستند و منصرف شوند.
جالب است بدانید که در بحبوحه رقابت در صنعت نوشابه های گازدار در دهه 80 میلادی که کوکاکولا و پپسی قطب های آن بودند،پپسی یک نظرسنجی میدانی به راه انداخت وبه مردم دو لیوان نوشابه همسان،که در یکی پپسی و در دیگری کوکاکولا بود داد و علیرغم اینکه اغلب مردم پپسی را انتخاب کردند،اما آمار فروش چیز دیگری نشان میداد و فروش پپسی همواره کمتر از کوکاکولا بود زیرا به عقیده کارشناسان مردم دوست دارند این نام را هنگام نوشیدن نوشابه روی قوطی ببینند. این تجربه گواه میدهد که پیدیده برندگرایی تا چه حد میتواند نقش تعیین کنندهای در فروش محصولات داشته باشد و امروزه،این یکی از ارکان اصلی تجارت به سبک آمریکاییست، سبکی که کمپانی اپل همواره بیشترین سود ممکن را از آن میبرد.
جابز در اندیشه ثروت یا پیشبرد تکنولوژی؟
در دوران حیات جابز، خودش و هواداران اپل همواره در تلاش بودند تا او را به عنوان یک نابغه و چهرهای تاثیرگذار در جهان تکنولوژی معرفی کنند و این تا حدی بود که حتی وزنیاک هم به او شکایت کرد که با وجود اینکه همه کارها را من انجام میدهم،چرا هر روز میشنوم که استیو جابز یک نابغه است!؟او نیز در پاسخ گفت که نوازندگان مینوازند و من ارکسر را رهبری میکنم!
پس از مرگ نیز به همین روال هواداران سعی کردند از او یک اسطوره بسازند که جهان مدیون خدمات اوست.
کارهایی مانند سفر به هند و بودایی شدن ویا تمایل به تردد در شهر با ماشین بدون پلاک برای تفاوت، شخصیت جابز را خاص و کاریزماتیک کرده بود و البته همین شهرت و سلبریتی شدن او به عنوان مدیر اپل نیز تاثیر مهمی در فروش محصولات اپل داشت و آنها همچنان در تلاشند تا با شیوه های جانبی و نامتعارف بازاریابی به
فروش خود بیافزایند.
و به این ترتیب به تنها شریکش که مغز متفکر اصلی شرکت نوپایشان بود هم رحم نکرد…!وی حتی در اظهار نظری در مورد “بیل گیتس” موسس و مدیر وقت مایکروسافت گفت: “بیل قوه تصور خوبی ندارد و هرگز چیزی را اختراع نکرده است.او بطور بیشرمانهای ایدههای دیگران را میدزدد. به نظر من او در کارهای بشردوستانه راحتتر است تا تکنولوژی.”
این درحالیست که خود او هم هرگز چیزی اختراع نکرده بود و برخلاف بیل گیتس،کار بشردوستانه هم بلد نبود.حتی پس از بازگشتش به اپل، ابتدا همه برنامههای بشردوستانه را لغو کرد.به گفته نیویورک تایمز،جابز معتقد بود بهتر است به توسعه اپل بپردازد تا کارهای بشردوستانه. بطور خلاصه همه سخنان و رفتارهای جابز در منافات با یک شخصیت خلاق و برجسته حوزه تکنولوژی بود و میشد جاهطلبی را به وضوح در او حس کرد.
اپل در عصر آیفون…
میدانیم که امروزه آیفون مهمترین و پرسودترین محصول اپل است.
در ژانویه 2007 استیو جابز از اولین گوشی آیفون که حتی نام آن هم مانند تک تک قطعات داخلیش از کمپانی های رقیب خریده شده بود رونمایی کرد.
آنها رونمایی از آیفون را با این شعار همراه کردند که «ما تلفن همراه را دوباره اختراع کردیم!» اما آنها واقعاً چه چیزی ساخته بودند؟محصولی کاملاً تجاری که به جای تمرکز بر کارایی و قابلیتهای آن،به طرز عجیبی بر ویژگی های ظاهری و اغواکنندگی آن تمرکز شده بود.
با اولین نگاه به آیفون،میتوان دریافت که از طراحی بدنه گرفته تا جزئیات آیکون ها، تا چه حد تلاش بر ساخت محصولی سحرآمیز و فریبنده شده است.
محصولی که از کمترین قابلیت های ارتباطی و رسانهای برخوردار بود. نامش گوشی هوشمند بود اما امکان نصب اپلیکیشن نداشت و علیرغم داشتن دوربین،تا دو نسل نمیتوانست فیلمبرداری کند.
اما اینها مایه نگرانی اپل نبود.آنها راه درستی را برای رسیدن به اهدافشان برگزیده بودند و به آن هم رسیدند.
در نخستین روز عرضه آیفون،مردم مقابل فروشگاه ها صف بستند! آن هم برای محصولی که شناختی از کارکرد آن نداشتند.درست مانند مردم 9 سال بعد که مقابل اپل استورها صف میبندند اما دقیقاً نمیدانند که چرا این محصول را میخرند.و این نشانه انتخاب هوشمندانه جابز در تعیین نقشه راه اپل در ابتدای کار است.
اپل در عرصه رقابت…
درست مانند زمان عرضه اولین کامپیوتر های خانگی اپل،آیفون نیز همواره با رقابت مواجه بوده.اما ایبار از سوی گوگل و با پلتفرم آندروید.اما روشن است که راه این دو کاملاً از هم جداست!
در طرف اندروید گروهی از خلاقترین و ماهرترین برنامه نویسان هستند که تمام تلاششان را معطوف بر خلق پلتفرمی بدون محدودیت و کاربر محور میکنند که با انعطاف پذیری کامل بتواند روی هر دستگاهی با هر توانی اجرا شده و نیاز کاربران را از قابلیت های فنی گرفته تا شخصی سازی در کنار سرعت و امنیت بالا رفع
نماید. امنیتی توام با آزادی.
اما در طرف مقابل اپل قرار دارد که مثل همیشه رفاه کاربران را فدای برند و اسم رسم خود میکند و به بهانه های مختلف از قبیل امنیت و کپی رایت،کاربران را در حداقل آزادی عمل و امکانات قرار داده و در هر آپدیت به صورت اندک اندک آنها را اضافه میکند تا کاربرانش خوشحال باشند که دستگاهشان بطور منظم آپدیت دریافت میکند و مثلا میتوانند به جای چهار رقم از شش رقم برای رمز عبور استفاده کنند یا برای اسکرینشات ها پوشه جداگانه داشته باشند،مواردی که در آندروید اصلاً آپدیت به حساب نمیایند که گوگل بخواهد به آنها اشاره کند.
حتی در زمینه آپدیت های فنی نیز اپل به قدری غیرحرفهای عمل میکند که بعد از عرضه گوشی های جدید خود یعنی آیفون6 و آیفون6پلاس آپدیتی منتشر کرد که آنتن و سنسور اثرانگشت این گوشی ها را از کار انداخت و سپس در کمال شرمساری از کاربران خواست به ورژن قبلی برگردند و منتظر آپدیت بعدی باشند!
اگرهم گاهی آپدیت مفید و کاربردی به این سیستم اضافه شود نیز،عمدتاً از قابلیتهای ساده و کهنه آندروید خواهد بود که موجب هیجان کاربران تشنه امکانات اپل میشود و افتخار میکنند که دستگاهشان همواره بروز است.
