چگونه یک فرد دروغگو را تشخیص دهیم؟

پاملا

فکر فکر نکنید می‌خواهم باعث نگرانی کسی در این‌جا بشوم، اما همین الان متوجه شدم که فردی که سمت راست‌تان نشسته، یک دروغگو است. همچنین فرد سمت چپ شما هم یک دورغگو است. اصلاً کسی که دقیقاً روی صندلی‌های شما نشسته، یک دروغگو است. همه ما دروغگو هستیم. امروز قصد دارم بهتون به شما نشان دهم که تحقیقات، چه چیزی درباره دلیل دروغگوییِ ما کشف کرده است و چگونه می‌توانیم مبدل به به یک فرد «تشخیص‌دهنده دروغ» شویم. البته ممکن است بخواهید از صرفاً یک «تشخیص‌دهنده دروغ» بودن، فراتر روید و جویای حقیقت باشید و در نهایت، ایجاد اعتماد نمایید.

حالا که صحبت از اعتماد شد، باید بگویم از زمانی که کتاب «تشخیص‌دهنده دروغ» را نوشتم، دیگر هیچ‌کس مایل نیست شخصاً با من ملاقات کند. ٱم‌ها به من می‌گویند: «ملاقات نه، خب… سعی می‌کنم بهت ایمیل بزنم!» حتی دیگر نمی‌توانم یک دیدار دوستانه در استارباکس داشته‌باشم. همسرم به من می‌گوید: «عزیزم، حالا چرا فریبکاری؟ شاید بهتر باشه روی آشپزی کنی. آشپزی فرانسوی چطوره؟!»

پیش از آن‌که آغاز کنم، قصد دارم هدف‌م را برای شما روشن کنم،  هدف من آموزش بازی «دستت رو شد» نیست. افراد تشخیص‌دهنده دروغ، بچه‌های تخس و عیب‌جو نیستند، از آن بچه‌های لج‌درآوری که پشت درِ اتاق فریاد می‌زنند: «دستت رو شد! دستت رو شد! ابروهات گره خورد، سوراخ دماغت گشاد شد!»…  من شوی تلویزیونی «به من دروغ بگو، می‌دانم داری دروغ میگویی» رو می‌بینم، اما موضوع این است که تشخیص‌دهندگان دروغ مجهز به دانش علمیِ تشخیص دادن فریب هستند. آن‌ها از واضحات علمی استفاده می‌کنند تا به حقیقت برسند و کاری مشابه با  رهبران باتجربه انجام می‌دهند. گفتگوهای دشواری با افراد غیرقابل نفوذ ترتیب می‌دهند و گاهی این عمل را در زمانی بسیار سخت انجام می‌دهند.  آن‌ها با پذیرش یک گزاره اصلی، راهی را آغاز کردند که عبارت است از: دروغ یک رفتار مشارکتی است . درباره‌اش فکر کنید، خودِ دروغ به هیچ وجه فی‌نفسه قدرتی ندارد. قدرت دروغ زمانی هویدا می‌شود که شخص دیگری می‌پذیرد تا دروغ را باور کند. 

9-27-2015 11-29-40 AM

می‌دانم این ماجرا مانند داستان‌های عاشقانه پر فراز و نشیب است، اما توجه کنید که حتی در همان شرایط هم به ما دروغ گفته می‌شود، زیرا ما موافقت کرده‌ایم که به ما دروغ گفته شود. چند حقیقت درباره‌ی دروغ وجود دارد: دروغ یک رفتار مشارکتی است اما نه این‌که همه دروغ‌ها زیان‌بار هستند. گاهی اوقات ما تبه شرکت در یک فریب، به دلیل شأن و مقام اجتماعی‌ای که برای‌مان به همراه دارد، تمایل داریم. شاید با دروغ گفتن رازی مخفی باقی بماند. ما می‌گوییم: «چه آهنگ زیبایی!»، «عزیزم، تو با این لباس اصلا چاق به نظر نمی‌آی، ابداً!»

