از دیرباز نحوه پوشش لباس برای ما انسان ها بسیار مهم بوده به طوری که از رنگ و تزئین در آن برای مطرح کردن عادات و رسوم و یا حتی دین خود استفاده می کنیم.
اقوام مختلف دنیا از نوع پوشش برای تبلیغ تمدن خود نیز استفاده می کنند. در ایام قدیم نحوه پوشش مردم یا لباس هایی استفاده می کردند نشانگر طبقه اجتماعی زندگیشان بوده و کاملا از نحوه لباس پوشیدن آنها می توانستیم متوجه شویم که به کدام طبقه اجتماعی و با چه توان مالی هستند . اگر کمی توجه کنید پادشاهان گذشته بعد از اینکه از نظر نوع ، جنس و طراحی لباس کاری نمی توانستند برای متمایز بودن لباس هایشان انجام دهند از روش های خاصی استفاده می کردند از جمله تزئین آن با جواهرات ، نخ های طلایی و نقره ای . این نوع استفاده از زیورآلات باعث متمایز شدن آنها از دیگر طبقات جامعه می شد.
در تاریخ می توانیم از نوع لباس افراد، کشور و منطقه زندگی آنها را تشخصی دهیم بطوری که لباس ها کاملا گویای منطقه زندگی افراد بود و مرزی برای تشخیص تمدن و کشورشان نیز بود. در قرن حاضر لباس یا نوع پوشش از جایگاه ویژه ای برخوردار شد به این ترتیب که شاید ما با پوشیدن لباس می توانیم حتی حالات روحی خود را نیز بیان کنیم و این موضوع باعث پیشرفت های چشمگیری در این صنعت شد و شاید به عنوان یک تجارت بسیار سودآور نیز تبدیل شد . با توسعه شهرنشینی و پیشرفت صنعتی کشورها این موضوع نیز به اقتصادی کلان تبدیل شد و توجه بسیاری از سرمایه گذاری ها را به خود جلب کرد ولی این سرمایه گذاری نیاز به ایده داشت یعنی نیاز به طراح داشت اولین پله در این صنعت طرحهای خوب و زیبا بود، بعد به کیفیت وقیمت باید توجه می شد. در این میان بود که افرادی توانستند خودشان را به عنوان طراح لباس مطرح کنند این موضوع به دلیل نیاز جوامع و سلیقه های مختلف بین مردم بود که باعث شد افراد یا شرکت هایی به فکر طراحی لباس بیافتند و در این زمینه نیز حرکت کنند.
با کمی تامل شما متوجه خواهید شد که طرح لباس ها و مدهای مطرح شده کاملا از شرایط اقتصادی و نحوه زندگی مردم آن منطقه یا دوران زندگی آنها تاثیر می گرفته و می گیرد ولی هستند طراحانی که دیگر به منطقه زندگی خود اکتفا نکردند و طرح های خود را برای دهکده جهانی طراحی کردند و بسیاری از قوانین گذشته طراحی را زیرپا گذاشتند که همین موضوع خود باعث زنده ماندن نامشان و یا برند آنها شد.
السا Schiaparelli
السا (Schiaparelli) این طراح ایتالیایی در دنیا به دلیل اثرهای تخیلی خودش در زمینه هنر و طراحی مشهور شد او با تخیل و اراده قوی که در این زمینه داشت قادر به خلق آثاری بسیار شگفت انگیز در این زمینه بود و از خود اثرات جاودانه ای به یادگار گذاشت. البته مورد دیگری که باعث شهرتش شد استفاده بسیار به جا از سایه روشن هایی با رنگ صورتی در طرح های لباسش بود به این صورت که او بسیار دقیق از این سایه روشن ها استفاده می کرد بطوری که هر بیننده ای را به خود جذب می کرد که او چگونه توانسته این هماهنگی را در این رنگ ها خلق کند.