باید بدانید کمپانی اپل قبل از اینکه یک تولید کننده لوازم کامپیوتری باشد درواقع یک اسمبل کار کار محصولات کامپیوتریست.کاری که اپل میکند این است که قطعات را طراحی و سفارش تولید آنها را به کمپانی های دارای قدرت ساخت قطعه از قبیل تیاسامسی،سامسونگ،سندیسک،الجی،توشیبا، سونی و غیره میسپارد و آنها را در کارخانه های مونتاژ در چین، سرهم میکند،که همین مسئله موجب بالارفتن قیمت تمام شده هر دستگاه میشود اما باز هم اپل سود سرشاری از فروش هر دستگاه کسب میکند که این جای تأمل دارد.
با این حال اپل همین امر که خودش تمام بخش های سخت افزاری و نرم افزاری آیفون هایش را طراحی میکند را تبدیل به ابزاری قوی برای تبلیغات کرده و ادعا میکند این امر موجب بهبود عملکرد آیفون میشود.تبلیغاتی که البته هدف آن فقط قشر فاقد معلومات کافی در این زمینه است،چراکه همه میدانیم که اگر سیستم عامل باز و انعطاف پذیری مانند آندروید در اختیار داشته باشید به راحتی میتوان آن را با هر سخت افزاری منطبق کرد و اگر هم چنین نبود،محال است کمپانی های بزرگ اجازه دهند سخت افزار های قوی پرچمدارانشان به خاطر چنین مشکل پیش پا افتادهای طلف شود و هرکس برای خود سیستمعامل جدا طراحی میکرد. بطور کلی اینگونه تبلیغات فقط برای منحرف کردن ذهن کاربران به سمت مسائل غیرواقعی و فروش بیشتر است.
در دنیای امروز نیز درست مانند چهل سال پیش کسی محصول خوب تولید میکند که قدرت بیشتری در آن حوزه داشته باشد و اپل همچنان در حال فرار از این واقعیت تلخ است.
آنها با توسل به ظاهرسازی و شستشوی مغزی کاربران، از خود ظاهری موجه و دلسوز دنیای تکنولوژی ساختهاند درحالی که تمام تفکرشان گسترش بازار فروش و اکوسیستمشان است.
اپل همچنان توانی برای ساخت محصولی که کاربران را شگفتزده کند ندارد و تنها چیزی که موجب شگفتی ما هنگام خرید محصولاتشان میشود،برچسب قیمتشان است.
از سوی دیگر اپل و هوادارانشان مدام در تلاشند تا دستاورد های تکنولوژیک و ارزشمند دیگر کمپانی ها را امکاناتی روی کاغذ و بی اهمیت جلوه دهند،در حالی که خودشان با ولع چشم به استارتاپ ها و کمپانی های کوچک دوختهاند تا در صورت یافتن دستاوردی جدید به سرعت آن را خریده تا ذرهای به تکنولوژی خود بیافزایند (مانند بیتس، اسکنر انگشت و پتنتهای مختلف.)
اگر ادعا های اپل و طرفدارانش در مورد عملکرد پایین تر محصولات رقیب نسبت به آنها ذره ای صحت داشت، محصولاتشان حداقل در یک تست که امکانات واقعی و عملکرد دستگاه را بسنجد سربلند بیرون میامد.
هیچکس نمیتواند منکر این باشد که امنیت مسئله مهمی در گوشی های هوشمند است اما امنیت نیز قیمت معینی دارد و منطقی نیست که هرچیزی را فدای آن کرد،مخصوصا اگر بخواهد هوشمند بودن گوشی را زیر سوال ببرد.
شاید در گذشته و در سال های اولیه عرضه آندروید ضعف هایی از لحاظ امنیتی به دلیل متن باز بودن در آن وجود داشت اما آندروید امروز دیگر آندروید شش سال پیش نیست!
متخصصین گوگل همواره درحال شناسایی و برطرف کردن مشکلات امنیتی آندروید هستند و میتوان این را حتی از رفتار سیستم عامل نیز کاملاً حس کرد و همه اینها در حالیست که حتی ذرهای محدودیت و کاهش کارایی طی این فرآیند کاربران را آزار نداد و آندروید همچنان جایگاه خود را به عنوان پلتفرمی آزاد، انعطاف پذیر و محبوب در بین کاربران و توسعه دهندگان حفظ کرده و خواهد کرد.اما این همه ماجرا نیست!در سوی دیگر تولید کنندگان گوشیهوشمند نیز هریک تدابیر خاص خود را برای افزایش امنیت محصولات خود اتخاذ کردهاند که افزون بر امنیت آندروید خواهد بود.
به عنوان مثال شرکت سامسونگ یک سیستم امنیتی به نام ناکس(Knox) عرضه کرده و امنیت گوشی هایش را تا حد تجاری با این سیستم تضمین نموده است و به صورت ماهانه نیز بروزرسانی امنیتی منتشر میکند.
علاوه بر این اگر کاربری بازهم احساس نیاز به سطح بالاتری از امنیت داشته باشد میتواند با استفاده از سرویس های امنیتی شخص ثالث(که کسپرسکی در صدر آن است) ضریب امنیت گوشی خود را به حدی فراتر از تصور هر کاربر آیفون برساند.
آنها حق مدیریت فایل را از کاربر سلب کرده که لازمه اصلی هر نوع کامپیوتر است.همچنین راه های انتقال و دریافت محتوا و منابع نصب اپلیکیشن ها با محدودیت شدید مواجه است.حتی توسعه دهندگان نیز برای ساخت و ارسال اپلیکیشن ها باید پول و زمان زیادی صرف کنند.
یک دستگاه آندرویدی مستقل است و تا حد زیادی شما را از کامپیوتر رومیزی بینیاز میکند و البته وظیفه گوشی هوشمند نیز همین است،اما آیفون کاملاً وابسته به آیتیونز است و برای بسیاری از امور ساده از جمله دریافت محتوای رسانهای،پشتیبان گیری،بازیابی اطلاعات،نصب مستقیم اپلیکیشن و غیره نیازمند اتصال به کامپیوتر است.همچنین سطح دسترسی اپلیکیشن ها(حتی آنهایی که توسط اپل تایید شده اند)به بخش های مختلف سیستم عامل بسیار پایین است که موجب سختتر و زیاد شدن کار کاربران میشود و حتی امکان ایجاد تغییرات ظاهری در فضای سیستمعامل نیز بسیار اندک است.دانلود محتوای وب و کانکشن جانبی(پراکسی) نیز عملاً غیرممکن است.
اگر اینها بهای امنیتیست که اپل وعده آن را به کاربران میدهد،و بتوان اینهمه ضعف و محدودیت را منطقی دانست،پس نهایتاً میتوان اینگونه نتیجه گرفت که امن ترین پلتفرم، قوطی نوشابه است!زیرا هیچ شانسی برای دریافت بدافزار و حملات هکری ندارد.
اپل ثابت کرده که همواره خلاص شدن از شر مشکلات با پاک کردن صورت مسئله و تحمیل هزینه به کاربران را به ایستادگی و پرداخت هزینه برای حلشان ترجیح میدهد،زیرا از صف کشیدن آنان مقابل فروشگاه هایش بعد از عرضه محصول جدید کاملاً اطمینان دارد.
با تمام این تفاسیر اگر فکر کنید که اپل توانسته امنیتی بینقص را برای کاربرانش به ارمغان آورد،در اشتباه هستید.
