آیا فکر میکنید عشق قابل کنترل نیست؟
آیا فکر میکنید اگر کسی از همان ابتدای آشنایی عاشقتان نشود، دیگر شانسی ندارید؟
آیا فکر میکنید امکان این وجود ندارد که بتوانید کسی را دیوانهوار عاشق خودتان بکنید؟
اگر پاسختان به این سوالها مثبت بوده است، احتمالا به قضا و قدر و سرنوشت هم اعتقاد دارید. اشکالی ندارد، خیلیها اینطورند! اکثر مردم تصور میکنند که عشق چیزی غیرقابلتغییر است و کنترلی روی آن ندارند.
عشق هیچ فرقی با سایر احساسات روانشناسی که به صورت روزانه تجربه میکنید ندارد:
– ترس
– استرس
– حسادت
– ترحم به خود
– اضطراب
این احساسات قابل کنترل هستند و عشق هم جزو احساسات روانشناختی دستهبندی میشود و قابل کنترل است. کنترل عشق بعنوان یک احساس به همان اندازه کنترل ترس، هیجان و از این قبیل آسان است. مشکل اعتقادات ما است. در طول سالها باور کردهایم که عشق چیزی است که اتفاق میافتد و همه چیز به سرنوشت بستگی دارد.
اما واقعیت متفاوت با این است. با استفاده از روانشناسی عشق میتوانید کاری کنید کسی که میخواهید عاشقتان شود و چشمش جای دیگری را نبیند. البته هیچ تضمینی نیست و نمیگوییم این روش ۱۰۰٪ موثر است اما نتیجه کارتان با این روش کاملاً متفاوت خواهد شد. اگر بتوانید شانس اینکه فرد موردنظرتان عاشقتان شود را سه برابر کنید، چرا آن را امتحان نکنید؟
۱. چطور عاشق میشویم و روانشناسی پشت آن
قبل از اینکه وارد این داستان شوید که چطور کسی را دیوانهوار عاشق خودتان کنید، باید نگاهی به جنبه روانشناختی آن بیندازید و نخیر، هیچ معجون جادویی برای آن وجود ندارد.
بدون اینکه بدانید، هر آدمی که میشناسید در فهرستی پشت ذهنتان ذخیره شده است. لیستی از معیارها هم در این لیست هست، معیارهایی که قبل از عاشق شدنتان باید در آن فرد وجود داشته باشد. روانشناسان به این نقشه عشق میگویند.
اگر فردی یکی یا چند مورد از این معیارها را نداشته باشد، به طور اتوماتیکوار ویژگی تبدیل شدن به عشق زندگی شما را از دست میدهند و احتمالاً فقط دوست شما باقی میمانند. به همین خاطر است که فقط عاشق یک نفر میشوید و بقیه برایتان دوست باقی میمانند.
البته لیست هر شخص متفاوت و خاص است. مواردی که روی این لیست نوشته به خودِ شما بستگی دارد:
– ارزشها
– اعتقادات
– تجربیات قبلی
– پیشینه
– روابط قبلی
به همین دلیل است که دوستتان ممکن است عاشق مردی شود که به نظر شما خیلی معمولی است. آن مرد با نقشه عشق دوست شما مطابقت دارد نه نقشه شما. اینکه افراد را ارزیابی کنید تا ببینید کسی با لیست شما جور است یا نه به صورت خودآگاه انجام نمیگیرد، این اتفاق به صورت ناخودآگاه میافتد، بدون اینکه حتی به آن فکر کنید.
ذهن همه کارها را خودش به تنهایی انجام میدهد. درست همانطور که به قلبتان میگوید بتپد، درحالیکه به صورت خودآگاه از آن اطلاع ندارید. به همین دلیل است که ممکن است عاشق یک نفر شوید و ندانید اصلاً چرا عاشق او شدهاید. مسئولیت با ذهن ناخودآگاه شماست.
به همین دلیل است که عشق پدیدهای رمزآلود است و خیلیها آن را به سرنوشتشان میسپارند. اما در واقعیت، این هیچ ارتباطی با سرنوشت ندارد، فقط به ذهن ناخودآگاه شما بستگی دارد که ارزیابی کند آن فرد با لیست شما هماهنگی دارد یا خیر. حقیقت ماجرا این است که هرچه اطلاعات و آگاهیتان از معیارهای ذهن ناخودآگاهتان بیشتر شود، میتوانید خیلی سریع ارزیابی کنید که چرا عاشق یک نفر شدهاید.