او در سال 1890 میلادی در خانواده ای روشنفکر متولد شد مادرش جزو طبقه اشراف جامعه و پدری بسیار خوشفکر و خلاق داشت. او در نوجوانی به شورش علیه طبقه بالای جامعه دست زد و مخالفت خود را با سرمایه داری اعلام کرد در این زمان بود که او یک کتاب شعر نیز به چاپ رساند او با این کار نام خود در زمینه هنر نیز مطرح کرد. این کتاب باعث برافروختن خشم خانواده او شد به همین خاطر او را برای تنبیه شدن به صومعه فرستادند تا از دنیای خارجی دور باشد و نیز ادب شود. این حرکت پدر و مادر او باعث شد تا اعتصاب غذا کند و عکس العمل نشان دهد او در اوایل بیست سالگی به لندن گریخت تا زندگی مستقلی را آغاز کند و دور از چشم پدر و مادر و نظارت سنگنین آنها به کارهای هنری خود و همچنین مبارزاتش ادامه دهد. بعد از آن نیز به نیویورک رفت و با گروهی از جوانان هنرمند مثل خودش آشنا شد و با آنها تشکیل یک گروه هنری را داد و در کنار آنها مشغول خلق آثاری جدید شد.
در سالهای 1927 تا 1940 طرح های هنری لباس او در پاریس بسیار مشهور شد و همچنین توانست نام طرح های خود را زنده نگه دارد مردم پاریس علاقه زیادی به طرح لباس های غیر عادی او از خود نشان دادن او با دیدن این علاقه سعی کرد امضاء خود را در هر یک از تولیدات خودش طراحی کند این کار را برای جاودانگی آنها انجام داد، بطور کلی طراحی های او تضاد کاملی با طرح های معروف زمان خود داشت و در مسیری دیگر حرکت کرد و خود را به طرح های مرسوم در آن زمان مقید نساخت. در آن زمان او خانه مد خود را در شهر پاریس افتتاح کرد و باعث شد که تعداد زیادی از مردم را برای دیدن طرح های غیر معقول خود به آنجا بکشند .
او خانه مد خود را در سال 1946 بست و دیگر تصمیم به ادامه فعالیت خود نداشت اما یکی از دستیارهای او با توجه به تجربه ای که در کنار اوبه دست آورده بود این کار را ادامه داد و باعث شد تا به امروز این نام برای همگان زنده بماند.
کریستین دیور
کریستین دیور در ژانویه سال 1905 میلادی دیده به جهان گشود. نام او به دلیل نگاه نوین او به طراحی لباس به جهان معرفی شد و به سرعت در این زمینه یکی از نام آورترین طراحان جهان شناخته شد. و با طرح های نوین خود در سال 1947 انقلابی در طراحی لباس ایجاد کرد و همانند ستاره ای درخشید که تا کنون نیز نام او پابرجا مانده است . در اوایل کارش چندان محبوب نبود البته نام او بسیار مشهور بود اما دلیل عدم محبوبیت او بین مردم همکاری او با آلمان ها و طراحی لباس های خاصی برای همسران افسران آلمانی زمان هیتلر بود او دقیقا در اوج تنفر مردم ازهیتلر این کار را انجام می داد که باعث ایجاد حس بی توجهی یا حتی نفرت در بین مردم شده بود.
البته او همیشه به کار خود به عنوان یک هنر نگاه می کرد وچندان توجهی به نظرات مردم و شخص مورد معامله خود نداشت . کریستین توانایی خارق العاده ای در استفاده از خط و خطوط یا همان درزهای دوخت در لباس های خود داشت و همین موضوع باعث تمایز کارهای او با دیگر همکارانش می شد اکثر طراحی های او در آن زمان یادآور گل بود بطوری که وقتی خانمی لباس های طراحی شده توسط او را می پوشید در ذهن بیننده آن نوعی از گل را یادآوری می کرد. دیور در سال 1957 به طرز مرموزی از بین رفت که هنوز هم سوالات بیشماری را در بین مردم باقی گذاشته است حتی عده ای معتقد بودند که در اثر گیر کردن استخوان ماهی در گلویش خفه شده ولی دیگران به حمله قلبی که از شدت هیجان به وجود آمده بود اعتقاد داشتند به هرحال او مرد ولی نامش و طرح های او هنوز زنده هستند و جزو یکی از بهترین طرح های جهان قرار دارند. بعدها شاگردانش توانستند نام طرح های اورا زنده نگه دارند و بعد از تولید لباس به تولید لوازم و زیورآلات هم روی آوردند.
