اگر هر رنگی بخواهد مدعی باستانی بودن باشد، بیشک آن قرمز است. ما رنگ قرمز را از زمان نوسنگی دیدهایم. یکی از اصلیترین رنگهای اصلیست و حتا خون جاری در رگهایمان هم قرمز است. البته به استثنای نجیبزادگان که آبیست.
در اولین نقوش به جامانده از گذشته، رنگی که بیشتر به چشم میخورد قرمز است. در نقوش روی دیوارهای غار لاسکوی فرانسه، یا پنکال پوینت واقع درآفریقای جنوبی، میتوان رنگ کهنهشدهی قرمز را بیابیم. این رنگدانه – همراه دیگر رنگهای کاربردی – از گل اخری (خاک سرخ) پدید آمده؛ خاک سرخ دستهاي از رنگدانههای خاکی به نام اکنون است؛ نکتهی گیجکنندهتر در مورد این رنگدانه این است که در یک طیف با رنگدانهی زرد-قهوهای قرار می گیرد؛ زرد-قهوهای که امروز در فروشگاههای رنگ میخریم و درکارهای هنری میبینیم.
تاریخ کشیده شدن این نقوش برمیگردد به پانزده هزار سال پیش از میلاد. همین نشان از باستانی بودن رنگ قرمز است.
بسیاری از قبرهای دورهی سنگی، نیز، حاوی رنگ قرمز خاک سرخ اند. متخصصین در این مورد معتقدند که این رنگ بر روی قبرها نشانهای بوده از خالی نبودن قبر. برخی هم معتقدند که برای رنگ کردن مو، پوست و لباسهای مرده بوده؛ اما هر آنچه که است به آیین آن دوره بازمیگردد.
جای تعجب نیست که رنگ قرمز به صورت رنگي نمادین در بسیاری از ابزارهای جنگی درآمده. در اسطورههای رومی، قرمز نماد خون و البته شهامت است. این رنگ نشان از خدای جنگ یعنی مریخ و رنگ ارتش است. سربازان رومی بر روی زرههای شان لباسي کوتاه قرمز رنگ میپوشیدند، در حالی که گلادیاتورها خود را با قرمز میآراستند. ژنرالها شنل قرمزی بر دوش میانداختند، و برای جشن پیروزی هم بدنشان را به رنگ قرمز آغشته میکردند. در عروسیهایشان هم عروس حریر قرمزی روی سر خود میانداخت. قرمز رنگ خون بود؛ اما قرمز نماد مرگ نبود بلکه زندگی بود؛ قرمز نیز رنگ باروری وعشق هم بود.
قرمز بر دورهی قرون وسطی سلطه میکرد. کارل بزرگ در آن زمان کل قصرش را قرمز کرده بود، کفشهایِ قرمز میپوشید و حتا شایع بود که موهایشم را هم قرمز میکرده. در هنر مسیحیان، قرمز نماد خونِ مسیح و شهدای او هستند؛ همچنان این رنگِ لباسهای کاردینالهای کاتولیک است.
از سدهی شانزدهم، شیوهاي نوین از ترسیم قرمز در اروپا پیدا شد از قرمز دانههای وارداتیِ اسپانیاییها تا عصر جدید. همین سبب میشود که به طور طبیعی قرمز همیشه مد روز باشد. اما یادتون نرود که مد همیشه در حال دگرگونیست.
امروز هم به احتمال حتا میان عروسهایی که به شدت به دنبال به روز بودناند رنگ قرمز پوشیده میشود. اما این در کشور چین جزو آداب-و-رسومشان است، که لباس عروس قرمزی بر تن عروس میکنند و در تخت روان قرمزی هم به جشن مراسم عروسی برده میشود. در چین قرمز همیشه نماد اقبالِ خوش و شادی بوده، و حتا تاجایی که رنگ قرمز در مراسمهای وفات غدغن شد تنها به سبب مفهومِ خوشحالی در رنگ قرمز. در یونان، آلبانی و ارمنستان، حریر قرمز بر روی سر عروس میاندازند.
