ویشکا آسایش: به پسر جیمز کامرون پُز میدادم

333

ویشکا آسایش نمونه بازیگری است که با این که در سبک های خاص تثبیت می شود، اما تلاش می کند تا تصورهای نقش های قبلی اش را هم بشکند و تجربه متفاوت داشته باشد.

ویشکا آسایش جزو بازیگرانی است که با ایفای نقش در یک سریال تاریخی مذهبی کارش را آغاز کرد، با این که تجربه اش در آن برهه برای او موفقیت آمیز بود و بعد از آن در فیلم هایی مثل «ساحره» یا «عشق به اضافه دو» بازی کرد، اما هم چنان به عنوانی یک بازیگر شناخته می شد، او بعد از چند سال دوری از تصویر نقش کمدی خانم مدیر را در فیلم «ورود آقایان ممنوع» بازی کرد که یک باره همه چیز را درباره او تغییر داد و تبدیلش کرد به یک کمدین. اما همین روحیه مقاومتی او برای تثبیت در یک مدل نقش باعث شد تا آسایش در یک سریال شبه مناسبتی با بازی در نقش یک مادر از فرنگ برگشته با «پرده نشین» به تلویزیون بازگردد. به نظر ما او نمونه بازیگری است که با این که در سبک های خاص تثبیت می شود، اما تلاش می کند تا تصورهای نقش های قبلی اش را هم بشکند و تجربه متفاوت داشته باشد.

بپر، بتاز و برو

شما جزو زن هایی بودید که در سریال تاریخی مذهبی «امام علی (ع)» نقش قطام را بازی کردید و پس از آن هم به شهرت رسیدید. خیلی ها اعتقاد دارند کسی که سریال مناسبتی بازی کرده، مثل کسی است که یک نقش تاریخی بازی کرده و انتخاب های بعدی اش تحت الشعاع این نقش قرار می گیرد. با توجه به تجربه در هر دو شاخه (سریال مناسبتی و سریال تاریخی) این حرف را درست می دانید؟

البته شکل کاری من در این سریال ها متفاوت بود، یعنی خیلی خوب یادم نیست، اما شاید در زمره سریال های مناسبتی یا تاریخی اش که سفارشی ساخته می شوند قرار نمی گرفت. اما به هر حال با این حرف خیلی موافق نیستم، چون بعد از سریال «پرده نشین» هم من پیشنهاد این شکلی نداشتم که بخواهم به این نتیجه برسم. باور کنید حتی یک پیشنهاد بازی در سریال هم از کنار من نگذشته است. (خنده) بعد از «نردبام آسمان» یک پیشنهاد داشتم که آن را هم خودم قبول نکردم و بعد از آن «ورود آقایان ممنوع» پیش آمد.

البته قبول دارم که بعد از نقش های تاریخی سیر پیشنهادها یک شکل می شود. مخصوصا اگر این سریال تاریخی مذهبی در مناسبت خاصی هم پخش شود. من بعد از بازی در سریال «امام علی (ع)» به دلیل تحصیل در لندن از ایران رفتم. وقتی برگشتم، سریال پخش می شد و اولین حضور من در سینما بعد از آن با بازی در فیلم خود داوود میرباقری (ساحره) اتفاق افتاد. در نتیجه دیگر فیلمی به من پیشنهاد نشد تا دوباره خود آقای میرباقری من را برای همکاری در یک کار تاریخی صدا کردند. به جز «نردبام آسمان» من تمام کارهای تاریخی ام با آقای میرباقری بود.

بپر، بتاز و برو

بازتاب هایی که از مردم می گرفتید، زمانی که این سریال ها را بازی کردید بیشتر بود یا وقتی فیلمی مثل «ورود آقایان ممنوع» را بازی کردید؟

تنها فرقی که دارد، این است که تلویزیون را مردم بیشتر می بینند و بعد از «پرده نشین» بازتاب ها این شکلی بود که مثلا در کوه با دوستم راه می رفتم و حرف می زدم، یک نفر که جلو بود بر می گشت و می گفت از صدایتان شناختمت. این  در حالی است که من «ورود آقایان ممنوع» را بعد از چهار سال غیبت در سینما و تلویزیون بازی کردم. به همین دلیل هم مردم من را همین شکلی با بازی در فیلم های سینمایی نمی شناختند، مخصوصا که گریم خور صورت من بالاست و هر بار با چهره ای متفاوت دیده شدم.

ولی با سریال «پرده نشین» واکنش مردم نسبت به بازی من و خودم بیشتر بود. ولی این را بگویم که بازتاب های فیلم های سینمایی برای خودم جذاب تر است، یعنی بیشتر به دلم می نشیند. نمی دانم هم چرا.