روی فرویک هلستون (Frowick Halston)
بهتر است او را به نام هالستون بشناسیم و البته دنیا هم اورا به این نام می شناسند. او در سال 1932 متولد شد. شهرت طرح هایش به خاطر استفاده زیبا و دقیق او از پارچه های ابریشمی بوده و البته تنوع در طراحی مایو برای بانوان یا همان کلسیون تابستانی او نیز بسیار موفق بوده و لباس های شب او مورد توجه بسیاری از نوجوانان نیز قرار گرفت.
او از سال های اولیه نوجوانی بسیار علاقمند به مد و لباس بود که اولین طراحی او در سنین نوجوانی کلاه بود و در آن زمان بسیار زیاد مورد توجه قرار گرفت. او پس از اتمام دوران تحصیل در دبیرستان وارد دانشگاه ایالت ایندیانا شد اما او تحصیلات خود را در این دانشگاه به اتمام نرساند و سریع به یک مدرسه هنری شبانه در شهر شیکاگو رفت و در همین زمان بود که خلاقیت او باعث پیشرفت چشمگیرش در این زمینه شد. علاقه شدید او به این هنر باعث شد تا تمام وقت خود را صرف تمرین و طراحی جدید لباس ها یش کند. در همین زمان بود یک روزنامه در شیکاگو از او مطلبی را به چاپ رساند و همین امر اولین پله ترقی او قرار گرفت و توانست بعد از آن در سال 1957 اولین بوتیک خود را افتتاح کند در همین زمان بود که او تصمیم گرفت اسم خود را مخفف کند.
دومین پله ترقی او ورود به شرکت سیب بزرگ بود که همین امر با عث بیشتر شناخته شدنش شد او در این شرکت شروع به طراحی کلاهای زنانه کرد. آشنایی او با جکی کندی کلید موفقیت او در امریکا بود و شهرتش دو چندان شد آشنایی او با کندی باعث شد که آن خانواده از طرح های خاص او حتی در مراسم های بسیار مهم رسمی خود استفاده کنند که این مورد باعث حرکت سریع او به سوی موفقیت شد. او در کارنامه کاری خود در دهه هفتاد میلادی طراحی لباس کادر پروازی یک شرکت هوایی در امریکا را دارد و البته رنگ سیاه و سفید نیز در برند کاری او بسیار مشهود بود او در اوج موفقیت خود با یک اتفاق ناگوار به زیر افتاد اعتیاد او به مواد مخدر و همچنین بیماری ایدز باعث اخراجش از شرکت شد و دیگر حضوری در این زمینه نداشت دو در دوران بیماری ودر شرایطی بسیار ناگوار در سال 1990 میلادی از دنیا رفت.
کالوین کلاین
کالوین کلاین سال 1942 در نیویورک به دنیا آمد . کالوین تحصیلات خود را در زمینه طراحی لباس در موسسه ای بسیار مشهور در شهر نیویورک شروع کرد و با توجه به اشتیاق و شوقی که در این زمینه داشت توانست خیلی سریع روی پای خود بایستاد و امکانات تولید لباس با طرح های اختصاصی خود را فراهم کند او برای آغاز کار تجاری خود و معرفی برند خود از شور و شوق جوانان بهره گرفت و نمونه لباس هایی را با شلوار جین به بازار عرضه کرد که همین امر باعث شد طرح های او از طرف نوجوانان مورد استقبال قرار گیرد و از لباس های او در میهمانی های شبانه خود بسیار استفاده کنند که البته این موضوع برای آنها باعث افتخار نیز بود که توانسته بودند یکی از لباس های طراحی شده توسط کلوین را بر تن داشته باشند.
اوج شهرت کلوین در سال های 1980 و 1990 بود این زمان بود که او کمی مخاطبان خود را به سمت بانوان جوان سوق داد و تصمیم گرفت که به گونه لباس های خود را طراحی کند که بتواند نظر دختران جوان را بیشتر به خود جلب کند او عقیده داشت وقتی دختران جوان از لباس های تولید او استفاده کنند باعث می شود تا شور و اشتیاق پسران را برانگیزد و آنها نیز به داشتن لباس هایی با برند او مشتاق بشوند . بنابراین بعد مدتی او شروع به تولید لباس برای هر دو جنس جوانان کرد که البته در همان اوایل با توجه به تغییر جهت طراحی های او به سمت دختران بسیار مورد انتقاد قرار گرفت و حتی اتهاماتی نیز به او زده شده ولی او در تصمیم خود بسیار راسخ بود و همین تغییر رویه باعث سرازیر شدن میلیون ها دلار به حساب بانکی او شد و به زودی جای خود را در میان لباسهای موجود بازار باز کرد. او پس از موفقیت های بسیار در زمینه طراحی لباس شروع به تولید وسایل تزئینی و عطر نیز کرد که در این زمینه توانست به کسب کار خود رونقی دوباره بدهد. او برای تولید عطرها و ادکلن های برند خود شخصا به انتخاب اسانس اقدام می کند در برخی موارد حتی در نحوه بسته بندی آنها نیز دخالت دارد و به همین دلیل شما نمی توانید این نوع اسانس و بسته بندی را در دیگر عطرها بیابید بنابراین او با این حساسیت بار دیگر بر اختصاصی بودن کار خود تاکید دارد.