به علاوه عروسهای چینی از روی فرش قرمز عبور میکنند. صحنهی آشنایی به نظر میآید؟ اما منظور دعوت به مراسم اسکار یا نمایش یک فیلم نیست. درواقع منظور اولین موردی که میتوان به فرش قرمز رجوع داد، که توسط آشیل در چهارصد-وپنجاه سال پیش از میلاد، به کار گرفته میشده. هنگامی که قهرمان داستان آگاممنون از تروی بازمیگردد، همسرش کلوتایمنسترا در هنگام دیدارشان به او فرش قرمزی را هدیه میدهد تا بر روی آن قدم زند. این تنها یک تصادف نیست بلکه معنای مشخصی دارد:
«اکنون عزیزم، از ارابه پایین آیید و سرورم نگذارید پاهایتان با زمین اصابت داشته باشد. خدمتگزاران، [فرش قرمز] را در جایی که او انتظار دارد بگسترانید تا عدالت او را به گذرگاه خون هدایت کند».
البته توضیح فرش قرمز هم همین است.
رنگ قرمز با عروس، باروری و شکوفایی ارتباط دارد و بهطور تفکیکنشدنی با یک بخش تیرهتری. اما آیا این خود میتواند دلیل یا احتمالاتی برای ربط دادن به «قدیمیترین حرفهها» و مکانهایی با نوری قرمز باشد؟» به احتمال نمیتواند؛ در واقع رنگ زرد برای روسپیان باب بوده است. در یونان دورهی کلاسیک، روسپیها لباس زعفرانی رنگی میپوشیدند درحالی که در روم آنها موهایشان را زرد میکردند. اما یک طیف قرمز است (قرمز مایل به زرد) که میتواند در اینجا ربطهایی هم داشته باشد، و این ارتباط را به لطف کتاب مقدس میتوانیم مسندتر کنیم. در وحی 17 آیات 1 تا 6، هنگامی که روسپی بزرگ در لباسی به رنگ بنفش و قرمز مایل به زرد دیده میشود. اما بنابراین بنفش بازهم بیشتر میتواند به این موضوع مرتبط باشد تا قرمز مایل به زرد!
اما از این گذشته، رنگ قرمز معانی دیگر هم دارد که مرتبط به انقلابیون است. پس از به کارگیری قرمز توسط مککارتی، این رنگ معانی تهدیدامیز دیگری هم داشته. در طول انقلاب فرانسه، انقلابیون کلاههای قرمز بر سر میکردند و پرچمهای قرمز بدست میگرفتند. سپس رنگ قرمز نشان جنبش کارگری شد – از انقلاب سال هزار و هشتصد و چهل و هشت فرانسه، کمون هزار و هشتصد و هفتاد پاریس و از احزاب سوسیالیست در کل اروپا؛ تا سدهی بیستم، بوی انقلاب میداده – چه بلشویک یا چینی، چه پرچمهای تزیینی روسیه، کوبا ویتنام و بسیاری دیگر.
پس قرمز هم میتواند در شادی، افتخارآفرینی، شجاعت و باکرگی تعبیر شود و هم نیز در معنای متضاد؛ تمام اینها به متن فرهنگی هر کجا بستگی دارد. به هرحال چه شما آن را به عنوان معصومیت چه به عنوان فساد تعبیر کنید، مشخص است که قرمز جذابیت زن را برای هر مرد دوچندان میکند. حتا جذابیت بیشتری به کار هنری هم میافزاید؛ با این همه آنچه که در بازار بینالمللی هنر در رنگ قرمز تاثیر گذار بوده بیشتر مفهوم نمادین این رنگ در فرهنگ چینیست تا دورهی باستان.
و هر چند تنها جایی که میتوان یافت – که برای شروع پرچمها را پیشنهاد میکنیم – که قرمز را تنها به یک بخش اقلیت اختصاص داد در میان افراد مو قرمز است که تنها یک تا دو درصد مردم جهان را تشکیل میدهند. این رنگ با همان رنگدانه، یعنی ملانین، درست میشود که رنگ رژ قرمز هم است. آنهایی هم که رنگ مویشان قرمز است مقدار بسیاری بیشتری از همان رنگدانه درموهایشان است تا رنگدانهی مشکی.
در سال هزار و هشتصد و هشتاد، ونگوگ نوشتهای نوشت که در آن میخواست دهشتناکترین احساسات انسان را در رنگ قرمز و سبز نشان دهد. دو نقطهی متقابل بارنماییشده، پیچیده و باستانی – قرمز بدون احساسگرایی هیچ است. ون گوگ به احتمال قرمز را دیده بوده اما میبایست انقدر زندگی میکرد تا محو شدن رنگ قرمز را هم در کارهایش میدید.