چیدمان دکوراسیون چند سالی است که به شکل درست و اصولی در زندگی جاری عموم مردم وارد شده و چیزی فراتر از یک عنصر زیباییشناسانه است. به نوعی اگر تا چند سال پیش، دکوراسیون در حد خرید وسایل و پر کردن خانه به هر شکل ممکن بود، حالا مدتهاست که رعایت اصول علمی و عملی نقش مهمی را در آن ایفا میکند.
این مهم در زندگی یکسری افراد نمود بیشتری پیدا میکند یا دستکم به نظر مردم اینطور است که احساس میکنند مثلا دکور خانه هنرمندان شکل متفاوتی خواهد داشت که این نگاه متاثر از دانش و روحیه هنری آنهاست؛ البته باید گفت حتی در بین هنرمندان هم وجود بینش آرتیستیک در دکوراسیون تنها برای عدهای از آنها وجود دارد.
سیما تیرانداز یکی از هنرمندانی است که نهتنها از نظر رشته تحصیلی در این زمینه معلوماتی دارد بلکه از فضاسازی خانهاش مشخص است به شکلی غریزی، فردي با نگاهی زیباشناسانه است؛ مسئلهای که خودش هم آن را اعتراف میکند. با سیما تیرانداز گشتی در خانه زیبایش زده و با او درباره دکوراسیون صحبت کردهایم.
از چه زماني توجه به چيدمان منزل براي شما تبديل به مقوله جالبي شد؟
درواقع من ديپلم معماري داخلي دارم اما فارغ از اين موضوع، توجه به دكوراسيون براي من يك امر كاملا ذاتي بوده و هست. مادر من فردي بسيار خوشسليقه است و انگار اين مسئله به من هم منتقل شده؛ هرچند من به خوشسليقگي مادرم نيستم اما با سليقه بودن در چيدمان منزل هميشه برايم يك اصل و ويژگي ذاتي بوده است.
اين موضوع صرفا براي شما يك علاقه است يا به شكل جدي نسبت به اصول حرفهاي آن مطالعه هم داريد؟
من براي خواندن، ديدن و دانستن درباره چيزهايي كه دوست دارم، وقت ميگذارم. در زمينه دكوراسيون هم هميشه به اينكه در حال حاضر در زمينه اكسسوار، طراحان دنيا بر چه فرم و رنگهايي كار ميكنند يا در نوع مبلمان و شكل چيدمان چه روندی در حال اجراست، مطالعه دارم. براي همين مجلات مختلف در اين زمينه را زياد ميبينم.
بيشتر علمي به دكور خانه جديدتان پرداختهايد تا حسي؟
اينبار به شكل اصوليتر حركت كردم؛ مثلا اگر به حس خودم بود، دلم ميخواست فضاي سرويس بهداشتي را رنگي كار كنم اما به جاي آن، اين رنگ و طرح را در اكسسوار فضایم لحاظ كردم؛ یعني سعی کردم فضا و تنوع رنگي را در اجزا ايجاد ميكنم. به هر حال بحث اقتصادي ماجرا هم هست. ما آنقدر پولدار نيستيم كه هرچند وقت يكبار روی ديوارهاي خانه كار كنيم يا مدام مبلها و پردهها را عوض كنيم. ميشود به جاي كليات، سراغ تغيير در جزیيات رفت.
در فضاي خانه شما چوب بيشتر از آهن، شيشه يا متريالهاي ديگر استفاده شده است.
بخشي از ماجرا به اين برميگردد كه اساسا چوب را خيلي دوست دارم. شيشه و فلز بيشتر در دكورهاي تماما مدرن استفاده ميشوند اما من به سبكهايي مثل ويلاهاي اسپانيايي متمايل هستم. به نظرم بودن در يك فضاي خيلي مدرن به مدت طولاني، خستهكننده است. به واسطه زندگي شهري و دوري از طبيعت، دلم ميخواهد بخشي از طبيعت را در خانهام داشته باشم. چوب، گرما و صميميت خانه را تشديد کرده و احساس راحتي بيشتري براي من ايجاد ميكند؛ البته حضور بچه هم بيتاثير نيست. شايد اگر بچه نداشتم يا مجرد بودم، من هم به سمت دكورهاي مدرن و مينيمال ميرفتم.