حتی با این اوصاف که بعد از «ورود آقایان ممنوع» پیشنهادهای سینمایی تان همه به سمت سینمای کمدی رفته است؟

درست می گویید، ولی بعد از فیلم «ورود آقایان ممنوع» نقش های کمدی که من بازی می کردم، خیلی کوتاه بود.

به هر حال شما را در یک برهه بازیگر نقش های مذهبی و تاریخی می شناختند و حالا به عنوان بازیگر کمدی!

واقعا؟ (خنده) شاید به دلیل این که سیمرغم را هم به دلیل بازی در فیلم کمدی گرفتم. با این که برای خود من بازی در نقش های تاریخی هم جذابیت بسیار زیادی داشته. من موقع کارهای تاریخی خیلی نکته ها یاد می گرفتم. من در سریال «امام علی (ع)» در کمترین شکل تجربی اش شمشیر دست گرفتن و شمشیربازی را یاد گرفتم. مخصوص که من 18 ساله بودم و همه این چیزها برایم تازگی داشت. قرار بود من یک پرده را از بالا تا پایین با یک ضربه شمشیر پاره کنم که خیلی خوب یادم هست آقای میرفخرایی (طراح صحنه) تمام این پرده را با مهره هایی دوخته بودند و خیلی کار سختی بود، آقای میرباقری شمشیر را به من داد و گفت: «یه جوری می توانی این ضربه شمشیر را بزنی که حداقل یکی دو تا از این بندهای مهره دار پاره شود؟!» من هم که زورم زیاد است (خنده)، شمشیر را بردم بالا و از آن بالا همه را با یک ضربه پاره کردم. از آن طرف آقای میرفخرایی حسابی ناراحت بود که زحمت های خودش و گروهش نقش زمین شده بود. (خنده) تمام این اتفاقات برای من جذاب است؛ شمشیر دست گرفتن و لباس تاریخی تن کردن  و گریم شدن!

بپر، بتاز و برو

بعد از آن هم «مسافری از ری» بود که وقتی سر کار رفتم، میرباقری گفت: «باید این قسمت را بدوی و بپری روی اسب و بتازی و بروی.» من هم تا به حال اسب سوار نشده بودم که به من گفت: «برو یاد بگیر.» من هم سعی کردم بروم یک باشگاه و تاختن را یاد بگیرم که متاسفانه از اسب افتادم و ترسیدم تا اینکه گروه خودش برای من و آقای پورشیرازی سه، چهار جلسه کلاس گذاشت که در نهایت هم زمان گرفتن سکانس عبدالله اسکندری به من پریدن روی اسب را یاد دادند. البته در نهایت تمام این صحنه ها در تدوین حذف شد. این تجربه ها برای من خیلی تازه و هیجان انگیز بود که در سایر نقش ها چنین موقعیت هایی پیش نمی آید. مهم تر این که من بدل در کارهایم نداشتم.

«مسافری از ری» و «نردبام آسمان» مقبولیت امام علی (ع) را نداشت.

ممکن است. نمی دانم این به بازی من مربوط می شود یا کل مجموعه، اما به هر حال برای من تجربه هایی جذابی است. ضمن این که من همیشه سعی کردم اعتماد کنم به کارگردان. زمانی کار به من پیشنهاد می شد که فرصت تحقیق و تفحص نداشتم، پس شاید به همین دلیل نتوانستم چیزی بیشتر از این که ارائه دادم، به نقش اضافه کنم.

سال 70 سریال «امام علی (ع)» را بازی کردید و بعد از آن به دانشگاه لندن رفتید، هم کلاسی هایتان در جریان بازیگری شما بودند؟

نه. تا سال آخر دانشگاه که سریال در ایران پخش شد و مادرم برایم نامه ای فرستاد که ویشکا معروف شدی عکست در روزنامه هاست. اولین بار با هیجان به هم کلاسی هایم گفتم و خوشحال شدند. یادم هست الکس پسر جیمز کامرون (پروداکشن دیزاینر) هم کلاسی من بود و من پز می دادم و شوخی می کردم که «به پدرت می تونی بگی به عنوان بازیگر ایرانی من را به فیلم ها معرفی کند.» (خنده) برایم آن چنان جدی نشده بود. یعنی از راه دور نمی توانستم متوجه شوم که محبوبیت و شهرتی که اتفاق افتاده، چقدر گسترده است. وقتی برگشتم و بازتاب ها را دیدم، شوکه شدم.

شما طراحی صحنه در انگلیس خواندید و به دست تقدیر بازیگری هم کردید، الان برایتان بازیگری مهم تر است یا طراحی صحنه؟

بازیگری!