رالف لورن (Ralph Lauren )
رالف لایف شیتز Ralph Lifshitz درسال 1939 در شهر برانکس به دنیا آمد. رالف نام خودش را در اوایل نوجوانی تغییر داد و وقتی ازاو پرسیده شده چرا این کار کرده است توضیح می داد که در دوران مدرسه دوستانش او را بخاطر نام خانوادگی اش مسخره می کردند و این موضوع او را آزار می داده بنابراین پس از رسیدن به سن قانونی تصمیم گرفت این کار را انجام دهد و نام خانوادگی خودش را عوض کرد.
لورن در دوران نوجوان توسط مادرش حمایت می شد بنابراین مادرش اصرار داشت که او برای تحصیل علوم دینی یهودی اقدام کند ولی او هرگز در روحیه خود این موضوع را نتوانست بارور کند و مسیر زندگی خود را به شکل متفاوتی تعیین کرد. او از ابتدا علاقه به زندگی اشرافی داشت و تجملات و زرق و برق وسایل زندگی لوکس برای بسیار شیرین بود و گرایش خاصی به آنها داشت بنابراین به جمع آوری این گونه وسایل علاقه نشان داد و سعی کرد به علایق خود توجه بیشتری داشته باشد و به دنبال آنها برود.
لورن برای شروع کار خود سعی در طراحی وتولید کراوات و دستمال گردن های غیرمتعارف کرد او با تولید آنها از پارچه های بسیار با کیفیت و طراحی بی همتای آنها توانست نظر تعداد بیشماری از افراد را به تولیداتش جلب کند او محصولاتش را در فروشگاههای تازه افتتاح شده نیویورک به نمایش می گذاشت در همین حال نیز به دنبال یک سرمایگذار نیز می گشت که سرانجام موفق شد شریک تجاری خود را بیابد و با سرمایگذاری در این کار زمینه را برای پیشرفت خود فراهم کند و محصولاتی را هم مخصوص بانوان و هم مخصوص آقایان تولید کند او این محصولات را در یکی از فروشگاههای بسیار مهم خیابان پنجم در نیویورک به نام Saks عرضه کرد که با استقبال بسیار زیاد مردم مواجه شد.
بعد از این موفقیت او توانست فروشگاه خود را پایه ریزی کند.این فروشگاه به نوبه خود از نظر دکوراسیون بی نظیر بود گرچه او متحمل هزینه بسیار زیادی برای طراحی وتولید این دکوراسیون شده بود ولی عقیده داشت که همین موضوع باعث موفقیت آینده او خواهد شد که البته اشتباه نیز نکرده بود.
در دهه 1980 میلادی رالف لورن با طراحی و تولید پیراهن مردانه خود با آرم تجاری پلو که به شکل یک بازیکن چوگان سوار بر اسب طراحی شده بود حرکت بزرگی را در زندگی تجاری خود کرد او با انتخاب بهترین پارچه ها و رنگبندی بسیار زیبا و همچنین دوخت وکیفیت بسیار خوب خود توانست به سرعت این مارک تجاری را به علاقمندان به لباس های فاخر بشناساند و راه خود را برای صعود هموار کند.