رنگ محبوب شما در حال حاضر چيست؟
آبي و فيروزهاي را بسيار دوست دارم. يكجورهايي حس من است كه رنگي ايراني هستند و از آنها در فضاي خانهام مانند كابينتهاي آشپزخانه، كاشيها و… استفاده كردهام. شايد يكجور عرق مليگرايي وطني باشد اما در هر حال اين رنگ به من آرامش زيادي ميدهد.
به اثر روانشناختي رنگها اعتقاد داريد؟
صدردرصد؛ البته نگرش من به رنگها بستگي به حسم دارد؛ مثلا يادم هست چندين سال پيش كه فرفورژه مد بود بهشدت به رنگ سورمهاي علاقه داشتم. بعد اين رنگ جايش را به سبز داد و بعد نوبت به نارنجي و قرمز رسيد اما الان به تركيبهاي رنگي علاقه دارم. شايد اگر حالا براساس رنگ بخواهم كار كنم ديگر سراغ رنگهاي تند نروم!
از فضاي دكوراتيو خانهتان انرژي ميگيريد؟
خيلي زياد. من به خاطر نوع كارم مدت كمي در خانهام هستم و دلم ميخواهد در آن مدت حس خوبي داشته باشم. اين فارغ از تميزي، نظافت و آراستگي خانه است. نوع رنگها و چيدمان خانه بايد به من آرامش بدهد.
دلم ميخواهد صبح که از خواب بيدار ميشوم، در فضاي ملايمي چشمهایم را باز كنم و چيزهايي ببينم كه دوستشان دارم. به نظرم خانه هر آدمي بايد جايي باشد كه به لحاظ انرژي محيطياش او را مشتاق كند که به سمت خانه برود. وقتي وارد خانه ميشوم دوست دارم اجزاي آن از رنگ و طراحي تا نوع مبلمان، چيدمان و وسايل حس راحتي به من بدهد.
اهل گل و گياه هم هستيد؟
خیلی به باغچه و باغباني علاقه دارم. يكي از ايدههاي اوليهام اين بود كه در بالكن این خانه يك باغچه درست كنم اما چون مهندسي ويژهاي ميخواست كه بايد رعايت ميشد تا دچار مشكل نشود، منصرف شدم؛ البته چون گل نگهداري سختي داشته و مشكلات خودش را دارد، بیشتر از گياهان تزیيني استفاده ميكنم، هر سال به آنها رسیدگی میکنم و دنبال خريد گياهان متنوع هستم.
به اصول عناصر فنگشويي در منزل هم معتقدید؟
راستش بعضي چيزهايش را رعايت كردهام اما خيلي به آن اعتقادی ندارم؛ اينكه مثلا در كجا آينه بگذارم يا از وسايل خاص استفاده كنم يا مجراها را باز بگذارم و… . درواقع هيچ اعتقاد علمي يا عملي پشت اين كارهايم نيست؛ مثلا در خانه بامبو دارم اما فقط به خاطر زيبايياش و دیگر اینکه يك موج بود كه همه سمت آن رفتند و من هم گرفتم. معتقدم آن انرژي و حس و حال خوب و خوش را خودت بايد در خانه ايجاد كني.
