چکیدهطنز از دیرباز مورد توجه شاعران فارسی بوده که طبقه ی نخبگان جامعه هستند و شاعر همراهی خویش را با جامعه نه در طرز تفکر که در راه بردن جامعه به به جانب راه صواب می داند و در این راه به جهت اندیشمندی خویش، راه انسانی را با دقت می نگرد تا از بیماری های پیکر جامعه که خود عضوی از آن است، آگاه شود و آن گاه با ابزاری مناسب و به اشکال مختلف سعی در رفع موانع می کند و در این راه گاه به مبارزه ی جسورانه با کسانی می پردازد که با رفتار و گفتاری ظاهر فریب سعی در اغوای مردم دارند تا در این پوشش به منفعت خویش برندواژه های کلیدی : فرودسی ، طنز ، خنده ، مبارزه

مقدمه

طنز و شوخی از ابزار کارآمد بعضی از شاعران بزرگ پارسی است که نیاز به باریک اندیشی و ژرف اندیشی شاعر دارد و به دگراندیشی او وابسته است . شاعر وقتی چون دیگران نیندیشد ، برجسته تر می شود . زیرا چیزی را می بیند که دیگران قادر به رؤیت آن نیستند و همین خصوصیت در شاعر طنز پرداز بیشتر مورد نیاز است . از میان شاعران برگزیده ی جهانی ، فرودسی را که از طنز بهترین کارکرد را درخواسته ، برگزیده ایم. خلاف آمد عادت راهگشای او ابزار مورد استفاده اش ، طنز است که با آن هم جامعه را استیضاح می کند و هم به جراحی دقیق پیکر بیمار آن دست می زنند .

شگردهای طنز پردازی

خنده های طنز آگاهانه ، توأم با جسارت ، شجاعت ، حاضر جوابی و تیزبینی و امید به آینده ای بهتر است . خنده های دیگر عوامانه اند و تأثیر کمتری دارند . هیچ نکته ای نباید از دید شخصیت طنز پنهان بماند . زیرا همان می تواند نقطه ضعف به حساب آید و از همان بخش ضربه به او کارگرافتد طنز شمشیری آغشته به زهر خند است که گرگان پنهان در لباس میش را رسوا می کند و پوستین فریب را کنار می زند تا پایمردان ابلیس فضاحت کشند . آن ها اشک ها و لبخندها را آمیخته دارند . طنز در وجود انسان انقلاب بر پا می کند و او را به وادی تردید می کشاند و با ذهن پرسشگر خویش به باز خواست خود و دیگران می نشیند و از یقین به آن چه تاکنون می دید ، دور می کند و سکون را از درون نا آرام او می گیرد و به آرامشی درونی و حقیقی امیدوار می کند . فردوسی به این مهم آگاه است ودر عین قاطعیت با سوزی انسانی بر عمق جان بشریت کارگر می افتد ، « گفته اند که طنز از صناعات ادبی و بدیعی ، اعم از ایهام ، مراعات نظیر ، کنایه ، جناس ، سجع ، پارودی ( نقیضه گویی ) و تجاهل العارف ( طنز سقراطی ) استفاده می کند تا نیشخند بزند ، آگاه کند ، حرکت بیافریند و مخاطب را بیدار سازد و در نهایت بر خلاف فکاهه و هزل که خنده ی سرخوشانه ی مخاطب را بر می انگیزد و او را به وضع خویش بگریاند . » ( بیست سال طنز ، رویا صدر :۷ ) فردوسی نه به یک نسبت ، ولی از بیشتر صنایع ادبی بهره گرفته اند :

آنچه دستمایه ی فردوسی در طنزهایشان قرار گرفته است ، عبارتن است از :

• غرور :

نخستین نقطه ی نفوذپذیری هر کس ، خود خواهی اوست که عامل هر نوع گناه است و ریشه در منفعت طلبی دارد . بهترین برخورد طنز آمیز رستم در رزم با اشکبوس کشانی است . مروری بر اصل داستان می کنیم .