هرچند این اکوسیستم به علت کمتر بودن تعداد کاربران،کمتر نظر مجرمان سایبری را به خود جلب میکند،اما همواره اخباری از کشف حفره های امنیتی بعضاً خطرناک که مهاجم حتی کنترل کامل گوشی را هم در دست بگیرد وجود داشته و موارد کشف بدافزار برای آیفون و مک نیز بارها گزارش شده است.
از طرفی سیستم نوپای اپلپی نیز مورد حجم عظیم سوءاستفاده قرار گرفته و به گزارش وال استریت ژورنال حدود 80 درصد از خریدهای غیرمجاز را تراکنش های پرداخت اپل تشکیل میدهد.
آنها حتی در تامین سیستم ذخیره ابری خود یعنی آیکلاد هم خوب عمل نکردند و این تا جایی بود که اخیرا حساب های کاربری دهها نفر از افراد مشهور هالیوود هک شد و بسیاری از اطلاعات خصوصی از جمله تصاویر برهنه آنان لو رفت و جنجال برانگیز شد.بدافزار های ثبت شده برای ios در سال 2014 بیش از سه برار
ویندوز8 بوده و برابر با اندروید در سال 2010.پس حملات با گسترش سیستم بالا میرود نه محدودیت آن.
در آخر نیز باید یادآور شد که آمار های حملات بدافزاری آندروید مربوط به کل جامعه دستگاه های آندرویدی است که نتنها بسیار بزرگتر از جامعه آیفون است،بلکه شامل گوشی هایی رده پایین و دارای کاربرانی کاملاً ناوارد هستند.همواره به یاد داشته باشید که آیفون از گرانترین پرچمداران آندرویدی نیز گرانتر است!پس نباید آن را با کل جامعه آندروید،بلکه با پرچمداران مقایسه کرد.چراکه سازندگان توجه ویژهای به این گروه از محصولات دارند و از بسیاری جهات از جمله بروزرسانی،بهتر از میان ردگان هستند.
یکی دیگر از عوامل موثر در کیفیت یک پلتفرم،اپلیکیشن های آن است.
بدون شک گستردگی سیستم ios به قدری هست که نظر توسعه دهندگان را جلب کند و در نتیجه میتوان روی ios به عنوان یک پلتفرم دارای منبع اپلیکیشن حساب کرد.اما همه چیز به اینجا ختم نمیشود!
اصولا اپلیکشن های یک پلتفرم را از دو بعد کمیت و کیفیت ارزیابی میکنند که در اینجا نیز همین کار را میکنیم.
گوگل پلی و اپ استور،دو منبع اصلی برای سیستم های آندروید و ios هستند.اولین ضعف اپل اینجا رو میشود که برای کاربر آیفون،همه ی دنیای اپلیکیشنها به اپ استور خلاصه میشود.طبیعیست که با سبکی که اپل در تجارت خود در پیش گرفته،به هیچ وجه بازار پر سود نرم افرار را نادیده نخواهد گرفت،همچنین محال است اجازه دهند که کسی با آنها سر یک سفره بنشیند و از این بازار سود ببرد. لذا جو حاکم بر فروشگاه مجازی اپل،همواره جوی تجاری و پر از قیمت ها و پیشنهاد های خرید مختلف است که نهایتاً کاربر را کلافه خواهد کرد.
در اپ استور وضعیت برای توسعه دهندگان نیز طاقت فرساست.آنها برای این کارباید علاوه بر داشتن کامپیوتر های گران قیمت اپل و مشکلات متن باز نبودن ios،باید سالانه مبلغ صد دلار بابت کیت توسعه اپل پرداخت کنند.همچنین باید مدت زیادی که تا یک ماه هم میرسد را برای ثبت اپلیکیشن خود منتظر بمانند.بسیاری فکر میکنند که این مسئله فقط برای مقاصد امنیتی است اما در حقیقت اپل روی تک تک اپلیکیشن ها نظارت دارد تا مبادا با سیاست های جاهطلبانه و انزوا گرایانه آنها مغایرت داشته باشد.برای توضیح این امر همین بس که بدانید اگر توسعه دهندهای حتی در متن معرفی و تصاویر اپلیکیشن خود از شرکتها و یا محصولات رقیب کوچکترین نامی برده و یا تصویری گذاشته باشد،اپلیکیشن او مردود خواهد شد و این شامل همه بروزرسانی ها نیز میشود.
این نشان محکم دیگری از ضعف و ترس اپل در رویارویی مستقیم با رقباست.
همین سختیها و هزینه های موجود در راه توسعه دهندگان ios موجب شده کمتر شاهد اپلیکیشن های رایگان با کیفیت مناسب در فروشگاه اپل باشیم،مگر آنهایی که از سوی کمپانی های بزرگ مانند وایبر یا واتساپ عرضه میشوند که طبیعتا برای پلتفرم های کوچکتر مانند ویندوز و بلکبری هم عرضه میشوند.
شاید کسانی که کمتر در این زمینه آشنایی دارند،تصور کنند که توسعه دهندگان نیز با این شرایط به سود خوبی دست پیدا میکنند و درآمدشان از آندرویدی ها بیشتر است،اما این هم تصور غلطی بیش نیست،زیرا آنها از روی ناچاری اقدام به عرضه اپلیکیشن هایشان به صورت پولی میکنند و این تنها راه دوامشان زیر فشار های استثماری
اپل است و طبق روال همیشه اپل برنده نهایی بازیست و از دسترنج دیگران سود میبرد.
گوگل شرکتیست که درست برخلاف اپل،تمام تمرکز و توانایی خود را معطوف بر پیشبرد تکنولوژی و بالا بردن کیفیت زندگی مردم جهان کرده اند(حتی مردمی که قرار نیست پولی به آنها بپردازند.)
پروژه هایی مانند رساندن اینترنت به مناطق محروم با بالن،کمک به انجام عملیات های فضایی،تلاش برای ساخت اتومبیل های خودران،سرویس نقشه و تصاویر ماهواره ای و دهها سرویس مبتنی بر وب و اپلیکیشن به صورت رایگان تنها بخشی از خدمات گوگل به جهان است.پس طبیعیست که آنها چشم به درآمد فروشگاه مجازی خود ندوزند و اهداف والاتری را دنبال کنند.بسیاری از هواداران اپل، گوگل را متهم میکنند که سعی دارد با تبلیغات گزاف و فروش اطلاعات شخصی کاربران کسب درآمد کند.جدای اینکه تمام اینها دروغ هایی برای مخدوش کردن اعتبار گوگل است،اپلی ها بی خبرند که کمپانی محبوبشان اخیراً طرحی ارائه کرده که طبق آن،حساب بانکی کاربران چک میشود تا با توجه به بودجه آنها به آنان تبلیغات ارسال کنند که مبادا زحماتشان برای تبلیغ هدر رفته و به کسی برسد که جیبش خالیست.
همچنین به گزارش سیانان،اپل در نیمه اول سال 2013 میلادی 3542 درخواست از دولت ها برای دریافت اطلاعات کاربران داشته که البته به 88 تا پاسخ منفی داده است.
بله،بخش مهمی از درآمد های گوگل از تبلیغات است، اما آنها اینکار را به طرزی ماهرانه و البته شرافتمندانه انجام میدهند،جوری که نهایتا هم به نفع کمپانی و هم کاربران تمام شود و به اصطلاح نتیجه برد برد باشد.