 اما آن‌گاه که تمایلی به مشارکت در فریب نداریم، باید متحمل هزینه‌های زیادی گردیم. سال گذشته متوجه رقم ۹۹۷ میلیارد دلار اختلاس در شرکت‌های مختلف شدم، آن هم فقط در آمریکا! فقط کمی کمتر از یک هزارمیلیارد دلار! تقلب می‌تواند میلیاردها دلار هزینه در بر داشته باشد. به اِنرون ، مادوف ،و بحران وام مسکن فکر کنید.  یا در مورد دو عامل خائن، مانند رابرت هانسن یا آلدریچ ایمز. دروغ گفتن می‌تواند به مثابه خیانت به کشورمان باشد و امنیت ما را تحت تأثیر قرار دهند، دروغ می‌تواند در بعضی زمینه‌ها دموکراسی را تضعیف کند یا  باعث مرگ کسانی شوند که از ما دفاع می‌کنند.

 فریبکاری موضوعی بسیار جدی است. هنری آبرلندر مرد بسیار فریبکاری بود و مقامات انگلیسی می‌گویند او می‌تواند همه‌ی سیستم‌های بانکی دنیای غرب را تضعیف نماید. شما نمی‌توانید این مرد را در جستجوی گوگل پیدا کنید، اصلاً هیچ‌جا نمی‌توانید پیدای‌ش کنید. یک‌بار او در مصاحبه‌ای گفت: «من یک قانون را درک کردم. هر کسی می‌خواهد چیزی به تو بدهد. آن‌ها آماده اند چیزی را به تو بدهند که خودشان درباره‌اش حریص‌اند.»  این یک تناقض است. اگر نمی‌خواهی فریب بخوری باید بدانی این چیست که تو برای داشتن‌ش حریصی؟ همه‌ی ما از اقرار به این موضوع متنفریم. ما آرزو می‌کنیم همسر بهتری می‌داشتیم، باهوش‌تر، قدرتمندتر، بلند قامت‌تر، ثروتمندتر و لیست توقعات ما همین‌طور ادامه دارد. دروغ، تلاشی است برای ایجاد پلی میان این فاصله‌ها، برای متصل کردن آرزوها و تمایلات ما درباره آن‌چه که آرزو داریم باشیم، و چیزی که می‌شد باشیم، به هر آن‌چه که واقعاً هستیم. ما تمایل داریم که این فاصله را در زندگی‌مان، با دروغ پر کنیم.

9-27-2015 11-26-41 AM

مطالعات نشان می‌دهد که احتمالا ً هر روز به‌طور میانگین به شما ده تا دویست مرتبه دروغ گفته میشود. فرض می‌کنیم بسیاری از این دروغ‌ها بی‌ضرر باشند. اما مطالعه دیگری، نشان مید‌‌هد که غریبه‌ها ظرف ده دقیقه اول که همدیگر را می‌بینند، سه برابر بیشتر دروغ می‌گویند.  هنگامی‌که برای نخستین‌بار با این اطلاعات مواجه می شویم، آن را نمی‌پذیریم. نمی‌توانیم باور کنیم که دروغ در این حد رواج دارد. ما ذاتاً با دروغ مخالفیم. اما اگر نگاه دقیق‌تری به موضوع داشته‌باشیم، در واقع اوضاع وخیم‌تر از این‌ها است. ما به غریبه ها بیشتر دروغ می‌گوییم تا به همکاران‌مان. برون‌گرایان بیش از درون‌گرایان دروغ می‌گویند. مردها درباره‌ی خودشان هشت برابر بیشتر از زنان دروغ می گویند. زنان بیشتر برای محافظت از دیگران دروغ می‌گویند. اگر یک فرد متأهل با تعداد افراد معدودی در اطراف‌تان برای برقراری روابط دوستانه باشید، از هر ده ارتباطی که دارید به یکی دروغ می گویید.شاید بگویید چقدر بد. اما اگر مجرد هستید، از هر سه رابطه‌تان، به یکی دروغ می‌گویید. 

