فیلم «ابد و یك روز» / در ستایش خانواده

  ابد و یک رو2222

«ابد و يك روز» فيلمي است در ستايش خانواده. مهم نيست كه در پايان‌بندي تراژيك فيلم يكي قرباني مي‌شود تا خانواده به آسايش برسند. در تك‌تك لحظات فيلم، بين همه آن دعواها و داد و بيدادها مي‌شود آن رابطه عجيب عشق و نفرت را ميان اعضاي خانواده ديد. بعد از كمدي شيرين افخمي، «آذر، شهدخت، پرويز و ديگران» حالا «ابد و يك روز» دومين فيلمي است كه در سال‌هاي اخير در باب اهميت خانواده ساخته شده است.
 اولين ساخته سعيد روستايي حتي پيش از اولين نمايش‌اش در جشنواره فجر سر و صدا به پا كرده بود. آنهايي كه فيلم را ديده بودند مي‌گفتند «ابد و يك روز» پديده امسال جشنواره است و كارگردان جوان بيست‌وچند ساله‌اش يكي از استعدادهاي سينماي ايران كه البته پيش از اين فيلم كوتاه‌هاي خوبي هم ساخته بود. باز طبق شنيده‌ها مي‌گفتند ممكن است خيلي‌ها فكر كنند فيلمش دچار سندروم فرهادي اين سال‌هاست و اين تنها نقطه ضعفش قلمداد شود. بعد از ديدن «ابد و يك روز» شنيده اولي تاييد و دومي تكذيب شد. يكي از بهترين فيلم‌هاي اين چند سال سينماي ايران اتفاقا هيچ ربطي به الگوي اصغر فرهادي ندارد كه اصلا مركزيتش روي طبقه متوسط است. «ابد و يك روز» فيلمي درباره پايين‌ترين طبقه شهري است و الان هيچ فيلم ديگري يادم نمي‌آيد كه به اندازه اين يكي با دقت روي جزييات توانسته باشد روايت تصويري زنده و صحيح و سالمي از زندگي اين طبقه اجتماعي ارائه دهد. اينكه صفت صحيح و سالم را برايش به كار مي‌برم به اين خاطر است كه روستايي تلاش نمي‌كند برچسب‌هاي انتقادات اجتماعي-سياسي به فيلمش الصاق كند. به جايش داستاني صادقانه از زندگي خانواده‌اي را روايت مي‌كند كه در فقر اجتماعي و فرهنگي دست و پا مي‌زنند. يكي از برادرها معتاد و موادفروش است، آن يكي با هر جور كلك و حقه‌بازي مي‌خواهد گليم خودش و بقيه اعضاي خانواده را از آب بيرون بكشد. دو تا از خواهرها ازدواج ناموفقي داشته‌اند و يكي گوشه خانه افتاده و افسردگي گرفته. مادرشان هم كه عليل است و كاري ازش برنمي‌آيد. مي‌ماند سميه و نويد. نويد كه برادر كوچكتر است و شاگرد اول مدرسه‌شان و اميد براي ورود به مدرسه تيزهوشان و سميه كه نه خواهر بزرگتر، انگار مادر نويد است. اين خواهر و برادر بيشتر از بقيه خميره‌شان به هم شبيه است. باهوش‌اند و مي‌خواهند زندگي خوبي داشته باشند. و البته در كنه وجود جفت‌شان وفاداري سرسختانه‌اي نسبت به خانواده وجود دارد. دلايلي كه باعث شده «ابد و يك روز» برايم تبديل به فيلم مهم جشنواره امسال شود اين‌ها هستند:
1. فيلمنامه و شخصيت‌پردازي دقيق و ديالوگ‌نويسي درخشان فيلم. بيشتر فيلم به جر و بحث و دعوا ميان اعضاي خانواده مي‌گذرد. حاضرجوابي‌هاي مرتضي خطاب به اتهامات محسن و بد و بيراه‌هايي كه دو برادر نثار هم مي‌كنند مثل دعواهاي فيك و قلابي بقيه فيلم‌هايي كه مي‌خواهند قشر پايين جامعه را آسيب‌شناسي كنند، نيست. اينكه عقده‌ها و گير هر كدام از كاراكترها كه باعث مي‌شود به بقيه اعضاي خانواده بپرد كجاست با دقت در طول فيلم تشريح و كالبدشكافي مي‌شود. درست همان جايي كه ليلا كادوهاي نظير را از كابينت بيرون مي‌كشد و توي صورت سميه مي‌كوبد، اوج اين دقت نظر در شخصيت‌پردازي است. جايي كه نقاب معصوميت مطلق سميه هم مي‌افتد و حقارت‌هاي وجودي‌اش آشكار مي‌شود. اين‌ها مربوط به فيلمنامه است. بخاطر شخصيت‌پردازي ظريف روستايي است كه با وجود همه كارهاي لج‌درآر محسن و گندي كه به خانواده زده، دست آخر در آن نمايي كه قلب را فشرده مي‌كند وقتي لباس شيك‌هايش را پوشيده، بغض گلويمان را مي‌چسبد و مي‌خواهيم مرتضي را لعنت كنيم. مرتضايي كه تا اين لحظه برادر بزرگ و حافظ خانواده بود و خير و صلاح همه را مي‌خواست حالا تبديل به بدمن فيلم مي‌شود. دست آخر همه حرف‌هاي محسن درست از كار درآمد.