سبک صحیح تجارت گوگل،موجب ایجاد فضایی دلچسب و مطلوب در گوگل پلی شده و کاربران با طیف بسیار وسیعی از اپلیکیشن های رایگان و با کیفیت مواجهاند و میتوانند نیاز خود را به سادگی رفع نمایند.چراکه علاوه بر هزینه پایین ساخت اپلیکیشن در آندروید،وجود جامعه بزرگ کاربران موجب تاثیر بیشتر تبلیغات شده و رایگان بودن اپلیکیشن را میسر میسازد که البته کاربران قادرند با پرداخت مبلغی گزینه بدون تبلیغات را دریافت کنند.ولی اگر هم گستردگی جامعه ios در حد کافی بود باز هم امکان بهره گیری از تبلیغات در آن وجود نداشت،زیرا این قرارداد ها مستقیما بین توسعه دهنده و اسپانسر صورت میگیرد و اپل میداند که در این حالت چیزی به آنها نمیماسد!اما در صورت فروش مستقیم،اپل از هر تراکنش درصد میگیرد.پس آنها مایل به شیوه تبلیغات نیستند.
در نتیجه حتی بسیاری از اپلیکیشن های رایگان گوگل پلی نیز در اپ استور به صورت پولی عرضه میشوند.
همچنین وجود چندین فروشگاه جانبی و مستقل آندروید و طمع نداشتن گوگل در این زمینه،موجب تحقق و گسترش اپلیکیشن های بومی و مفید شده و کاربران برای هرگونه مشکل و نیاز خود یک گزینه مناسب خواهند یافت و حتی قادرند بدون نیاز به مارکت،فایل نصبی اپلیکیشن را وارد گوشی کرده و نصب نمایند یا آن را به سادگی به اشتراک بگذارند. توسعه دهندگان با استعداد و تازه کار نیز شانس دیده شدن دارند و رشد خواهند کرد و این یعنی یک تجارت سالم و چند قطبی که همه از حضور در آن نفع میبرند.
درضمن ساختار و عملکرد خود فروشگاه گوگل پلی بسیار بهتر از اپ استور است.به گونه ای که حتی اگر کاربر عبارتی را اشتباه تایپ کند هم سیستم به طور هوشمند گزینه های مورد نظر او را شناسایی کرده و نشان میدهد.
همچنین گوگل پلی از سرعت بارگذاری و دانلود بهتری برخوردار است.
در جواب باید گفت که این مسئله اهمیت چندانی برای توسعه دهندگان آندروید ندارد چراکه تمرکز آنان بیشتر روی ورژن 4 به بعد آندروید است که در اکثر دستگاه ها عملکردی مشابه دارد.همچنین گوگل،آزمایشگاهی مجازی برای توسعه دهندگان راه اندازی کرده که میتواند اپلیکیشن را روی چندین مدل مختلف تست کند.ضمناً در اینجا بازهم باید یادآور شد که این مشکل در صورت وجود هم شامل گوشی های پرچمدار نمیشود،چراکه آنان در اولویت تست سازگاری قرار دارند و اگر اپلیکیشنی روی آنها درست اجرا نشود،عرضه آن تعلیق خواهد شد. جالب اینجاست اپلیها درحالی این اتهام را عنوان میکنند که هنوز بسیاری از اپلیکیشن های موجود در اپاستور برای کار با آیپد بهینه سازی نشدهاند و حتی در موارد زیادی، رزولوشن تصویر نیز متناسب با آیپد نیست.
بطور خلاصه در آندروید،گسترده ترین جامعه کاربران و ارتشی از توسعه دهندگان در بستر یک پلن تجاری دقیق و حرفه ای پشت شما هستند و ساده لوحیست اگر فکر کنید اپل میتواند با سیستم پول محورش،قدرتی برای عرض اندام در مقابل این پلتفرم به حساب آید.پس دیدیم که اپل در میدان رقابت،بجز در حوزه مال اندوزی و جذابیت برند،حرفی برای گفتن ندارد و جایگاهش پیش از آنکه در دره سیلیکون باشد،باید در وال استریت میبود.
البته در حوزه تخصصی رقابت میان گوشی های هوشمند،مسائل ریز و درشت زیادی هست که در این بحث نمیگنجد،مانند عمر باتری که ظاهرا اپلی ها باید تا خریدن یک کمپانی در این حوزه صبور باشند و با شارژ دهی آیفون کنار بیایند.
یادتان باشد که اجازه ندهید با تبلیغات پوچ و ظاهرسازی شما را از داشتن یک محصول خوب محروم کنند و به پرداخت هزینه های گزاف برای هرچیز بیهوده وادارتان کنند.همچنین نباید با وصل کردن مشکلات یک گوشی ارزان قیمت آندرویدی به کل خانواده آندروید، بهترین گوشی های جهان زیر سوال بروند، و کاربران نیز ناچار، به سمت اغواگریهای آیفون کوچ کنند.
شاید با خود بگویید وجود یک کمپانی مانند اپل که با شیوه های غیرمنطقی و مردم فریبانه اقدام به بازار یابی کند،نمیتواند لطمهای به دنیای تکنولوژی بزند بلکه حتی موجب تکاپوی دیگر کمپانی ها نیز خواهد شد،اما مسائل دور از چشمی وجود دارد که باید توضیح داده شود.
فرض کنید یک کمپانی که تمام منفعت خود را در ایجاد یک اکوسیستم منزوی و کشاندن مشتری به داخل آن میبیند داشته باشیم،حال این کمپانی را به اضافه منابع عظیم پول کنید،چه خواهد شد؟
آنها هیچ قدرتی برای خلق تکنولوژی و یا پتنت های ارزشمند ندارند و از ابتدا هم به این منظور متولد نشدهاند. سبک بازی آنها اینگونه است که با اتکا به جذابیت های ظاهری و بازاریابی خوب، فروش خود را افزایش داده و با فروش بیشتر نیز پول بدست میاورند.وقتی هم که به پول رسیدند،شروع به خرید تکنولوژی و پتنت میکنند و این چرخه همواره در جریان است.البته خرید،کاریست که همه کمپانی های بزرگ انجام میدهند اما مشکل اصلی اینجاست که این دستاوردها با خریده شدن توسط اپل،به گودال انزوای این کمپانی خواهد افتاد و امکان بهره مندی دیگر کمپانی ها از آنها غیر ممکن خواهد شد.لذا میتوان هر خرید اپل در زمینه تکنولوژی را به منزله لطمهای به این صنعت دانست که موجب کند شدن روند پیشرفت آن میشود.
نمونه بارز این امر اتفاقی بود که سال گذشته میلادی برای گوگل در خلال عرضه نکسوز6 رخ داد.
“دنیس وودساید”،مدیر اسبق موتورولا در زمان مالکیت گوگل،این موضوع را عنوان کرده و گفته است که طبق برنامه ریزی موتورولا، قرار بوده تا لوگوی این شرکت در پشت نکسوز6 درواقع سنسور اثرانگشت باشد،اما اپل تنها تامین کننده این قطعه را خرید و گزینه دیگری برای ما باقی نگذاشت.
این شیوه ایست که اپل به واسطه آن تسخیر دنیای تکنولوژی را هدف گرفته و هر روز با قدرت و اشتهایی بیشتر درحال حرکت به سمت این هدف است.شاید در آینده ای نه چندان دور کاربران هم بجز اپل، گزینه دیگری برای انتخاب نداشته باشند.
درواقع ساختار کمپانی اپل را به جای اینکه نخبگان تکنولوژی تشکیل دهند،گروهی از طراحان و مابقی را بازاریاب،حسابدار،روانشناس و وکلای حقوقی تشکیل میدهند تا هویت این کمپانی را تثبیت کنند.