دروغ پیچیده است و در تار و پود زندگی و کار روزمره ما نفوذ کرده‌است. ما عمیقاً درباره‌ی مفهوم صداقت دچار تناقض هستیم. گاهی اوقات برای به کار بستن صداقت، دلایل خوبی می‌آوریم و آن را به عنوان یک اصل لازم تفسیر می‌کنیم، مواقعی هم پیش می‌آید که صداقت را نفی می‌کنیم، تنها به خاطر اینکه شکاف‌های زندگی‌مان را درک نمی‌کنیم. این حقیقتِ شماره دو درمورد دروغگویی است. ما با دروغگویی مخالف هستیم، اما با روش‌هایی که جامعه طی قرن‌ها و قرن‌ها و قرن ها بر آن مهر تأیید تصویب نهاده، از دروغ در خفا استفاده می‌کنیم. دروغ در تمام بخش‌های تاریخ وجود داشته و بخشی از فرهنگ ماست. به دانته، شکسپیر، انجیل  و به اخبار جهان فکر کنید.

9-27-2015 11-28-50 AM

دروغ برای ما به عنوان یک گونه، ارزش تکاملی دارد. محققین از مدت‌ها پیش دریافته بودند که هرچه گونه‌ای هوشمندتر باشد، نئوکورتکس بزرگ‌تری در مغزش دارد و بنابراین احتمال افزایش توانایی فریب‌کاری در وی بالاتر است. شکل‌گیریِ مدارهای مغزی ما به ما امکان می‌دهد تا بتوانیم رهبران گروه باشیم. این موضوع از ابتدای خلقت ما آغاز شده‌است. مثلاً نوزادان ابتدا گریه می‌کنند، مکث می‌کنند و منتظر می‌مانند تا بدانند چه کسی برای آرام کردن‌شان می‌آید و سپس دوباره شروع به گریه می‌کنند. نوزاد انسان در یک سالگی می‌آموزند که پنهان‌کاری کنند، بچه‌های دو ساله درباره‌ی کارهای ساده‌شان اغراق می‌کنند. پبچه‌های ۵ ساله به وضوح توانایی دروغ گفتن دارند. آن‌ها با چاپلوسی می‌توانند به امور مورد علاقه‌ی خود برسند و در پنهان‌کاری استاد شده‌اند. بچه‌های نه ساله کاملاً در دروغگویی ماهر هستند. وقتی به سن دانشگاه می‌رسیم، از هر پنج مکالمه که با مادرمان داریم، در یکی از دروغ استفاده می‌کنیم. در دوره‌ی ورود به بازار کار، وارد دنیایی می‌شویم که پر از ایمیل‌های اسپم جعلی، دوستان ساختگی دنیای مجازی، رسانه‌های جهت‌دار حزبی، جعل‌کنندگان اسناد هویت بسیار باهوش، سرمایه‌گذاری‌های کلاهبردارانه در سطح جهانی و یک فریب‌کاری عمومی است. بقول نویسنده‌ای، با جامعه‌ای بعد از دوران حقیقت مواجه می‌شویم. درک چرایی این موضوع برای مدت‌زمان طولانی بسیار پیچیده بود.

