رقص و اواز

غزالی و رقص و آواز

 

امام محمد غزالی حجه الاسلام و روحانی عالیقدر عصر سلجوقی با آن که در اجرای احکام و سنن اسلامی بسیار سخت گیر و معتقد بود، رقص و سرود و سماع و آواز خوش را چون ضرر و زیانی به کسی نمی رساند امری مباح دانسته و با صراحت آن را عملی مشروح اعلام می دارد. وی در دو کتاب معروف خود یعنی احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت در این زمینه بحث کرده است. وی بیان می دارد که؛ «بدان که ایزد تعالی را سرّی است در دل آدمی که آن در وی همچنان پوشیده است که آتش در آهن و چنانکه به زخم سنگ بر آهن آن سرّ آتش آشکار گردد و به صحرا افتد، همچنین سماع آواز خوش و موزون آن گوهر آدمی را بجنباند و در وی چیزی پدید آرد بی آنکه آدمی را در آن اختیاری باشد و سبب آن مناسبتی است که گوهر آدمی را با عالم  علوی ارواح گویند که هست. و عالم علوی عالم حسن و جمال است و اصلا حسن و جمال تناسب است و هر چه متناسب است نمودگاری است از جمال آن عالم، چه هر جمال و حسن تناسب که در این عالم محسوس است همه ثمره ی جمال و حسن آن عالم است. پس آواز خوش موزون متناسب هم شبهتی دارد از عجایب آن عالم، بدان سبب آگاهی در دل پدید آید و حرکت و شوقی پدید آید که باشد که آدمی خود نداند که آن چیست. و این در دلی بود که آن ساده بود، و از عشقی و شوقی که بدان راه برد خالی باشد. اما چون خالی نباشد و به چیزی مشغول بود، آن در حرکت آید و چون آتشی که دم در وی دهند افروخته تر گردد و هر که را دوستی خدای تعالی بر دل غالب باشد سماع وی را مهم بود که آتش تیز تر گردد و هر که را در دل دوستی باطل بود، سماع زهر قاتل وی بود و بر وی حرام بود» او همچنین می گوید: خداوند چشم را آفریده نگفت چیزهای زیبا را نبیند. لمس را آفرید و نگفت چیزهای لطیف را لمس نکنید، بویایی را آفرید و نگفت عطر گل ها و بوی های خوش را مبوئید، ذائقه را آفرید و نگفت غذاهای خوش را مخورید. چگونه می توان گفت که او گوش را آفرید و گفت نواهای خوش را مشنوید!؟ البته غزالی شنیدن آواز و موسیقی زیبا را، شرط سماع می داند و نه حقیقت آن و می گوید بسا کسانی که زیباترین و موزون ترین الحان و آوازها را بشنوند ولی گوهر دل ایشان به جنبش در نیاید و آن آتش درونی شعله ور نشود و لذا سماع نکنند. همچنین سماع در شرایطی حرام است، اما چیزی که سماع را حرام می سازد این نیست که صوت یا موسیقی باعث لذت و خوشی انسان می شود بلکه ضرر و فسادی است که از آن ناشی می گردد، چه مثلا آواز مرغان خوش است و حرام نیست، پس آواز خوش در گوش چون سبزه و آب روان و شکوفه است در حق چشم، همچون بوی مشک است در حق ذوق و همچون حکمت های نیکو در حق عقل و هر یکی را از این حواس به نوعی لذت است، چرا باید که حرام باشد. غزالی در مقام اعتراض به کژطبعانی که نظری مخالف نسبت به سماع و موسیقی دارند گوید که، در جایی که اشتر با پستی طبعش از حُداء (سرود و آواز ساربان برای راندن شتران) متأثر می گردد، چنانچه آدمی از شنیدن غناء و بانگ دلپذیر به وجود در نیاید، از حیوان نیز پست تر است.

غزالی در تعبیری دیگری پیرامون رقص بیان می کند که این (رقص) بازی باشد و بازی حرام نیست. او نخستین متفکر اسلامی بود که سعی کرد تا نشان دهد الفاظی چون چشم و زلف و خط و خال و مستی و خرابات غیر دینی است ولی معانی آنها دینی و معنوی است و نویسندگان بعدی هم این راه را دنبال کردند.

Check Also

آواز لطفی

آواز لطفی محسن حجاریان سالهاست از نوشته ها خوانده و از زبان ها شنیده بودم …