بله!آنها هم پتنت هایی ثبت کردهاند و همچنان نیز درحال دویدن در راهرو های دادگاه برای اثبات نقض آن توسط سامسونگ هستند.دعوایی طولانی و مشهور.
اما بگذارید نگاهی به نمونه پتنت های اپل بیندازیم تا با خلاقیت های آنها بیشتر آشنا شویم.
“کشیدن انگشت برای باز کردن قفل صفحه،ضربه زدن برای زوم،اسکرول یک انگشتی،زوم دو انگشتی،طراحی روکش شیشه ای لبه تا لبه و حتی پله های شیشهای اپل استور هم بخشی از پتنت های ثبت شده توسط اپل است که دعوا با سامسونگ هم سر مواردی از همینهاست.”
نمیخواهیم وارد جزئیات مسائل دادگاهی شویم،اما همین را بدانید که اگر ذرهای بر منطقی نبودن ادعا های اپل تردید وجود داشت،تمام کمپانی های بزرگ و مطرح دره سیلیکون که به عنوان “دوست دادگاه” در دادگاه حاضر شدند، به نفع سامسونگ رای نمیدادند.آنها محکوم کردن سامسونگ را “تصمیمی بد و مقدمه مشکلات فراوان” دانستند.
اگر شرکتی دارای لابراتوار های تکنولوژی و قوای علمی کافی برای خلق دستاورد های جدید و ارزشمند باشد، مانند کسیست که بر فراز یک قله ایستاده و نگران رسیدن رقبا به خود نیست چراکه میداند تا آن زمان او به قله بلند تری دست خواهد یافت. اما اپل مانند کودکیست که روی زمین استاده و با گچ اطرف خو را خط میکشد و به دیگران میگوید: وارد نشوید!
سامسونگ را اپل و هوادارنشان خوب میشناسند.شرکتی که همواره آن را به بهانه های مختلف مورد تمسخر قرار میدهند. جالب است که حتی جابز هم میگفت:”مطمئناً کسی تلفنی نمیخرد که برای دست انسان ساخته نشده” و طرفداران هم به پیروی از او مدام سایز بزرگ گوشی های سامسونگ را به سخره میگرفتند.
سامسونگ اما بی اعتنا به آنها سیاست های خود را در محوریت کاربری دنبال کرد تا جایی که در سال 2011 میلادی با عرضه گلکسی نوت، که یک گوشی 5.3 اینچی بود، مفهوم فبلت را به جهان ارائه کرد.
اپل اما همچنان سعی در حفظ وجهه خود داشت و به نظاره گسترش بازار و علاقه روزافزون مردم به گوشی هایی با صفحه نمایش بزرگ نشست.اما این پایبندی سه سال بیشتر دوام نیاورد.
نهایتاً در 2014 میلادی، دیوار غرور اپل فروریخت و آنها بیتوجه به قوانین و ارزشهایی که خودشان تعریف کرده بودند،یک گوشی با نمایشگر بزرگ و گوشی دیگری حتی بزرگتر از گلکسی نوت معرفی کردند.
به این ترتیب اپل باری دیگر به جهان ثابت کرد که وقتی پای پول و فروش در میان باشد،هرچیزی را برای این هدف فدا خواهد کرد،حتی تفکرات جابز را.(که قطعاً اوهم اگر بود،همین کار را میکرد)
پس دفعه بعد که به آیفون جدید خود نگاه میکنید، یادتان باشد به تلفنی نگاه میکنید که نه یکی دو پتنت کوچک، بلکه فلسفه ساخت آن توسط سامسونگ ارائه شده است.
درواقع برند اپل،امروز در شرایطی قرار دارد که اگر یک بچه ده ساله هم مدیریت آن را در دست بگیرد، روند رشد سهام و فروش محصولات به همین روال ادامه خواهد داشت.اپل یک پروتکل ثابت را برای تجارت خود در پیش گرفته و زیاد با چالش و گلوگاه های مدیریتی که نیاز به تصمیم گیری حساس باشد مواجه نمیشود و مدیریت آن در اصل پستی برای انجام کارهای روتین و معرفی محصولات است.اما با توجه به ماهیت کمپانی اپل، داشتن ظاهر متناسب و استفاده از عینک های خاص و ظریف از ملزومات اصلی مدیریت این کمپانی است.
پس اگر آرزوی مدیریت اپل را دارید و ظاهرتان شبیه نابغهها نیست،دنبال کار دیگری باشید!اپل به هیچ عنوان حاضر نیست وارد بازی های خطرناک شود و حتی خود را در ریسکی یک دلاری قرار دهد.
آنها ابتدا کنار میایستند تا رهبران تکنولوژی مانند گوگل،سامسونگ،مایکروسافت و دیگر کمپانی های پیشرو،ایدهها و محصولات جدید را عرضه و پاسخ بازار به آنها مشخص شود.سپس بعد از تایید پرسود بودن محصول،آن را با سبک همیشگی خود طراحی، محدودیت ها و شرایط اکوسیستم خود را روی آن اعمال کرده و مهمتر از همه،لوگوی سیب گاز زده را روی آن میچسباند(بطور خلاصه اپلیزه میکند) و همزمان با آن،برچسبی نیز با عنوان “متقلب و دزد ایده” بر روی رقبا میچسباند.در آخر هم پارو بدست منتظر پول مینشیند.
اپلی ها اما میگویند که کمپانی هایی از قبیل سامسونگ و گوگل،هرگز دستاورد های ما را نخواهند داشت.
باید دید منظور آنها دقیقاً از عبارت “دستاورد”چیست.اگر رکورد فروش،درآمد های نجومی و گران ترین سهام بورس منظور آنها از دستاورد است،حق با آنهاست.چراکه امثال سامسونگ و گوگل این اهداف را دنبال هم نمیکنند.اما بیایید از زاویه دیگری به این مفهوم نگاه کنیم.دستاورد هایی که لایق نام دستاوردند.
دستاورد یعنی ساخت چیپ های پردازش با تکنولوژی 14نانومتری که علاوه بر جهش تکنولوژی و خود کفایی در این صنعت،غول چیپ ساز جهان یعنی کوالکام را نیز شکست دهید.دستاورد یعنی دائما در حال ارتقاء تکنولوژی صفحات نمایش و همچنین ظرفیت و سرعت شارژ باتری باشید و شارژ بیسیم را نیز بطور پیشفرض ارائه دهید.دستاورد یعنی سرعت عملکرد حافظه رم را افزایش و مصرف آن را کمتر از نصف کنید.دستاورد یعنی با ترکیب فناوری SSD وeMMC به سریع ترین حافظه فلش دست یابید و از طرفی با ترکیب پهنای باند وای فای و شبکه دیتا سرعت دانلود را هم افزایش دهید.دستاورد یعنی اولین گوشی خمیده و دوطرف خمیده جهان.یعنی کسب رتبه بهترین گوشی هوشمند جهان.یعنی اولین گوشی مجهز به سنسور ضربان قلب.یعنی ساخت گوشیای که پشت و روی آن گوریلا گلس 4 است و با آلیاژ آلومینیوم پنجاه درصد مقاوم تر از رقبای آلومینیومی.یعنی عنوان نوآور ترین کمپانی جهان.یعنی بهترین عملکرد دوربین با شصد درصد کارایی بیشتر در نور کم.دستاورد یعنی حتی با سونی هم در ساخت سنسور دوربین رقابت کنید و از سنسور های خودتان استفاده کنید.