چه باید کرد؟ راه هایی برای عبور از چنین باتلاق وجود دارد که می‌توان از آن‌ها بهره برد. یک فرد آموزش‌دیده به عنوان تشخیص‌دهنده‌ی دروغ، در ۹۰٪  اوقات حقیقت را درمی‌یابد. افراد عادی تا ۵۴٪ توانایی تشخیص دروغ را دارند. چرا آموختن قواعد تشخیص دادنِ دروغ بسیار ساده است؟ چون دروغگوی خوب و دروغگوی بد وجود دارد. هیچ فردی ذاتاً دروغگو نیست. همه‌ی ما اشتباهات مشابهی انجام می‌دهیم و طبعاً می‌توان از تکنیک‌های مشابه برای تشخیص استفاده نمود. قصد دارم  به شما دو الگوی فریبکاری  نشان دهم. پس از آن، به نکات اصلی اشاره خواهم نمود و بررسی می‌کنیم که چقدر از این نکات مشترک را در خود می‌یابیم. 

(ویدئویی پخش می‌شود که سخنان کلینتون پس از ماجرای رسوایی اخلاقی است) بیل کلینتون: می‌خواهم به من گوش دهید. قصد دارم این را دوباره خاطرنشان کنم. من رابطه نامشروعی  با این زن، خانم لوینسکی نداشتم.من روابط جنسی با این زن، خانم لوینسکی نداشتم و هرگز از کسی نخواستم که دروغ بگوید.این اتهامات، اشتباه است. نیاز دارم بازگردم و به مردم آمریکا خدمت کنم. متشکرم.

(ادامه سخنرانی)  علایم نشان دهنده چه بودند؟ چیزی که در ابتدا شنیدیم به عنوان «انکار غیر قراردادی» شناخته می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد افرادی که بیش از حد در تصمیم‌شان بر انکار مصمم هستند، به جای زبان محاوره‌ای به زبان رسمی متوسل میشوند. همچنین شنیدیم: «این زن»! می‌دانیم که دروغگوها بطور ناخودآگاه با استفاده از ابزار زبان، خود را از موضوع‌شان دور نگه می‌دارند. اگر بیل کلینتون گفته بود: «خب، حقیقت را به شما بگویم …» و یا اصطلاح مورد علاقه ریچارد نیکسون، «با تمام خلوص نیت … » دستش برای هر تشخیص‌دهنده‌ی دروغ که با قواعد مقدماتی آن آشناست، رو می‌شود. به کارگیری زبان ساده‌ای مثل این، بیشتر از آن‌که نشانه صداقت باشد، از اعتبار موضوع می‌کاهد. حالا اگر او این سوال را با تمام زوایای آن تکرار کرده بود،و یا اگر کمی بیشتر وارد جزئیات می‌شد -که البته همگی خوشحالیم که این‌کار را نکرد-، خودش را بیشتر بی‌اعتبار می‌نمود. فروید درست می‌گفت که: “هیچ انسانی نمی‌تواند رازی را پنهان کند. اگر لب‌های او ساکت بمانند، انگشتان‌ش حقیقت را زمزمه می‌کنند.» ما همگی این کار را می‌کنیم و موضوع این نیست که چقدر قوی باشیم.

9-27-2015 11-28-11 AM

 این موضوع ما را متوجه الگوی بعدی که زبان بدن است، می‌نماید. ما عموماً آموخته‌ایم که تنها مفروضات خود را از درون به بیرون انتقال دهیم. می‌توان این موضوع را از دیدِ علمی بررسی نمود. زیرا فرد دروغگو همواره احساس بی‌قراری و ناراحتی خود را نشان می‌دهد. بسیار خب ،تصور نمایید درباره‌ی دروغگوها بسیار گفته می‌شود که قسمت بالا تنه‌ی بدن‌شان را هنگام گفتن دروغ، منقبص می‌کنند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که دروغگو به چشم‌های مخاطب نگاه نمی‌کند. تصور کنید آن‌ها برای جبران این موضوع، کمی بیش از حد معمول به چشم‌های شما بنگرند. شرایط دیگری هم وجود دارد، مثلاً  برخورد گرم و همراه با لبخند ، صداقت و خلوص نیت را به مخاطب منتقل می‌کند.  اما یک تشخیص‌دهنده دروغِ مجرب، می‌تواند لبخند دروغی را از یک کیلومتری هم تشخیص دهد! آیا همه‌ی شما می‌توانید لبخند تصنعی را تشخیص دهید؟ ما همه می‌توانیم عضلات گونه‌هایت‌مان را منقبض نماییم،اما لبخند واقعی از چشم‌ها مشخص می‌شود. آن‌ها نمی‌توانند به‌صورت خودآگاه منقبض شوند، به خصوص اگر چند باری هم از بوتاکس استفاده کرده باشید. بنابراین بیش از حد از بوتاکس استفاده نکنید، چون دیگر کسی باور نخواهد کردد که شما صادق هستید.