خروشید کای مردم رزم آزمایش هماوردت آمد مشو باز جای

کشانی بخندید و خیره بماند عنان را گران کرد و او را بخواند

بدو گفت خندان که نام تو چیست تن بی سرت را که خواهد گریست

تهمتن بدو گفت کای شوم تن چه پرسی تو نامم در این انجمن

مرا ماردرم نام مرگ تو کرد زمانه مرا پتک ترگ تو کرد

کشانی بدو گفت بی بارگی به کشتن دهی سر به یکبارگی

تهمتن چنین داد پاسخ بدوی که ای بیهده مرد پرخاشجوی

پیاده ندیدی که جنگ آورد سر سر کشان زیر سنگ آورد

به شهر تو شیر و نهنگ و پلنگ سوار اندر آیند هر سه به جنگ ؟

هم اکنون تو را ای نبرده سوار پیاده بیاموزمت کارزار

پیاده مرا زان فرستاده طوس که تا اسب بستانم از اشکبوس

کشانی پیاده شود همچو من بدوروی خندان شوند انجمن

پیاده به از چون تو سیصد سوار بر این دشت و این روز و این کارزار

کشانی بدو گفت با تو سلیح نبینم همی جز فسوس و مزیح

چو نازش به اسب گرانمایه دید کمان را به زه کرد و اندر کشید

بخندید رستم به آواز گفت که بنشین به پیش گرانمایه جفت

سزد گر بگیری سرش در کنار زمانی بر آسایی از کارزار

( فردوسی ، شاهنامه ، ج۱ ))

رستم با چهره ی خندان دشمن روبه رو می شود و غرور او را پشت خنده های تمسخرش می بیند و آن را هدف قرار می دهد و نخست علت خودبینی اش را می جوید تا از همان نقطه به او ضربه وارد کند . چون اولین کار در برخورد با دشمن شناسایی نقطه های اتکا و قدرت اوست وقتی می بیند که به نیروی بدنی اش مغرور است و به تمسخرنام اورا می پرسد تا از آن طریق به ویژگی های روحی او دست یابد ، زیر کانه آن را مخفی می کند و او را از پرسیدن نام خود در مقابل چشمان دیگران بر حذر می دارد و خود را « مرگ » معرفی می کند تا ترس ناشی از مرگ را به جان او بیندازد . کشانی که حاضر جوابی او را می بیند ، با نگاهی سریع به موقعیتش متوجه پیاده آمدنش به رزم می شو دو تمسخر دیگری می آغازد تا رستم پاسخی برای دفاع از خود نداشته باشد . رستم آگاه تر و زیرک تر ، بیهودگی سخن مردی که ظاهراً خود را مبارز می داند به رخش می کشد و در پاسخ او می گوید : حرف تو از آن جهت بیهوده و نسنجیده است که گمان می کنی نیروی انسان به اسب و ابزار جنگی اوست . زیرا من شجاع چون شیرم و نیرومند چون نهنگ و پلنگ و اینان هیچ گاه سواره به جنگ نمی روند . ترسی دیگر بر جان اشکبوس می ریزد و با طنز دیگری او را به ضعف می کشاند و عصبانی می کند و آن دلیل دیگری است که برای پیاده بودنش بیان یم کند وآن این که طوس مرا به این دلیل پیاده به جنگ فرستاده تا اسب را از تو بگیرم و تو هم مثل من پیاده شود اما با این تفاوت که جنگجویان به پیاده بودن تو ، می خندند و تو را مسخره می کنند . پیاده آمدن به جنگ بهتر و با شرف تر است از این که سواره بیایی و پیاده ات کنند .

اشکبوس ، ابزار جنگی او را کارآمدتر می بیند و به شکل دیگری به مقابله می پردازد و می گوید می بینم سلاحی به جز مسخره کردن و استهزا نداری و رستم ضربه ی آخر را به او که غرورش پیش از این ترک برداشته بود ، وارد می آورد و نقطه ی اتکا و نازش او ( اسبش ) را هدف قرار می دهد و تیرش را به زهر خنده تمسخری دیگر می آمیزد که : خودت هم کنار اسب عزیزت بنشین و سرش را در آغوش بگیر

تکنیک های به کار گرفته شده در آثار طنز عبارتند از : کوچک نمایی ، بزرگ نمایی و به کار بردن عین کلمات کسی که مورد طنز واقع شده است ، اما قصد طنز از همه ی این ها ، اصلاح است نه تخریب ، طنزهای نیش دار به مثابه ی تیرهای مسموم است که بر جان هدف می نشیند و به جز ضربه ی روانی رسوایی و بی اعتباری نیز به همراه دارد . « این طنزها مولود هوس های زشت طنزپردازان در جهت خوارشماری ارزش های دیگران نیست . بلکه تلاش روشنفکرانه و وطن پرستانه ای است که به منظور ایجاد انگیزه و تفکر مردم بی تفاوت و کم فرهنگ تا بهتر ببینند و بیشتر بیندیشند و ناهنجاری های رایج در جامعه را تشخیص دهند . بنابراین در جوامع تحت استبداد و ستم آثار طنز آمیز نمودار غایت دینداری در خیرخواهی و مردم دوستی طنز پردازان است تا مسئولان گستاخ و شوخ چشم و دنیا پرست و خداشناس به خود آیند و ستم و مردم فریبی نکنند و همه چیز را برای خود و وابستگان خود نخواهند » ( طنز پردازان ایران)