او پس از ورود به عرصه جهانی تجارت لباس با این برند برای آقایان شروع به طراحی لباس هایی مخصوص بانوان نیز با همان برند کرد به این ترتیب توانست مخاطبان خود را به دوبرابر افزایش دهد و سریع رشد کند . و در کار خود بسیار سختگیر بود و عادت داشت کلیه مراحل خرید مواد خام و تولید و حتی فروش را شخصا کنترل کند که این موضوع شاید بعضی اوقات برای کارمندانش خوشآیند نبود ولی این موضوع برای رالف زیاد مهم نبود و اهمیتی به آن نمی داد . این موضوع باعث شد تا تعدادی از کارمندان سابق او که از کار بیکار شده بودند مواردی را در مورد شخصیت خصوصی او بیان کنند از جمله اینکه آنها می گفتند رالف انسان دم دمی مزاجی است و به تصمیم گیری دیگران احترام نمی گذارد. به هر حال زندگی تمام این طراحان فراز ونشیب هایی داشته تا توانستند با اعتقاد به کار خود و حراست از آن کار خود را گسترش دهند . امروزه بازیکن چوگان را چه زن و چه مرد می شناسند و شاید در کمد لباس شما هم یکی از تولیدات او آویزان باشد بنابراین او توانست با پشتکار و اعتماد به نفس برند خود را جهانی کند. رالف به غیر از پوشاک دست با ساخت وسایل دیگری از قبیل زیورآلات ، ادکلن و لوازم آرایش نیز زده است که البته آنها نیز در زمینه کاری خود بسیار موفق بوده اند.
جیانی ورساچه (Gianni Versace )
جیانی ورساچه در دسامبر 1946 در منطقه ای به نام Reggio di Calabria درایتالیا به دنیا آمد . مادرش در یک فروشگاه کوچک لباس مشغول به کار بود و بافتنی های بسیار زیبایی می بافت بنابراین جیانی فنون دوخت و بافت را از مادرش یاد گرفت و در پناه کمک های مادرش تواسنت نحوه انتخاب پارچه ، نخ و یا مدل های مختلف بافت را یاد بگیرد . او به واسطه رابطه بسیار نزدیکش با مادر همیشه در کنار او بود بنابراین از ابتدا با طرح ها ، رنگ ها و سایزها سروکار داشت و با توجه به هوش سرشارش توانسته بود تجربه های بسیار مفید و کارآمدی از این حضور کسب نماید. اما پس از مدتی از این کار خسته شد و به معماری روی آورد تا بلکه نیمه گم شده خودش را در این شغل بیابد ولی به زودی متوجه شد که زندگی او در مد و لباس گره خورده و به غیر از این کار در کارهای دیگر موفق نخواهد بود.
سرانجام در 26 سالگی توانست مسیر زندگی خود را دوباره به سمت طراحی و دوخت لباس تغییر دهد او فهمیده بود که گوشت و خون او با این شغل گره خود و ذهن خلاقش در این کار شکوفا خواهد شد. و پس از این تصمیم به شهر میلان مهاجرت کرد و به دنبال رویاهای خود رفت .
استعداد او در نحوه انتخاب رنگ ها و کنارهم قرار دادن آنها باعث خلق آثار بافتنی بسیار زیبایی از او شد که البته هنر بافت آنها نیز کاملا مشهود بود. او سعی کرده بود در طرح های خود از نقاشی های روم باستان و حروف یونانی بسیار استفاده کند و به نحوی از آنها در لباس های زنانه خود استفاده کرده بود که بیشترین جلوه را داشته باشند او سعی کرده بود که این طرح ها در نواحی گنگ و گم لباس قرار نگیرند. او سعی داشت طرح ها ومدلهایش روی لباس دایم در دید باشند تا با آن طرح های منحصر به فرد خودنمایی کنند البته هدف اصلی او این بود که طرح های خود را در معرض دید عموم قرار دهد
او با استفاده از این فکر که سعی کرد طرحهای خود را در جامعه متمایز کند و در تیررس دید مردم قرار دهد سرانجام به موفقیتی خارق العاده دست یافت و در دهه 70 میلادی به دنیای مد و سالن های مد راه یافت.
ورساچه در سال 1982 یا یک مدل ایتالیایی به نام آنتونیو آشنا شد و در کنار او به زندگی و تجارت خود ادامه داد تا اینکه در سال 1997 خبری دنیای مد را حیرت زده کرد او به طرز مشکوکی مرده بودو خبرش هم در بین مردم پیچیده بود . برخی تصور دارند که او به دلیل تمایلات جنسی خود یعنی همجنس گرایی از نظر افکار عمومی تحت فشار بوده و در نهایت به این خودکشی تن داده است.