حالا قصد دارم به نکات اصلی بپردازم. آیا می‌توانید بگویید که در این این گفتگو چه اتفاقی رخ می‌دهد؟ آیا قادر هستید نکات اصلی را برای یافتن اختلاف میان گفته‌ها و اعمال فردیِ واقعی پیدا کنید؟  می دانم که این گفته به نظر بسیار واضح می‌آید، اما هنگامی‌که شما با فردی که مشکوک به فریبکاری است گفتگو میکنید، تا حد زیادی تمایل دارید که نشانه‌هایی را که می‌بینید، نادیده بیانگارید.

یک فرد صادق، در روند تخیص دروغ همکاری می‌کند. آن‌ها نشان می‌دهند که در کنار شما و مشتاق هستند. که در طرف شما هستند و مایل‌ند به شما کمک کنند تا به حقیقت دست یابید.  آن‌ها می‌خواهند جزئیات را دقیقاً به یاد آورند. می‌گویند شاید کارمندان حسابداری چک‌ها رو جعل کردن. اگر آن‌ها احساس کنند که به اشتباه در طول تمام مصاحبه به آن‌ها به عنوان متهم نگریسته شده، خشمگین می‌شوند، نه فقط در لحظات اولیه‌ی مطرح شدن اتهام؛ که در کل طول مصاحبه عصبانی باقی می‌مانند. اگر از یک فرد صادق بپرسید با فردی که چکی را جعل کرده چه باید کرد، احتمال فراوانی دارد که فرد صادق تمجازات شدید را بجای تنبیه جزئی توصیه نماید. 

9-27-2015 11-38-40 AM

حالا تصور نمایید که شما گفتگوی مشابهی با فردی فریبکار دارید. این فرد احتمالاً به گفتگو علاقه نشان نمی‌دهد، نگاهش را از شما خواهد دزدید، تن صدای‌ش را پایین می‌آورد، مکث می‌کند، و تقریباً حالتی عصبی از خود بروز می دهد. وقتی از شخص دروغگو می‌خواهید که داستان را تعریف کند، آن‌ها شدیداً اغراق می‌کنند و تقریباً وارد جزئیات فراوان در انواع مکان‌های نامربوط می‌شوند. آن‌ها برای داستان جعلی خود، ترتیب زمانی سختگیرانه‌ای قائل می‌شوند. کاری که بازجوی آموزش‌دیده انجام می‌دهد این است که در طول چند ساعت بازجویی به شیوه‌ای ظریف، از فرد می‌خواهند که داستان را از آخر مجدداً تعریف کنند، و سپس به علایم بی‌قراری و ناراحتی آن‌ها دقت می‌کنند، و پرسش‌هایی را مطرح می‌سازند که بیشترین حجم عکس‌العمل را در فرد فریبنده ایجاد می‌کنند. چرا آن‌ها این شیوه را دنبال می‌کنند؟ ما همه همین کار را می‌کنیم. کلمات‌مان را پیش از مطرح کردن، تمرین و مرور می‌کنیم ، اما ما به ندرت حرکات‌مان را تمرین می‌نماییم. می‌گویبم «بله»، اما سرمان را به منظور نشان دادن «نه» تکان می‌دهیم. داستان بسیار متقاعد‌کننده‌ای تعریف می‌کنیم و شانه‌ای بالا می‌اندازیم. مرتکبِ جنایاتی هولناک می‌شویم و با لبخندی توأم با لذت، از آن دور می‌شویم. در تجارت، این لبخند به عنوان «لذت فریب» شناخته شده‌است.