در زیر به لیست جیم که مردی ۲۶ ساله است که نامزدهای زیادی در زندگی خود داشته، اشاره میکنیم. او ۲ سال است که از دانشگاه فارغالتحصیل شد و در لندن کار میکند. از قرار گذاشتن و دوستیهای کوتاهمدت با دخترهای مختلف خسته شده و به دنبال یک شریکزندگی جدیتر برای خود است. لیست جیم یا این ۴ معیار شروع میشود:
۱- باید سطح تحصیلات او به من بخورد.
۲- باید موهای قهوهای داشته باشد (جیم یکبار عاشق دختری با موهای قهوهای شده است و درنتیجه ذهن ناخودآگاهش آن را وارد لیست معیارهایش کرده است که کمکش کند شکست عشقی که قبلاً با آن دختر مو قهوهای داشته را جبران کند).
۳- باید به خانوادهاش نزدیک باشد (خانواده و بچه برای جیم مهماند و او به دنبال کسی است که بتواند مادر خوبی برای فرزندان او شود. میبینید ما جذب کسانی میشویم که خودمان میخواهیم و نیاز داریم).
۴- باید مسافرت کردن را دوست داشته باشد.
اگر جیم که الان مجرد است با دختر فوقالعادهای که موهای قرمز دارد روبرو شود، احتمالاً عاشق او نخواهد شد. بااینکه ممکن است آن دختر به نظرش خوب بیاید اما خودش هم نمیتواند بفهمد چرا نمیتواند عاشق آن دختر شود.
فقط زمانی خواهید توانست عاشق شوید که آن فرد با اکثر موارد موجود در لیست ناخودآگاهتان همخوانی داشته باشد. آنوقت ذهن ناخودآگاهتان به شما کمک خواهد کرد در عشق با آن فرد بمانید و رابطه خوبی با او داشته باشید. چون ناخودآگاهتان خود را به این صورت به آن فرد میچسباند، به همین خاطر فراموش کردن کسی که دوست داشتهاید حتی بعد از سالها تا این اندازه سخت است.
۲. چطور برای اطمینان از عشق او به خودتان ذهنتان را کنترل کنید
اینجا نمونههایی از روشهای قبلاً امتحانشده برایتان آوردهایم که کمکتان میکند کسی که میخواهید را عاشق خودتان کنید:
۱- معیارهای او را در خودتان ایجاد کنید. همه ما این لیست یا نقشه عشق را در ذهنمان داریم. این لیست هر معیار اصلی که انتظار داریم طرف موردنظرمان داشته باشد را دارد. البته صددرصد نیست که هر کسی که معیارهای این لیست را داشته باشد، عاشقش شویم اما اگر کسی هیچکدام از این معیارها را نداشته باشد امکان اینکه عاشقش شویم وجود ندارد.
قبل از اینکه تلاش کنید کسی را عاشق خودتان کنید، کمی درمورد او تحقیق کنید. همه اطلاعات اصلی درمورد پیشینه و علایقش را به دست آورید. هرچه بیشتر درمورد او بدانید و سعی کنید خودتان را با معیارهای او جور کنید بهتر است.
۲- نیازهای برآوردهنشدهشان را برآورده کنید. وقتی افراد به دنبال یک رابطه جدید هستند، به دنبال فرد دیگری میگردند که به طرق مختلف شبیه به خودشان باشد. آنها به دنبال نقاط قوت خود و همچنین متضاد ضعفهایشان در آن فرد هستند. بعنوان مثال، کسی که احساس حقارت دارد اما فردی باهوش است به دنبال کسی است که در عین باهوش بودن اعتمادبهنفس داشته باشد تا بتواند آنها را به تعادل برساند.
اگر سعی دارید کسی را عاشق خودتان بکنید که میدانید اختلال شخصیتی خودکمبینی دارد، اینکه خودتان را فردی بااعتمادبهنفس به او نشان دهید کمک میکند عاشقتان شود. وقتی نقش یک فرد بااعتمادبهنفس را بازی میکنید، به ذهن ناخودآگاه او پیام میفرستید که «من چیزی که دنبالش هستی را دارم»!
۳- چقدر تلاش میکنید؟ خیلیها دوست دارند بدانند که آیا پشتکار داشتن در این موارد واقعاً عمل میکند یا نه. اگر کسی که به دنبالش هستید وابستگی بیرونی داشته باشد، احتمال اینکه پشتکار داشتن روی او اثر کند هست. وابستگی بیرونی داشتن یعنی فرد برای اینکه حالش بهتر شود یا از موقعیت بدی در زندگیاش فرار کند به دیگران تکیه میکند.