چرا؟

برای این که به مرور از طراحی صحنه در فیلم هایی که کار کردم، دل زده شدم. با روحیاتم و حرفه ای که یاد گرفته بودم، مغایرت داشت. در لندن من روی نظم و برنامه ریزی کار کرده بودم و این جا واقعا متفاوت بود. خیلی اذیت شدم. البته در طراحی سریال «معصومیت از دست رفته» با این که پیش تولید نداشتیم، تنها بودم و فشار زیادی روی من بود، ولی خیلی خوب بود.

از تجربیات سینمایی ام خاطره خوبی ندارم. به همین خاطر جذابیتش برایم کلا از بین رفت. الان ترجیح می دهم بازیگری را جدی بگیرم، به خصوص بعد از تئاتری که بازی کردم، واقعا برایم جدی تر شد.

بپر، بتاز و برو

بعد از کارهای سینمایی و تئاتری که انجام دادید و با تحسین هایی که شدید، از بازگشت به تلویزیون هراسی نداشتید؟ به خصوص در شرایط الان که اکثر بازیگران خودشان را محدود به سینما می کنند و سریال بازی نمی کنند؟

نه، اتفاقا خیلی از همکارانم گفتند: «باورمون نمی شه می خواهی سریال بازی کنی.» فکر می کنم همان روزی که به دفتر کار رفتم، اطمینان خاصی به بهروز شعیبی پیدا کردم و احساس کردم نمی خواهد فقط سریال بسازد که زمان تلویزیون را پر کند. فهمیدم می خواهد یک سینمایی برای تلویزیون بسازد. برای همین کار دو ماهه، شش ماه طول کشید و به جای روزی 50 دقیقه، روزی 10 دقیقه تصویر می گرفت. به همین دلیل اصلا نترسیدم.

حتی با وجود این که نقش دختر بزرگی داشت که شاید هم سن واقعی خودتان بود؟

نه، چون قصه خیلی جذاب بود. البته همه انتقاد می کردند که به من نمی آمد چنین دختر بزرگی داشته باشم. اتفاقا بعد از سریال پیشنهادهای سینمایی نقش های مشابه آن نقش داشتم که مادر بودم و فرزند بزرگ داشتم، ولی نپذیرفتم.

اگر سریال مناسبتی ماه رمضان یا عید نوروز پیشنهاد شود، می پذیرید؟

نه. اگر قرار باشد در یک زمان کوتاه و با فشار و استرس باشد، به هیچ وجه نمی روم. برای تئاتر هم همین اتفاق می افتد. برای کار همایون غنی زاده ما چهار ماه و نیم تعطیل بودیم و من با این که پیشنهاد سینمایی و… داشتم، نپذیرفتم. تصمیم این بود که تئاتر کار کنم و تمرکزم را روی تئاتر گذاشتم.

اما دو هفته مانده به اجرا، همایون غنی زاده، همه چیز را عوض کرد. ما با دکور تمرین کرده بودیم، ولی کارگردان گفت به جای دکور با صدا بازی می کنیم. اگر ما آن چهار ماه تمرین را نداشتم، من هرگز نمی توانستم به راحتی این تغییر را بپذیرم.

پس سخت گیرتر شدید؟

قطعا.

اگر دوباره نقش تاریخی پیشنهاد شود، قبول می کنید؟ البته غیر از آقای میرباقری.

فکر نمی کنم بروم، مگر این که خیلی فوق العاده باشد. باید نقش چیزی به من اضافه کند و جذاب باشد. من تجربه تاریخی خیلی خوبی داشتم و نمی خواهم آن را خراب کنم. اگر هم قرار باشد مجموعه های تاریخی مانند هم ساخته شود، مورد پسند من نیست. فکر می کنم باید تغییر جدیدی بکند. مثلا دلم نمی خواهد با ادبیات تاریخی گذشته در یک سریال تاریخی حرف نزنم.

بپر، بتاز و برو

پس شما هم مانند همکاران قصد ندارید به راحتی در تلویزیون بازی کنید.

دو چیز خیلی برایم مهم است. یکی از این که احساس نکنم کار تنها ساخته می شود که ساخته شده باشد! یعنی اگر سریال مناسبتی نوروز سه هفته مانده به عید ضبطش شروع شود، قبول نمی کنم. چون کیفیت درجه یکی نخواهد داشت. روزی 20 ساعت کار کردن واقعا چیز قابل قبولی از آب در نمی آید.

به کارگردان هم بستگی دارد. اگر رضا عطاران باشد، چی؟

نمی دانم!

هفته نامه چلچراغ

Check Also

عباس کیارستمی؛ آبروی سینمای ایران

کیارستمی در کنار ‘جنگل بدون برگ’ عکس: پوریا ماهرویان پوریا ماهرویان بی‌بی‌سی عباس کیارستمی٬ فیلمساز سرشناس …