والنتینو Garavani
والنتینو گاراوانی (Valentino Garavani) که در زندگی حرفه ای خود همه او را به نام والنتینو می شناسند در شمال ایتالیا و در سال 1932 به دنیا آمد . از همان دوران نوجوانی علاقه خود را به لباس و طراحی یافت و به همین خاطر از طرف خانواده خود بسیار مورد حمایت قرار گرفت و پس از مدتی با حمایت مالی و فکری خانواده راهی پاریس شد از همان ابتدا که او وارد شهر پاریس شد به دنبال آرزو های خود در موسسات آموزشی طراحی لباس رفت و هرگز جذب زیبایی های شهری نشد بلکه تمام تلاش خود را برای پیشرفت کاری خود کرد بنابراین به سرعت نیز پیشرفت کرد.
او راه خود را به خانه مد Stints استینز گشود. او در این خانه مد توانست بسیار سریع با افراد صاحب نام ومشهوری آشنا شود و نظر آنها را به طراحی های خود جلب کند و لباس های خود را بر تن این افراد راهی جامعه کند که همین امر ظرف 5 سال باعث پیشرفت چشمگیری در دنیای کاری او شد و اینقدر از نظر مادی قوی شده بود که مدت زیادی را در تعطیلات تابستانی گذراند او در این تعطیلات اوقات خود را به طراحی ایده های بهتری در ذهن خود کرد.
پس از بازگشت از تعطیلات و جمع آوری ایده های نوین وکاری خود او توانست شرکت و برند معروف خود را با نام خودش روانه بازار کند قبل از این او فقط یک طراح لباس بود ولی حالا دیگر او یک نام تجاری را برای خودش کرده بود و هرچه داشت برای موفقیت این کار گذاشت . والنتینو اولین فروشگاه خود را در ایتالیا پس بازگشتش در سال 1959 افتتاح کرد. او تمام لباس هایش را با آرم تجاری خودش وارد بازار کرد و بزودی از طرف هنرپیشه ها و زنان معروف ایتالیا مورد استقبال قرار گرفتند و اورا به رسیدن آرزویش حمایت کردند.
والنتینو در سال 1960برای توسعه کار خود و جهانی کردن برند تجاری خودش یک تصمیم سرنوشت ساز گرفت و دست به ریسک بسیار بزرگی در زندگی کاری خود زد. او با سلیقه هرچه تمام تری کلکسیونی از کارهای خود را آماده کرد و به صورت هدیه ای برای ژاکلین کندی بانوی اول آمریکا که یک چهره بین المللی بود فرستاد او با توجه به اعتماد به نفسی که داشت مطمئن بود ژاکلین از کلکسیون او خوشش خواهد آمد و در یکی از مراسم رسمی خود از آنها استفاده خواهد کرد بنابراین او شهرتی جهانی خواهد داشت ، همینطور هم شد ژاکلین در مراسم ازدواج دومش از کلکسیون او استفاده کرد و همین امر باعث شد که والنتینو برنده از این آزمون بیرون آید و نام خودش را جهانی کرد. والنتینو با این کار بازار بی همتای آمریکای شمالی را به خود اختصاص داد و با قدرت هرچه بیشتر به سوی پیشرفت قدم نهاد.
او در سال 2006 میلادی موفق به دریافت جایزه ویژه فرانسه از دست رئیس جمهوری وقت شیراک شد. پس از این موفقیت ها او زندگی بسیار مجللی را در مجموعه ویلاهای خود ادامه داد.
جورجیو آرمانی
یکی دیگر از نامداران طراحی لباس فردی به نام جورجیو آرمانی بود جورجیو در سال 1936 در شهر پیاسنزا Piacenza در ایتالیا دیده به جهان گشود . پس از ورود به عرصه کار و تلاش او در مشاغل مختلفی کار کرد که می توان از آن جمله عکاسی و پزشکی را نام برد ولی سرانجام طبق سلیقه و ذات او به دنیای مد و لباس کشیده شد و غرفه ای در یک فروشگاه زنجیره بزرگ را اجاره کرد و کار خود را آغاز کرد
او پس از افتتاح غرفه خود برای اولین بار لباس های طراحی شده خودش را برای خانه مد مشهور نینو (Nino Cerruti) فرستاد و نام خود و طرحهایش را از این طریق وارد جامعه طراحی لباس کرد. جورجیو برای دوست کت و شلوارهای مردانه خود بسیار مشهور شد برش های تر و تمیز و کنترل سرشانه در کت های او باعث شد بسرعت در بین مردان شیک پوش افرادی را به خود جلب کند و مشتری او شوند و در طرح های خود بسیار زیبا از نخ و دکمه و خطوط پارچه استفاده می کرد که این موضوع نظر اکثریت را به خود جلب کرده بود.