ممکن است برخی از شما کاندیدای ریاست جمهوری، جان ادواردز، را نشناسید. او که دارای یک فرزند نامشروع بود، آمریکا را شوکه کرد. وقتی درباره‌ی آزمایش تشخیص پدر بودن صحبت می‌کند، در حالی که میگوید «بله»، سرش را به حالت «نه» تکان می‌دهد و شانه‌هایش را کمی بالا میاندازد.

 (ویدئو) جان ادواردز: خوشحال می‌شوم که در این موضوع مشارکت کنم. من می‌دانم که ممکن نیست این فرزند من باشد، به خاطر زمان حادثه. خُب من می‌دانم این ممکن نیست. خوشحال خواهم شد که آزمایش تشخیص پدر بودن را بدهم. عاشق دیدن این واقعه هستم. (سئوال) آیا قصد دارید این آزمایش را به زودی انجام دهید؟ادواردز: من فقط یک طرف قضیه هستم. من تنها طرف آزمایش نیستم. اما من خوشحال می‌شوم که در این موضوع شرکت کنم.

(ادامه‌ی سخنرانی) بسیار خب، این سر تکان دادن‌ها زمانی ساده‌تر می‌شود که بدانید به دنبال آن هستید. گاهییک نفر موضوعی را بیان می‌کند، در حالی که نقاب دیگری بر چهره دارد و دارد به طریقی این حقیقت در یک لحظه فاش می‌شود. قاتلان معمولاً از خودشان غم و اندوه نشان می‌دهند. شریک جدید تجاری‌تان ممکن با شما دست دهد، جشن بگیرد و برای شام با شما بیرون بیاید و سپس ناگهان روزی خشم او بروز کند. ما قصد نداریم که اینجا ظرف چند دقیقه کارشناسان مجرب بیان  حالت چهره شویم، اما یادگیریِ چیزی که موضوعی بسیار مهم است و می‌توانم در این‌جا به شما بیاموزم بسیار ساده است: بیان اهانت و تحقیر! تصور نمایید که شما دو بازیکن عصبانی را در میدان بازی می‌بینید. تا جایی از کار، هنوز روابطشان شکلی مناسب و سالم دارد. اما هنگامی‌که خشم به تحقیر مبدل میشود، موضوع تغییر می‌کند. در این حالت، انتظار به بهبود روابط تقریباً بی‌ثمر است. در صورت تحقیر، فریب ممکن است صورت گیرد، البته نه لزوماً. فردی که متوجه این موضوع است ممکن است به شیوه‌ای دیگر نگاه کند، بر مسیر دیگری برود و درباره‌ی موضوع تجدید نظر کند.

 علم بسیاری از شاخص‌ها را برای تشخیص دروغ مشخص نموده‌است. برای مثال ما می‌دانیم که تعداد دفعات پلک زدن در دروغگوها افزایش مییابد، پا‌های‌شان حالتی مبنی بر آمادگی ایستادن و خروج از محل را نشان می‌دهند.آن‌ها ناخودآگاه اشیایی را برمی‌دارند و به عنوان مانع میان خود و فرد مصاحبه‌کننده قرار می‌دهند.لحن صدای خود، تغییر می‌دهد و اغلب تن صدای خود را بسیار پایین می‌آورند. نکته‌ی مهم در این‌جاست که بروز چنین رفتارهایی، مشخصاً و لزوماً نشان‌دهنده‌ی فریبکاری نیست. این رفتارها تنها امتیازی منفی و ایجاد محل تردید هستند. بهرحال ما انسان هستیم و در همه جا و در تمام طول روز ژست‌های فریبنده به خود می‌گیریم.این رفتارها به خودی خود، هیچ معنایی ندارند. اما هنگامی که تعدادی از این رفتارها را به‌طور همزمان می‌بینیم، آن را به عنوان یک نشانه می‌پنداریم. نگاه کنید، بشنوید، معاینه کنید، سوالات مشکل بپرسید، حالت دانای کل را که به پاسخ از پیش آگاه است کنار بگذارید، کنجکاو شوید، بیشتر بپرسید، با فرد بدون حالت تهاجمی صحبت کنید. سعی نکنید مانند افراد سریال «نظم و قانون» یا کسانی باشید که در برنامه‌های تلویزیونی می‌بینید که تلاش می‌کنند برای دریافتن حقیقت، مخاطب را خرد نمایند. پرخاشگر نباشید چرا که جواب نمی‌دهد.

