فرهنگ غرب «معرفت» ندارد

 

تصویر  فرهنگ غرب «معرفت» ندارد

وقتی به رهبری ارکستر فکر می‌کنم به نظرم کاری بسیار دشوار و شیرین می‌آید، آن هم برای رهبران مطرحی که هر روز از کشوری به کشور دیگر می‌روند، با ارکسترهای مختلف کار می‌کنند و فرصت مواجهه با فرهنگ‌های مختلف را دارند.
چنین افرادی مارکوپولوهای دنیای موسیقی هستند و نظرات، تفکرات و خاطراتشان اگر نوشته شود سفرنامه‌هایی جذاب و خواندنی خواهد بود. ایران هم چند مارکوپولو در جهان موسیقی دارد. یکی از آنها شهرداد روحانی است؛ رهبر ارکستر و آهنگسازی که به گفته خودش همیشه در تلاش بوده تا تصویر خوب و درستی از ایران و ایرانیان در جهان ارائه کند. روحانی دو هفته پیش هم اجرایی را در سالن همایش‌های برج میلاد روی صحنه برد که با استقبال خوبی مواجه شد. با او درباره تجربه مهاجرت، علاقه مردم به آثارش و مفهوم وطن برای یک ایرانی سخن گفتیم.

به نظر می‌رسد فاصله میان سفرهایتان به ایران کمتر شده است. حدود سه ماه پیش در تالار وزارت کشور اجرایی داشتید و اواخر هفته گذشته هم اجرایی را در تهران روی صحنه بردید.

خوشحالم امسال اتفاقی برنامه‌ها طوری پیش رفته که تاکنون دوبار به ایران آمده‌ام. همان‌طور که گفتید سه ماه پیش هم در تالار کشور برنامه‌ای داشتم که در دو شب اجرا شد و خیلی موفق بود. اجرای برج میلاد تهران هم خوشبختانه با استقبال خوبی مواجه شد. در این اجرا ساخته‌های خودم را اجرا کردم، پیانو نواختم و رهبری ارکستر را هم انجام دادم و می‌توانم بگویم اجرای بسیار پرانرژی و خوبی بود.

شهداد

فعالیت شما در عرصه موسیقی کلاسیک است؛ موسیقی‌ای که گفته می‌شود مردم عادی با آن ارتباط چندان خوبی برقرار نمی‌کنند. شما هر وقت به ایران می‌آیید مردم از حضورتان استقبال می‌کنند و حضور در اجراهایتان را مغتنم می‌دانند. دلیل این اتفاق چیست؟

شاید دلیلش این است که من در زمینه و سبک‌های مختلف موسیقی کار می‌کنم و این باعث شده افراد مختلف با سلیقه‌های گوناگون به کارهای من علاقه‌مند شوند تا بتوانند بخشی از علایق خود را از میان آثار من انتخاب کنند.

روحانی:‌ من همیشه به عنوان یک ایرانی سعی کرده‌ام هر کاری که می‌کنم یا در هر رفتاری که دارم تصویر خوبی از وطنم و مردمش ارائه کنم

من در درجه اول آهنگساز هستم و بیشتر وقت و تمرکزم را برای خلق اثر و آهنگسازی می‌گذارم. وقتی آهنگ می‌سازم درصدد این هستم که بتوانم با مردم ارتباط عاطفی برقرار کنم. در این روند طبیعی است به مخاطبان در طیف‌های مختلف توجه داشته باشم و در کنار آثاری که برای مخاطبان حرفه‌ای موسیقی می‌سازم، به خواسته‌های مردمی که صرفا آهنگساز نیستند و موسیقی بخشی از علاقه‌مندی هایشان است، توجه کنم.

وقتی یک هنرمند از ایران می‌رود، بسیاری از منتقدان می‌گویند دیگر نمی‌تواند اثر درخوری خلق کند و بارها شنیده‌ام گفته‌اند فلانی از ایران رفت، تمام شد. شما هم سال‌هاست ایران زندگی نمی‌کنید. چگونه تمام نشدید؟

به نظر من این موضوع در عرصه سینما قوی‌تر است و بیشتر شامل حال کارگردان‌ها می‌شود. به خاطر این‌که وقتی در کشورشان هستند سوژه‌های کارشان را از تماسی که با جامعه دارند، می‌گیرند. پس وقتی می‌روند هم دیگر نیستند تا دردهای جامعه را بفهمند و با آن ارتباط برقرار کنند. من زمانی از ایران رفتم که ریشه هایم اینجا شکل گرفته بود. هر چند خارج از ایران با یک فرهنگ کاملا متفاوت روبه‌رو شدم، اما شخصیتم شکل گرفته بود و ایرانی ماندم. خوشبختانه در سنی از ایران رفتم که فرهنگ ایرانی جزئی از وجودم شده بود، تا جایی که هر قدر هم خارج از ایران زندگی کنم، احساس می‌کنم ریشه‌هایم اینجاست. همان‌طور که می‌دانید دو سوم عمرم را ایران نبودم و بیش از 40 سال در اروپا و آمریکا زندگی کرده‌ام، اما هنوز احساس نمی‌کنم فرهنگ آن کشورها به من تعلق دارد. البته من چنین نظری دارم. در مقابل این نظر، ایرانی‌هایی را می‌شناسم که خارج از ایران زندگی می‌کنند و کاملا هم با آن فرهنگ عادت کرده‌اند.