اگر کسی جزء این دسته افراد باشد، احتمال اینکه در هر موقعیتی بخواهند وارد یک رابطه جدید شوند وجود دارد. در این مورد، احتمال اینکه بتوانید او را عاشق خودتان بکنید بیشتر خواهد بود. خلاصه اینکه وقتی افراد آسیبپذیرتر باشند و نیاز به توجه و مراقبت احساس کنند، احتمال اینکه بتوانند سریعتر عاشق شما شوند بیشتر است.
۴- از دوستان مشترکتان کمک بگیرید. اگر شما و کسی که دوستش دارید دوستان مشترکی دارید، باید از این امتیاز استفاده کنید. دلیل آن این است که ذهن ناخودآگاه وقتی منابع مورداعتماد (مثل دوستان) چیزی که قرار است در ذهنشان برنامهریزی شود را تایید کنند، راحتتر آن برنامهریزی جدید را میپذیرد.
اگر دوستان او تصور کنند که شما فوقالعادهاید، احتمال اینکه با آنها همعقیده شود زیاد است. هرچه دوستان مشترکتان بیشتر درمورد فوقالعاده بودن شما با او حرف بزنند، احتمال اینکه جایی در ذهن او باز کنید بیشتر خواهد بود.
۵- ذهنشان را سیمپیچی کنید. هرچه چیزی را بیشتری برای کسی تکرار کنید، بهتر میتوانید باعث شوید به آن چیز خاص فکر کند. چرا؟ خیلی ساده است، تکرار میتواند تاثیر فوقالعادهای روی ذهن ناخودآگاه داشته باشد. البته این به شما مجوز نمیدهد که هر ده دقیقه یکبار به او زنگ بزنید. این فقط میترساندشان.
با نشان دادن زیرکانه حضورتان، میتوانید روی ذهنشان برنامه بریزید. باید جلو چشم باشید و به او این امکان را بدهید که تا میتواند شما را ببیند، اینکه با او حرف بزنید یا نه مهم نیست، فقط کافی است جایی بایستید که شما را ببیند.
۶- تصور مثبت از خودتان بسازید. وقتی اسمتان در جمعی به زبان میآید، اولین کلمهای که به ذهن دیگران میآید چیست؟ دیگران چه تصویری از شما دارند؟ فکر آنها در مورد شما فردی «قوی»، «شاد»، «بااعتمادبهنفس» یا چیزی منفیتر مثل «آویزان» است؟
هر چه جایگاه بهتری برای خودتان در ذهن افراد بسازید، دید آنها نسبت به شما بهتر خواهد شد. مهم نیست که هستید و چه ویژگیهای منفیای دارید، چیزی که مهم است درک آنها نسبت به شماست. باید کاری کنید که این تصور مثبت باشد.
۳. آیا واقعاً چیزی به اسم عشق در نگاه اول وجود دارد یا همه اینها افسانه است؟
البته عشق در نگاه اول وجود دارد، اگر کسی از همان ابتدا با معیارهایی که در ذهن ناخودآگاهتان لیست شده است همخوانی داشته باشد، احتمالاً در نگاه اول عاشق او خواهید شد.
آنوقت به خودتان میگویید، «یک لحظه صبر کن، اگه تا حالا با او حتی حرف هم نزدهام پس از کجا میدانم که با معیارهای من جور است یا نیست؟»
خیلی ساده است. معیارهای شما ممکن است شامل طریقه ایستادن، راه رفتن، حرف زدن یا حتی ارتباط او با دیگران باشد. اگر رفتارها، ظاهر یا هر چیز دیگر او شما را یاد کس دیگری بیندازد این اتفاق خواهد افتاد.
مثلاً شما را یاد کسی که قبلاً عاشقش بودید بیندازد.
ما معمولاً از یک الگو پیروی میکنیم و همیشه عاشق یک تیپ خاص از افراد میشویم. بنابراین اگر کسی شما را یاد کسی بیندازد که قبلاً عاشقش بودید، اما در خودآگاهتان ندانید که شما را یاد کسی از گذشتهتان میاندازد، ممکن است در نگاه اول عاشق آن فرد شوید، بدون اینکه بدانید چرا. آنوقت ممکن است فکر کنید که سرنوشتتان بوده که عاشق او شوید.