9-27-2015 11-39-28 AM

تا این‌جا کمی درباره چگونگی گفت‌وگو با فردی که دروغ می‌گوید و چگونگی تشخیص دروغ ، صحبت کردیم. امااکنون قصد داریم که ببینیم حقیقت چگونه است. با بررسی سخنان دو مادر به این موضوع می‌پردازم. یکی دروغ می‌گوید و آن دیگری، حقیقت را. این موضوع توسط محققی به نام دیوید ماتساموت در کالیفرنیا آشکار شد. به گمان‌م موضوع آن‌ها مثالی کامل است که نشان می‌دهد حقیقت چگونه است.

 این مادر، دایان دانز، به فرزندش از فاصله نزدیک شلیک کرده و سپس او را به بیمارستان منتقل نموده‌است.در شرایطی که خون همه‌جای اتومبیل را آغشته نموده بود، این زن ادعا کرده یک غریبه با موهای زبر و خشن این عمل را مرتکب شده‌است. هنگامی که حرکات او را بررسی می‌کنید خواهید دید که او حتی نمی‌تواند وانمود نماید که مادری رنج‌دیده است. براحتی می‌توان دریافت که تفاوتی باورنکردنی میان وقایعی که او تعریف می‌کند و رفتار بسیار سرد او وجود دارد. اگر ابا دقت بیشتری به توضیحات‌ش توجه کنیم، نیرنگی توام با لذت را در تمام طول گفت‌وگو با این متهم خواهیم دریافت.

 (ویدئو) دایان داونز: شب هنگامی که چشمهایم را روی هم گذاشتم، می‌توانستم ببینم که دست‌های کریستی به طرف من دراز شده. من رانندگی می‌کردم و خون‌ریزی از دهان او ادامه داشت. فکر می‌کردم کم‌کم خون با گذشت زمان بند بیاید، اما چنین نشد. این موضوع بسیار آزارم می‌دهد.

(ادامه سخنرانی) حالا قصد دارم یک مادر که عزادار واقعی را به شما معرفی کنم. ارین راننون، در مقابل قاتل و شکنجه‌گر دخترش در دادگاه. در این مورد شما هیچ احساس کاذبی را شاهد نخواهید بود، حالات او، بیان قابل‌قبولی از عذابی است که یک مادر تحمل می‌نماید.

 (ویدئو) ارین راننون: من این را برای سومین سالگرد شبی که کودک مرا بردی و او را آزار دادی و خُرد نمودی نوشتم، تو در او را تا زمانی که قلبش از حرکت ایستاد، وحشت‌زده کردی. او جنگید، مطمئنم که او با تو جنگید. اما او با این چشمان قهوه‌ای بی‌نظیر به تو نگاه کرد، و هنوز تو می‌خواستی که او را بکشی. من اینرا درک نمی‌کنم و هرگز هم درک نخواهم کرد.

 (ادامه سخنرانی) بسیار خب، هیچ شکی در صحت احساسات این مادر نیست!