اینها فقط بخشی از دستاورد های اخیر شرکتی بود که اپلی ها آنرا کپیکار میخوانند،که البته فقط به موارد مربوط به تکنولوژی اشاره شد وفعالیت های مختلف بشردوستانه در چندین کشور جهان به کنار.
اما بخش غم انگیز ماجرا اینجاست که کسی صدای این دستاوردها را نمیشنود یا شاید هم نمیخواهند که بشنوند،اما کافیست تا اپل اعلام کند که تمام پورت های لپتاپش را حذف و فقط یک پورت USB-C برای آن گذاشته تا علاوه بر القای حس خاص بودن محصول،تبدیل های 79 دلاری نیز در کنار آن بفروشد.
درآخر هم هواداران و رسانه های حامی از آن بعنوان انقلابی عظیم و تحولی بزرگ در تکنولوژی یاد میکنند.
البته این بدان معنا نیست که اپل رقیب خود را نمیشناسد. بلکه خوب هم میداند با چه کسی طرف است و تا چه حد از این غول کرهای میترسد.تا جایی که حتی بستن قرارداد با شارپ برای ساخت صفحه نمایش آیفون را، مشروط به قطع همکاری این شرکت با سامسونگ در زمینه ساخت صفحه نمایش عنوان کرده است.حرکتی کاملا غیر حرفهای که پرده از ترس و ضعف شدید این کمپانی گوشی فروش بر میدارد.
اما بهرحال آنها همچنان راه خود را در قانع کردن کاربران به خرید محصولاتشان با تکیه بر همین حس خاص بودن و خوب بودن ادامه میدهند و گاهی آنقدر غرق در تلاش برای رویایی کردن طرح هایشان میشوند که مسائل مهندسی را بلکل فراموش میکنند.مثلاً یادشان میرود که وقتی آلومینیوم جذاب را برای ساخت محصول انتخاب میکنند، باید آن را طوری طراحی کنند که حداقل در جیب کاربر خم نشود.
این هم در حالیست که سامسونگ زیر اوج فشار های انتقادی برای جنس پلاستیکی بدنه گوشی هایش بود،اما همین پلاستیک در تست استحکام گلکسی نوت3 مقابل آیفون6پلاس آلومینیومی چنان مقاومت کرد که انگار از سنگ ساخته شده! درحالی که آیفون با کمترین فشار دست، مانند پنیر وا رفت!
هرچند اپل هم طبق روال همیشه با روش ظاهر سازی وارد مسئله شد و فیلم هایی از انجام تست های فیزیکی مختلف روی آیفونها منتشر کرد،اما اینبار کمی دیر جنبیده بود.
این یعنی نمود تفاوت میان تمرکز محض بر روی ساخت محصولی تجارت محور با ظاهری فریبنده و محصولی کاربردی با هدف رفع نیاز کاربران و ارتقاء کیفیت زندگی آنها بدون توجه به اغواگری ها بصری و اسمی.
اگرچه در نهایت سامسونگ نیز زیر فشار شدید انتقاد و کاهش فروش پرچمدارش بخاطر سبک ساخت آن مجبور به تغییر کلی ساختار گوشی هایش و استفاده از مواد نفیس در آنها شد تا دهان منتقدان را ببندد، اما همچنان بسیاری بر این باورند که به لحاظ فنی همان مواد بکار رفته در ساخت گلکسی نوت3 و گلکسی اس5 بهترین گزینه برای ساخت تلفن همراه است.
حتی اپلی های مدعی نیز وقتی برای اولین بار از طراحی شیشه و فلز در نسل چهارم آیفون استفاده کردند،گوشی با مشکلات آنتن دهی مواجه بود و جالبتر از آن، توجیه استیو جابز برای این مشکل بود.او با کمال خونسردی گفت: دلیل این مشکل این است که کاربران گوشی را اشتباه در دست میگیرند! بهرحال او جابز بود دیگر…
البته داستان جدال کیفیت ساخت بین اپل و سامسونگ، زاویه دیگری نیز دارد.
گذشته از اینکه استفاده از فلز و شیشه و دیگر متریال های خاص،چه تاثیر مثبتی میتواند روی عملکرد دستگاه داشته باشد،وقتی حرف از صفاحات نمایش لوکس سامسونگ میشود، اپلی ها میگویند برای چشم انسان کیفیت اچ دی کافیست و بالاتر از آن فرقی برای انسان ندارد و اینگونه نمایشگر آیفون را توجیه میکنند.اما وقتی پای آی مک در میان باشد بطرز عجیبی چشم انسان قوی شده و میتواند تا رزولوشن 5K را هم تشخیص دهد و این کیفیت لازم است، همانطور که وقتی آنها گوشی بزرگ ساختند،دست انسان نیز بزرگ شد!
پاسخ سادست! وقتی دستگاهی مانند آیفون با این حجم تولید و فروش داشته باشید،کوچک ترین صرفه جویی در هزینه های تولید آن میتواند تبدیل به مبلغی بزرگ شود،مخصوصا وقتی هیچ تاثیری در کوتاه تر شدن صف مشتریان هنگام عرضه آن نداشته باشد.درست مانند خطوط هوایی آمریکا که توانست در یک سال با کاهش یک زیتون از سالاد هر مسافر، چهل هزار دلار صرفه جویی کند.
اما در مورد آی مک بحث فرق میکند و عبارت 5K برای آن میتواند یک حیله تبلیغاتی عالی برای رقابت با کامپیوتر های ویندوزی و ترغیب مردم برای خرید آن باشد.
اما صد افسوس که پشتیبانان متعصب اپل،نمیتوانند به این درک برسند که اگر پیکسل بیشتر تاثیری در کیفیت صفحه نمایش ندارد،آلومینیوم هم ندارد.اگر مگاپیکسل بالاتر تاثیری در کیفیت دوربین ندارد،رکورد فروش هم ندارد.اگر هسته های بیشتر تاثیری در قدرت پردازش چیپ ندارد،لوگوی سیب گاز زده هم ندارد.اگر آخرین و پیشرفته ترین دستاورد های تکنولوژی تاثیری در خوب بودن یک محصول ندارد،نام اپل هم ندارد.
هوادارانی که خودشان بزرگترین قربانیان این استثمار تجاری هستند که تا کنون فقط به موارد مستقیم آن اشاره شد،اما اپل حتی با سبک ارائه محصولاتش هم بلد است مشتریان را تیغ بزند.
آنها در عرضه آیفون های جدید از سیاستی بهره بردند که باعث تعجب همگان شد و آن حذف مدل 32 گیگابایتی آیفون بود.تحلیل این رفتار نیز کار سادهایست.
آنها میدانستند که در صورت وجود مدل 32 گیگابایتی، بیشتر کاربران اقدام به خرید این مدل میکردند و از طرفی مدل 16گیگابایتی نیز به دلیل مشکلاتی که دارد با استقبال کم مواجه خواهد شد اما نه به اندازه مدل های بالاتر از 32گیگابایتی، چراکه ارزان تر است.
جالب است بدانید که طبق برآورد IHS (شرکتی که قطعات تشکیل دهنده محصولات مختلف را برسی و قیمت آنها را تعیین میکند) برای اپل هر پله افزایش حجم حافظه حدود 10 دلار هزینه دارد،ولی اختلاف قیمت خرده فروشی آنها 100 دلار است! پس واضح است که اپل مایل به فروش آیفون با حافظه های بالاتر باشد.