2. فيلمي درباره فقر كه تصويرها و قاب‌هاي سينمايي و تحسين‌برانگيز دارد. سخت‌ترين كار در تصوير كردن چنين فيلمنامه‌اي با آدم‌هايي از اين طبقه، باسليقه بودن است. فيلم‌هاي طبقه پايين چرك و كثيف و زشت‌اند. «ابد و يك روز» چركي‌ها را نشان مي‌دهد ولي روستايي عجيب كارگردان باسليقه‌اي است و اندازه هر چيزي دستش است كه اين چركي‌ها، تو ذوق تماشاگر نمي‌زنند. كاملا رئال و بخشي از زندگي آدم‌هاي اطراف ماست كه شايد كمتر مي‌بينيم‌شان.
3. شوخ‌طبعي كاراكترهاي فيلم در اوج بدبختي تحسين‌برانگيز است. اين شوخي‌ها ابدا براي تلطيف فضاي فيلم نيست. اينكه تماشاگرهاي برج ميلاد سر اين شوخي‌ها قهقهه مي‌زدند و تشويق مي‌كردند جاي تعجب دارد. اين شوخ‌طبعي تلخ و گزنده مصداق «خنده تلخ من از گريه غم‌انگيزتر است» مي‌شود. اين آدم‌هاي مفلوك براي خنداندن ما نيست كه اين ديالوگ‌ها را مي‌گويند. اين طعنه و كنايه‌ها جزيي از زبان تند و تيز طبقه‌اي است كه راه نجاتي براي خودش از منجلاب زندگي‌اش نمي‌بيند و ناچار با كلام دائم مشغول خالي كردن زهرش به خودش و اطرافيانش است. كنايه‌ها ذهن تماشاگر را فعال‌تر مي‌كند و ضربان و ريتم فيلم را تنظيم مي‌كند. يك‌جور كاتاليزور براي ته‌نشين شدن اندوه عميقي كه در دل‌مان حس مي‌كنيم.
4. بازي‌هاي درخشان بازيگران. گروه بازيگران «ابد و يك روز» در يك كلام فوق‌العاده‌اند. گيرم كه ريما رامين‌فر مثل خيلي از نقش‌هاي ديگرش خواهر بزرگ دلسوز باشد. مهم اين است كه درست سر جايش نشسته. نويد محمدزاده بعد از بهروز وثوقي «گوزن‌ها» و بهرام رادان «سنتوري» سومين معتاد متفاوت و همدلي‌برانگيز و جذاب تاريخ سينماي ايران را جان بخشيده. بدون اغراق و زياده‌روي. خماري و نشئگي به اندازه. ريتم درست بازي‌اش نشان مي‌دهد چه بازيگر هوشمند و توانايي است. «ابد و يك روز» بهترين بازي كارنامه پيمان معادي است چه در فيلم‌هاي داخلي و چه خارجي. بالاتر از «جدايي نادر از سيمين» و «كمپ ايكس‌ري». درك درستش از كاراكتري كه بازي مي‌كند، مردي كه هم مي‌خواهد يك راه نجات براي خودش پيدا كند و هم كمترين آسيب را به خانواده‌اش بزند، حيرت‌انگيز است. زوج معادي و محمدزاده به گمانم بهترين تيم بازيگري تا آخر جشنواره باقي بمانند. شبنم مقدمي و پريناز ايزديار هم در اوج كارنامه بازيگري‌شان هستند.
5. اين يكي از همه مهم‌تر است. «ابد و يك روز» فيلمي است در ستايش خانواده. مهم نيست كه در پايان‌بندي تراژيك فيلم يكي قرباني مي‌شود تا خانواده به آسايش برسند. در تك‌تك لحظات فيلم، بين همه آن دعواها و داد و بيدادها مي‌شود آن رابطه عجيب عشق و نفرت را ميان اعضاي خانواده ديد. بعد از كمدي شيرين افخمي، «آذر، شهدخت، پرويز و ديگران» حالا «ابد و يك روز» دومين فيلمي است كه در سال‌هاي اخير در باب اهميت خانواده ساخته شده است. خانواده خوب و عزيز است. حتي خانواده‌اي كه در فقر و بدبختي دست و پا بزنند.

Check Also

عباس کیارستمی؛ آبروی سینمای ایران

کیارستمی در کنار ‘جنگل بدون برگ’ عکس: پوریا ماهرویان پوریا ماهرویان بی‌بی‌سی عباس کیارستمی٬ فیلمساز سرشناس …