امروزه اکثر ستاره گان سینمایی هالیوود و هنرپیشگان معروف دنیا وقتی در مراسم رسمی و جشنواره های سینمایی پای روی فرش قرمز می گذارند محصولات او را به تن دارند و همین موضوع برای آنها باعث افتخار و یا اعتماد به نفس به همراه دارد. آنها این موضوع اعتقاد دارند که طرح ها و لباس های جورجیوی ایتالیایی به تن آنها بسیار زیبا قرار گرفته و نظر همگان را به خود جلب می کند و آنها از نظر دیده عکاسان جشنواره بسیار شیک پوش و به دنبال آن سوژه عکاسی قرار خواهند گرفت .
در سال 1980 میلادی وقتی ریچارد گری (Richard Gere) یکی از ستارگان نامدار هالیوودی در طول مدت فیلم برداری فیلم American Gigolo از البسته طراحی شده توسط آرمانی استفاده کرد باعث پیشرفت بسیار شگرفی برای جورجیو شد و اورا به قله موقعیت کاری خود رساند .
او در تجارت خود به خوشرویی و خونگرمی معروف بود و به اعتقاد خودش این موضوع بسیار به پیشرفت او کمک کرده بود. جورجیو آرمانی در زندگی کاری خود فراز و نشیب های بسیاری را داشت و با تمامی آنها دست و پنجه نرم کرد که از آنها می توان یکی را نام برد که در سال 1996 او از طرف مقامات اداره مالیاتی ایتالیا محکوم به فساد مالی و رشوه دادن به مدیران ارشد اداری مجرم شناخته شد. که البته این موضوع به خوش نامی او چندان لطمه ای وارد نکرد .
ایو سنت لوران
ایو سنت لورن سال 1936 در الجزایر متولد شد او اولین جایزه هنری خود را در اوایل نوجوانیش دریافت کرد و بعد از آن راهی پاریس شد و با یک دیتور مجله مد آشنا شد و او از استعداد لورن را تشخیص داد و از ایده های او در طرح های مجله خود استفاده کرد و نام ایو را در دنیای مد مطرح کرد و اولین قدم را برای پیشرفت او برداشت.
حاصل این ارتباط آشنایی ایو سنت لورن با طراحی بنام ومطرح دیگری بنام کریستین دیور بود او که اواخر عمر خود را سپری می کرد با توجه به علاقه او و استعداد لورن او را به عنوان جانشین خود مطرح کرد بنابراین از این پس لورن توانست آزادانه و به پشتوانه نام کریستین دیور خلاقیت خود را با آن به جهان مطرح کند و قدرت استعداد خود را به نمایش بگذارد. او زمانی که بیست و یک ساله او به این سمت رسید . او به زودی توانست مدلهای بسیار زیبای کت و دامن زنانه را به سالن های مد روانه و نام خود را مطرح کند . دقیقا در همین دوران طلایی او به خدمت اجباری سربازی رفت گرچه حضور او در نظام فقط بیست روز به طول انجامید ولی ضربه بسیار سنگینی به او وارد شد بعد از این موضوع او دچار نارحتی روانی شد و به بیمارستان انتقال یافت او در بیمارستان تحت درمان بسیار شدید قرار گرفت و همین غیبت او در شرکت باعث اخراج او از شرکت و کناره گیری او از سمتش در شرکت کریستین دیور شد.