9-27-2015 11-47-49 AM

 تکنیک‌های کنونی برای تشخیص آن‌چه از لحاظ علمی حقیقت به نظر می‌رسد، در حال پیشرفت است. برای مثال ، ما می‌دانیم امروزه متخصصین بررسی‌هایی را روی دنبال کردن مسیر نگاه و اسکن‌های مادون قرمز مغز را انجام می‌دهند. این اسکن مغزی می‌تواند علائمی را که بدن ما هنگام تلاش در فریبکاری از خود بروز می‌دهد، رمزگشائی نماید. این فن‌آوری به عنوان یک عامل بازدارنده‌ی مهم در برابر فریب‌کاری عرضه خواهد شد. چنین تکنیکی و نیز سایر تکنیک‌های رو به بهبود، روزی نشان خواهند داد که تا چه میزان کارآمد عمل می‌کنند. اما در این میان شما باید از خود بپرسید: می‌خواهیم چه کسی طرف ما در جلسه‌ی حقیقت‌یابی باشد، کسی که آموزش دیده تا حقیقت را بیابد یا کسانی که بابت تفسیر هر الکتروسفالوگرام ۴۰۰ پوند دریافت می‌کنند

تشخیص‌دهندگان دروغ به امکانات انسانی تکیه می‌کنند. آن‌ها به این گفته‌ی معروف اعتقاد دارند که: «آن‌چه که در خفا و تاریکی پنهان شده‌است، سیرت ماست». نکته‌ی جالب توجه این است که امروزه زوایای اندکی از ما پنهان باقی مانده‌است. دنیای ما در طول ۲۴ ساعت شبانه‌روز روشن است. با وجود این تعداد فراوان از وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی در دنیای امروز، که دغدغه‌های نسلی تازه را انتشار می‌دهند که زندگی خود را در ملاء عام توصیف می‌کنند، دنیای امروز ما روشن‌تر و شفاف‌تر شده‌است. جهان ما پر از هیاهو و حادثه است. به همین دلیل، یکی از چالش‌های پیشِ روی ما این است که به یاد داشته باشیم مطرح کردن و به اشتراک گذاشتن بیش از حد موضوعات شخصی، نشان‌دهنده‌ی صداقت نیست. توییت تازه و پیام کوتاهِ ما می‌تواند چشم ما را به روی حقیقت موجود در پیچیدگی‌های خاص نهفته در نجابت انسانی ، کور کند. حفظ وحدتِ شخصیتی هنوز هم بسیار اهمیت دارد و همواره مهم خواهد ماند. در این دنیای پر سر و صدا، ممکن است ملموس‌تر از قبل حس شود که درباره‌ی موضوع حفظ ارزش‌های اخلاقی، بایستی تنها کمی صریح‌تر و روشن‌تر عمل نماییم.

 هنگامی که شما علم شناخت فریب‌کاری را با هنر دیدن و شنیدن ترکیب می‌نمایید، دیگر همدست موفقیتِ یک دروغ (باور کردن و پذیرفتن‌ش) نخواهید شد. در آن هنگام شروع به یافتن راهی می‌کنید تا موضوع برای‌تان تا حدودی روشن‌تر شود. شما به افراد پیرامون‌تان علایمی می‌فرستید که چنین معنایی دارند: «دنیای من، دنیای ما، به سوی صداقت پیش می‌ر‌ود. جهان من جایی خواهد بود که حقیقت و درستی در آن تقویت می‌شود و دروغگوئی و نادرستی را براحتی تشخیص می‌دهد و آن را به حاشیه خواهد راند.»  وقتی تلاش کنیم خود را به هنر تشخیص دروغ آراسته نماییم، در نهایت محیط پیرامون‌مان کمی تغییر خواهد کرد. و این ارزش حقیقت است. سپاسگزارم. 

 

1pezeshk.com

Check Also

چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید

  عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می‌خورد قدرت آسیب زدن به ما …