از سوی دیگر فروش مدل 16گیگابایتی نیز همچنان قوی خواهد بود،زیرا هم گروهی که توان خرید مدل های
گرانتر را ندارند، به سمت آن خواهند رفت و هم افرادی که قصد هدیه دادن آن را دارند.
سخنانی که شبیه به تلاش برای گول زدن بچه های دو ساله است! اگر آنها واقعا چنین تفکری داشتند باید آن را با
ارائه نکردن مدل 128گیگابایتی نشان میدادند، نه حذف مدل 32گیگابایتی. از طرفی، همه میدانند که اپل در فضای ابری آیکلاد نیز مانند هر چیز دیگری گران فروشی میکند و فضای رایگان آن نیز کم است.
درواقع این کار مثل این است که خودتان ویروسی را پخش کنید و بعد برایش دارو بفروشید.شرکت IHS آمار های دیگری نیز درباره جزئیات هزینه های تولید و قیمت خرده فروشی محصولات اپل منتشر کرده که بد نیست نگاهی خلاصه به آن داشته باشیم تا بفهمیم چرا این کمپانی اینقدر ثروتمند است.
طبق برسی ها آیفون6 برای اپل 200 تا 247 دلار تمام میشود و آن را 649 تا 849 دلار میفروشد که مدل 128 گیگابایتی بیشترین حاشیه سود را دارد.
قیمت تمام شده آیفون۶ پلاس را هم از ۲۱۶ تا ۲۶۳ دلار تخمین زدهاند. در حالی که اپل آن را ۷۴۹ تا ۹۴۹ دلار میفروشد.
اپل واچ نیز برای این کمپانی 84 دلار آب میخورد که آن را 349 دلار میفروشد. نسبت هزینه سختافزار به قیمت خرده فروشی ساعت اپل در مقایسه با این نسبت در گوشیهای اپل، پایینترین نسبت محسوب میشود.
طبق گزارشات، اپل با معرفی هر نسل جدید از محصولات خود دائماً در حال افزا یش حاشیه سود آنهاست، بطوری که این میزان از زمان معرفی اولین آیفون که 55 درصد بود اکنون به بیش از 70 درصد رسیده است.
اما جالب ترین بخش آن مربوط به هدفون های بیتس است که اپل آنها را تا 300 دلار میفروشد در حالی که بین 14 تا 40 دلار برای این کمپانی هزینه دارند. یعنی اپل برای هدفونهای خود حاشیه سود ۸۷ تا ۹۵ درصدی را در نظر گرفته است!
بله! اینها فقط بخشی از دلایلی هستند که کمپانی اپل اینچنین درآمد های نجومی دارد و سود سالانه آنها به میزان چشمگیری از کمپانی های قدرتمندی مثل گوگل و حتی آمازون هم بیشتر است.
اپل اصلاً طاقت ندارد که اینهمه جذابیت برندش با اینهمه هوادار متعصب، فقط به حوزه فروش دیوایس و نرم افزار محدود شود و هدر برود.لذا با جدیت در حال گسترش تشکیلات خود و دخول به تجارت های سودمند دیگر است، اما طبق معمول سبک رقابتش گستاخانه و غیراخلاقیست.اخیراً اپل صنعت پخش آنلاین موسیقی را پرسود ارزیابی کرده و به آن هجوم برده است.آنها شدیداً در حال تشویق کمپانی های موسیقی هستند تا از عقد قرارداد با سرویس های رقیب مانند “اسپاتیفای” و “یوتیوب” دست بکشند. شکایاتی هم از اپل صورت گرفته مبنی بر اینکه آنها قوانین رقابت عادلانه را نقض کردهاند و این پرونده در حال برسی است.تحلیلگران بر این باورند که اپل قصد دارد در آینده نزدیک، یکه تاز صنعت پخش موسیقی آنلاین شود،هرچند که در آغاز راه شروع خوبی نداشته و سرویس نوپایشان با ایرادات زیادی روبروست.
اپل حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و در حوزه موسیقی دست به اعمال گستاخانه تری نیز زده است.
والاستریت ژورنال گزارش میدهد که بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ اپل برخی از موسیقیهای ذخیره شده روی آیپادهای مشتریان را بدون هیچ اخطار و اطلاعی پاک کرده است. دلیل این امر هم تعلق این آهنگها به سرویسهای موسیقی رقبا بوده است.
اپل نتنها آهنگهای کاربران را حذف کرده است، بلکه آنها هرگاه آهنگی از شرکتهای رقیب را روی دستگاهی شناسایی کردند، کاربر را مجبور به Restore دستگاهش نمودهاند. و پس از انجام ریستور هم، دیگر کاربر قادر به سینک آهنگهای متفرقه نبوده است.
“آگوستین فاروگیا” مدیر امنیت اپل میگوید آنها به دلایل امنیتی کاملاً قانونی آیپادها را ریستور کرده و آهنگها را حذف میکردهاند. وی میگوید اپل هیچگاه در خصوص حذف آهنگها توضیحی به کاربران نمیداده است، زیرا «نمیخواسته آنها را سردرگم کند!» (باز هم استدلال های بچگانه)
این اطلاعات از مشروح مذاکرات دادگاه اپل استخراج شده اند. در این دادگاه رقبا مدعیاند اپل با استفاده از آیپاد و آیتونز استور، هرگونه امکان رقابتی را در نطفه خفه کرده و جایی برای رویارویی باقی نگذاشته است.
حتی عکس این فرایند هم توسط اپل انجام شده است.
چندی پیش اپل آلبوم جدید گروه U2 را به صورت اتوماتیک برای تمام دستگاه هایی که به ios8 آپدیت شده بودند، دانلود کرد و شرایطی را هم ایجاد کرد که کاربران نتوانند به راحتی آن را پاک کنند(یعنی حتما آن را گوش کنند).
در نهایت هم بعد از شکایات و انتقادات فراوان،مجبور شدند صفحه ای را برای چگونگی خلاص شدن از شر این آلبوم ایجاد کنند.بطور کل تعبیر این رفتارها از سوی اپل این است که آنها دچار این ذهنیت شده اند که میتوانند به کاربر بگویند “آنچه ما صلاح میدانیم را گوش کن و آنچه به صلاح (ما) نیست را حتی روی دستگاهت هم نداشته باش.اما اینکه دقیقاً سرمنشاء وجود این ذهنیت چیست و کجاست،موضوعیست که باید در آن تامل و بحث نمود.
اپل همچنین در مقابل صنعت پرسود خودرو نیز بی تفاوت ننشسته و قصد ورود به این صنعت را دارد.
اما یک چالش بزرگ در این راه وجود دارد و آن این است که آنها نمیتوانند با روش همیشگی خود،دست به قلم شوند و یک خودرو با ظاهری سحرآمیز طراحی کنند و بگویند ما اتومبیل را هم دوباره اختراع کردیم! چراکه آنها هیچ تخصص و سابقهای در این زمینه ندارند. پس راه حل چیست؟ بله! استثمار.
اما متاسفانه از آنجا که اپل حتی در حوزه تخصصی خود یعنی تقلب و استثمار هم نمیتواند خلاقیت به خرج دهد، یک شیوه کلاسیک تقلب تجاری یعنی دزدیدن کارمندان دیگر شرکت ها را انتخاب کرده است. که البته با توجه به منابع عظیم مالی آنها،اصلا هم کار دشواری نخواهد بود.
به گزارش وال استریت ژورنال، اپل با پیشنهاد شرایط و مزایای بسیار بهتر کار، تاکنون چندین کارمند از شرکتهای مختلف حوزه خودرو از قبیل فورد،تسلا،جنرال موتورز،مرسدس بنز و غیره را قاپیده است.