لورن پس از چندسال دوری از دنیای مد وبعد درمان کامل دوباره در دهه های 60 و 70 میلادی به دنیای کاری خود بازگشت و دنیا را خیره کرد او این بار با نام تجاری خود واردمیدان شد و به دیگران متکی نبود او به اندازه کافی تجربه داشت تا بتواند به زودی نام خود را مطرح تر از سابق کند و گوی رقابت را از دیگر رقبای خود برباید. عطش بسیار زیاد او برای پیروزی در این تجارت باعث شد که به سمت مواد مخدر و مشروبات الکی روی آورد و همین دومین بار باعث خروج او از دنیای مد شد او در سال 1987 به دلیل عدم توانایی کنترل رفتارش به دلیل اعتیاد به الکل مجبور اداره شرکت را به یکی از افراد دفترش بدهد و خود از این دنیا دوری گزیند بالاخره او در سال 2008 میلادی پس از یک دوره زندگی منزوی به دلیل سرطان مغز از دنیا رفت و نام تجاری خود را باقی گذاشت.
کوکو (گابریل) Chanel
گابریل در ماه اوت سال 1883 چشم به جهان گشود . او زنی فرانسوی بود که برای تغییر در طرح و مد لباس های زنانه تلاش بسیار کرده بود او اعتقاد داشت لباس های او باید فارق از هرگونه مزاحمت برای آزادی حرکات بانوان باشد و آنها هرگونه تحرک و عملی را به راحتی در لباس های طراحی شده او بتوانند انجام دهند . او یک دوره کوتاه خوانندگی را درکارنامه زندگی خود به ثبت رساننده او در آن زمان نام خود را کوکو تغییر داد در همین زمان بود که او شروع به استفاده از لباس های آزاد و بدون دردسرهای لباس های قدیم کرد. شاید او در این زمینه گاهی به قلمرو پوشاک مردان نیز قدم گذاشت و نمونه هایی از آن نیز برای خود انتخاب کرد و در طراحی خود استفاده کرد مثل ژاکت های کشباف مردانه که عموما مردان آن را زیر کت و شلوار استفاده می کردند بنابراین او خود را برای انقلابی در صنعت طراحی پوشاک زنانه آماده کرد . گابریل بارها برای طراحی لباس زنانه که از مدل های مردانه استفاده کرده بود مورد انتقاد قرار گرفت ولی این باعث توقف او در این ایده نبود.
گابریل وقتی شش ساله بود مادرش را از دست داد بنابراین برای نگهداری به یتیم خانه فرستاده شد و او در این یتیم خانه مبانی دوخت را یادگرفت از این زمان بود که شاید بتوان گفت زندگی رنگی دیگر به خود گرفت و اولین پله برای جهش او ایجاد شد
او بسیار باهوش و فعال بود و از همان ابتدا سعی کرد با یادگیری ابتدایی ترین موارد دوخت خود را به قلل مرتفع دنیای مد برساند برای اینکار او با دو مرد ثروثمند آشنا شد و ایده های خود را با آنان در میان گذاشت و از قدرت و نفوذ مالی آنها کمال استفاده را کرد و توانست در سال 1920 نمونه هایی از کلاه های زنانه را با امضاء خود روانه بازار مد کند از همین جا بود که او شروع به پیشرفت در صنعت مد کرد و نام خود را در دنیای مد جهان مطرح کرد.
گابریل یا همان کوکو درسال 1925 اولین کت وشلوار زنانه خود را روانه بازار کرد که با هیاهوی بسیار زیادی مواجه شد به این خاطر که او عملا لباس های زنانه خود را وارد دنیای مردانه نیز کرده بود این تغییر شاید در آن زمان زیاد خوشآیند جامعه نبود ولی امروزه کت و شلوار زنانه یا حتی کت و دامن های او به عنوان یکی از لباس های فرم بسیاری از شرکت های مطرح دنیا جای خود را کاملا باز کرده است و به عنوان نماد آن شرکت شناخته می شود.
او با ارتباط با یک افسر نازی در جنگ جهانی دوم مشکلات بسیار بزرگی را در دنیای کاری خودش ایجاد کرد وقتی او از طرف روزنامه ها و مجلات به دلیل این حمله مورد حمله قرار گرفته بود او پاسخ داده بود که در آن زمان برای زنده نگهداشتن برند خود و تجارت خود مجبور بوده از نفوذ آن افسر نازی استفاده کند به هر حال او نقطه تاریکی را به این دلیل در زندگی خود ایجاد کرد که هیچگاه از ذهن طرفدارانش پاک نشد شمع زندگی این طراح بزرگ دنیای مد در سال 1971 خاموش شد.