چه چیزی شما را این قدر محکم به ایران گره زده است؟

خیلی چیزهایی که مختص خودمان است و هیچ جای دنیا وجود ندارد. در فرهنگ غرب واژه معرفت اصلا معنی ندارد و نمی‌توان ترجمه‌اش کرد. نمی‌گویم همه ایرانی‌ها بامعرفت هستند، اما معرفت یک فرهنگ است که برای ما جا افتاده و وقتی از آن حرف می‌زنیم نیازی نداریم درباره‌اش به هم توضیح دهیم. این موضوع در فرهنگ غربی نیست و حتی نمی‌توان آن را برایشان توضیح داد. شاید اکنون این چیزها در ایران هم تغییر کرده باشد، اما وقتی من رفتم این خصوصیات خیلی قوی و مهم بودند. طبیعی است جامعه با گذر زمان تغییر می‌کند و در ایران هم این فرهنگ به قوت گذشته وجود ندارد؛ اما باز میان مردم هست و زنده است. بعد از سال‌ها حدود 11، 12 سال پیش بود که به ایران آمدم. همین که وارد تهران شدم احساس کردم با همه دود و شلوغی و تغییر هر چه می‌بینم برایم آشناست. گویی همه چیز به من تعلق دارد. حتی یک روز در یکی از پارک‌های تهران روی نیمکتی نشسته بودم. شاید خیلی مسخره به نظر بیاید، اما وقتی پرنده‌ها را می‌دیدم که غذا می‌خورند، احساس می‌کردم این پرنده‌ها هم ایرانی هستند. با این‌که مثلا شکل کلاغ ایران و آمریکا از لحاظ ظاهری با هم فرقی ندارد. وقتی در پارکی در آمریکا راه می‌رفتم اصلا چنین چیزی به ذهنم نرسیده بود. اما اینجا بی اختیار احساس کردم حتی این کلاغ‌ها هموطن من هستند. همان‌طور که می‌دانید به خاطر شغلم از طرف ارکستر کشورهای مختلف دعوت می‌شوم و این فرصت خوبی برای آشنایی با فرهنگ‌های گوناگون است. در واقع باید احساس کنم دنیا کشور من است، اما از آنجا که ما ایرانی‌ها نسبت به وطن تعلق خاطر خاصی داریم هیچ وقت این اتفاق در من رخ نداده است. برای من مسأله وطن و جایی که در آن به دنیا آمده‌ام هنوز قوی است و با گذراندن سال‌های زیاد در کشورهای دیگر از بین نمی‌رود.

با توجه به نتیجه مذاکرات هسته‌ای، نگاه هنرمندان دیگر کشورها که با آنها در ارتباط هستید نسبت به ایران آیا تفاوتی داشته است؟

من همیشه به عنوان یک ایرانی از گذشته‌های خیلی دور سعی کرده‌ام هر کاری که می‌کنم یا در هر رفتاری که دارم تصویر خوبی از وطنم و مردمش ارائه کنم. خوشبختانه تا امروز هم همیشه نتیجه مثبتی گرفته‌ام و هر جا برنامه داشته‌ام طوری رفتار کرده‌ام که هر کس با من آشنا می‌شود به ایرانی‌ها نگاه مثبتی پیدا کند. البته دوستان خارجی من اغلب سطح فرهنگی خوبی دارند و تحت تاثیر نگاه‌های سیاسی و رفتار سیاستمداران، درباره ایران قضاوت نمی‌کنند و دید عمیق تری دارند. می‌دانید سیاستمدارها و سیاست را باید از مردم عادی دنیا جدا کرد. این قاعده در مورد همه نقاط جهان صدق می‌کند.

موضوعی وجود دارد که همیشه گوشه ذهنتان باشد و دوست داشته باشید برایش قطعه‌ای یا سمفونی‌ای بسازید؟

هنوز زنده‌ام و فکر کنم اگر خدا بخواهد چند سال دیگری هم هستم و فرصت دارم کارهایی را که دوست دارم انجام دهم. من سوئیت سمفونی خلیج‌فارس را در 12 قسمت نوشتم و با ارکستر سمفونیک لندن ضبط کردم. این اثر در آمریکا و اروپا اجرا شده است. در شهر پراگ که پایتخت موسیقی اروپا نام گرفته چند بار به صورت زنده اجرا شده و بازده مثبتی داشته است.

خلیج‌فارس قسمت مهمی از ایران است و خوشحالم که توانسته‌ام این کار را انجام دهم. در اجراها بنا بر نام قطعات ـ که برگرفته از زیبایی‌های اطراف خلیج‌فارس است ـ فیلم‌هایی را نیز نمایش دادیم که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. یکی از قطعات این اثر «فریاد تهی» نام دارد که آن را به انسان‌های بزرگی تقدیم کرده‌ام که در راه دفاع از وطن از جانشان گذشتند و شهید شدند و احساس خوبی دارم از این‌که توانسته‌ام قطعه‌ای را به یاد و نام این عزیزان در کشورهای مطرح دنیا اجرا کنم. در این اثر قطعات دیگر هم به جنگل حرا، دره ستارگان، زندگی مردم بومی و دیگر زیبایی‌های خلیج‌فارس می‌پردازد و فیلم‌هایی از آنها در کنار اجرای این سمفونی نمایش داده شد تا بخشی از جغرافیای ایران را که زیبایی حیرت‌انگیزی دارد معرفی کنیم. این اقدام در راستای معرفی ایران بود و امیدوارم بتوانم کشور عزیزم ایران را که پر از اماکن تاریخی و زیبایی‌های بکر است به این شکل معرفی کنم.

منبع: جام جم نوا

Check Also

راه های جاودانه کردن فرش دستباف

فرش دستباف یکی از صنایع یا بهتر است بگوییم، هنرهای ایرانی است که آوازه آن …