“ولفانگ برنهارد” رئیس دایملر نیز در این مورد میگوید: دایملر با فعالیت شرکتهایی چون اپل برای سرقت کارمندانش برآشفته و سردرگم نخواهد شد.
شاید هضم این مورد کمی سخت تر باشد اما اپل حتی نداشتن سهم از کسب و کار اپراتور ها را هم بر نمیتابد!
بر اساس پتنت ثبت شده، آنها در حال کار بر روی پروژه ای تحت عنوان “شبکه مجازی اپل” هستند که طبق آن کاربر باید هزینه های مربوط به تماس ها،اینترنت و غیره را مستقیما به اپل پرداخت کند.
همچنین طبق گزارش سایت “Variety”، اپل درحال تدارک برای ساخت محتوای تصویری مخصوص خود، از قبیل فیلم و سریال و برنامههای تلویزیونی است تا با سرویس هایی نظیر “نتتفلیکس” و “آمازون پرایم” رقابت کند.
حتی اگر از زاویه منابع و نیروی انسانی هم کمپانی اپل را مورد برسی قرار دهیم،بازهم چیزی جز استثمار گری و سیستم فئودالیستی نخواهیم یافت.
درواقع ساختار این کمپانی از ابتدا به گونهای بوده که در آن مدیران نقش ارباب و بقیه رعیت هستند و در طبقات مختلف رعیتی تقسیم میشوند.از کارگران خط تولید در چین که بردگان مطلق و در قعر هرم استثمار هستند گرفته تا مشتریان که بردگان محترم هستند.
نمود این پدیده را هم میتوان در اینجا دید که حقوق 9 نفر مدیر اصلی این شرکت از حقوق 95000 نفر کارگر آنها در چین بیشتر است.اما جزئیات دیگری هم در این رابطه وجود دارد.
وخامت اوضاع کارگران در کارخانه های تولید محصولات اپل به قدریست که موجب خودکشی 14 کارگر شده!
برنامه “پانوراما” ساخته بیبیسی، بطور مخفیانه گزارشگران خود را به داخل خطوط تولید اپل فرستاده و از آن فیلمبرداری کرده است. این مدارک نشان میدهند که اپل بطور گسترده، حقوق کارگران را نقض میکند.
یکی از گزارشگران برنامه که در پوشش کارگر در بخش تولید قطعات کامپیوترهای اپل مشغول بود، باید ۱۸ ساعت متوالی کار می کرد و به درخواستهای مکررش برای داشتن یک روز تعطیلی توجهی نمیشود.گزارشگری دیگر که طولانیترین شیفت کاریاش ۱۶ ساعت بوده میگوید: “هربار که به خوابگاه برمیگشتم، نمیخواستم قدم از قدم بردارم. با وجود احساس گرسنگی هم توانی برای بلند شدن نداشتم. تنها چیزی که میخواستم، این بود که دراز بکشم و استراحت کنم. حتی از شدت استرس، شبها هم نمیتوانستم بخوابم.”
در فیلم برای مدتی در سالن تست آیفون6 حتی یک فرد بیدار هم دیده نمیشد!
این گزارش میگوید اضافه کاری قرار است داوطلبانه باشد، اما هیچ گزینهای به کارگران پیشنهاد نشده است.
علاوه بر ساعتهای کاری اضافه بر سازمان، یک کارگر مجبور بوده که قبل و پس از کار در جلساتی حاضر شود که پولی بابت آن پرداخت نمیشد. محل اقامت یک گزارشگر دیگر یک اتاق تنگ بود که باید با ۱۲ کارگر دیگر به صورت مشترک در آن زندگی میکرد.
“پانوراما” همچنین به جزیره “بانکا” در اندونزی، جایی که دیگر حلقه تامینکننده اپل در آن قرار دارد، سفر کرده است.
اپل میگوید که درباره بهرهبرداری از مواد معدنی، قواعد اخلاقی را اجرا میکند، اما برنامه پانوراما شواهدی یافته است که نشان میدهد مقادیری قلع که از معادن غیرقانونی بهرهبرداری میشود، به چرخه تولید این شرکت راه پیدا کرده است.
تصاویر برنامه نشان میدهد که کودکان، با دست و در شرایط بسیار خطرناکی، سنگ معدن قلع را بیرون میکشند. آن هم در معادنی که اگر دیوارهای شنی یا گلی فرو بریزد، معدنکاران زنده زنده دفن خواهند شد.
در برنامه پانوراما، پسربچه ۱۲ ساله را میبینیم که با پدرش در قعر ۷۰ فوتی (۲۱ متری) یک صخره شنی کار میکند.او میگوید: “من نگران رانش زمین هستم. از قعر تا سطح زمین همیشه در حال لغزش است. پس هر آن احتمال دارد که رانش زمین اتفاق بیفتد.”
بله! همانطور که می بینید،اگر تمام دنیا هم از قدرت و خلاقیت اپل تمجید کنند،خود این کمانی بهتر از همه میداند که واقعاً چه در چنته دارد و کجای بازی ایستاده است.
بنا بر این، همواره در حال تلاش برای میانبر زدن چالش ها و رد شدن از موانع با اتکا به روش های غیراخلاقی، غیرمنطقی،غیرحرفه ای و حتی غیرانسانی است.
درواقع اپل مانند طبلی توخالیست که قدرت و ماهیت وجودی آن کاملا وابسته به جذابیت های ظاهری برند و محصولات در کنار ظاهربینی مشتریان و کوته فکری طرفداران متعصب و صد البته پول های کلان بی توجیهی است که به سمت آن روانه میکنند.
و هرچقدر هم که این حمایت ها بیشتر شود، صدای این طبل بلندتر و گوشخراش تر میشود.
بازی به سبک اپل، پر است از تقلبها،عوام فریبی ها،سوءاستفاده از منابع مالی،اعمال ضد رقابتی و استثمار.
چراکه آنها از ریشته برای خدمت به خود ساخته شدهاند و پیشرفت دنیای تکنولوژی و کیفیت زندگی بشر، چیزیست که اگر با منافعشان منطبق نباشد هرگز اهمیتی برای آنها نخواهد داشت. اما بسیار سعی میکنند که عکس این واقعیت را نشان دهند و از خود تصویری بشر دوست و حامی تکنولوژی بسازند تا مردم راحت تر بتوانند برای پرداخت مبالغ هنگفت و بی دلیل به آنها و تبعیت از دیکتاتوری های سودجویانه شان خود را قانع کنند.
مدیران شرکت های واقعی با سری افراخته به روی سن می آیند و به خبرنگاران با افتخار میگویند که در سال گذشته چقدر نوآوری و اختراع داشتهاند، چقدر توانستهاند زندگی را برای بشر آسان تر کنند و چه خبر های خوشی برای جامعه تکنولوژی و مصرف کنندگان آن دارند.
اما مدیران اپل با همین حالت روی سن می آیند و به حضار میگویند که توانستهاند بیش از 500 میلیون آیفون بفروشند، توانستهاند تمام رکورد ها را در زمینه درآمد و سود خالص بشکنند و چه خبر های خوشی برای سهام داران و سرمایه گذاران دارند.
اما نیازی به گفتن نیست که عمده این ثروت و حمایت ها از سوی افرادی است که آلوده ویروس روانی اپل شده اند و در صورت پاک شدنشان این کمپانی متلاشی خواهد شد.جامعه ای که خود قابل تفسیر و برسی است.
footofan