در طراحي خانهتان از مشاور هم کمک گرفتید؟
راستش آموزههاي من در دكوراسيون براساس مشاهدات خودم است. به اين خانه كه آمدم به نوعي آن را خام تحويل گرفتم؛ يعني رنگ نشده بود و در و كابينت هم نداشت. آقايي كه اجراي دكوراسيون آن را انجام ميداد، نگاه كارشناسي داشت اما در نهايت با نظرهاي من پيش ميرفت و بيشتر اجراكننده بود؛ مثلا او اعتقاد داشت از كاشيهاي رنگي استفاده كنم اما خودم بنابر تجربهاي كه داشتم اين كار را نكردم يا مثلا براي كف خانه دنبال متريال خاصي بودم كه جايي ديگر نباشد.
ميتوانستم كف را لمينیت يا چوب كنم اما دلم يك چيز خاص ميخواست؛ براي همين گشتم و چوبپنبه فشرده بلژيكي را پيدا كردم كه در زمان خودش گران هم بود و از آن استفاده كردم.
يعني صرفا به خاطر خاص و تكبودن سراغ آن رفتيد؟
اين نوع چوبپنبه خانه مرا گرم نگه ميدارد اما بيشتر خاص بودنش برايم مهم بود. از چيزهايي كه مرسوم است، خوشم نميآيد! الان حدود هفت، هشت سالي میشود که در اين خانه هستم و شايد يكي، دو سال ديگر اگر بخواهم متريال كف را عوض كنم، باز هم دنبال يك چيز خاص و تك باشم. اين كارم را سخت ميكند و ممكن است چيز خاصي هم پيدا نكنم اما حداكثر تلاشم را ميكنم.
بنابراين مشاوره نميگيريد؟
اتفاقا خيلي اهل مشورت هستم و به حرف مشاورهاي متخصص و آدمهاي خوشسليقه گوش ميكنم. شايد يكي از ويژگيهاي خوب من اين است كه اهل مشورت هستم اما در نهايت به سليقه شخصيام توجه ميكنم.
خاص بودن اجزاي خانه را در اكسسوار هم دنبال ميكنيد؟
راستش اين مورد بستگي به جيبم دارد باخنده. دنبال چيز خاص رفتن هزينه دارد. سعي ميكنم براساس مقدار پولي كه دارم، بهترين هزينه را انجام دهم. خانه قبليام يك آپارتمان 65متري بود و آن زمان هم وسعت خانه و هم شرايط ماليام اجازه نميداد خيلي كارها را انجام بدهم؛ مثلا وسايلم را از فروشگاههايي ميخريدم كه هم خاص بودند و هم قيمت مناسبي داشتند.
از يكجايي به بعد به خودم گفتم چيزي نميخرم؛ مگر آنكه صبر كنم تا پولش جور شود و بهترين و خاصترين را بخرم. اين هم شكلي از مديريت است؛ مثلا چند سال ميخواستم پنجرهها را عوض كنم و براي اين كار صبر كردم تا موقعيت مالياش جور شود كه بهترين انتخاب را داشته باشم. شايد به نوعي روي آن ضربالمثل اروپايي جلو ميروم كه ميگويد «آنقدر پولدار نيستيم كه چيز ارزان استفاده كنيم».
در اين مسير از بهسازي وسايل قديمي هم استفاده كردهايد؟
بله. اين هم يك نوع مديريت بودجه و دكوراسيون باصرفه اقتصادي است؛ مثلا ميخواستم صندليهاي بار آشپزخانه را عوض كنم كه ديدم آن چيزي كه ميخواهم بسيار گران است و براي همين صندليهاي قبلي را با شكل خاصي رنگ كرده و دوباره استفاده كردم يا مبل هایم براي حدود 10سال پيش است اما با استفاده از روكش و پارچه جديد، تبديل به مبل تازهاي شد كه حتي متوجه نميشويد قديمي است.
اين كار بسيار ارزانتر از تغيير دادن دكوراسيون است؛ البته نميشود در همه موارد اين كار را انجام داد اما تا جايي كه ممکن باشد در بعضي از وسايل اينطور عمل میکنم؛ مثلا براي ميز ناهارخوري هم زمانيكه ميخواستم تغييري در آن ايجاد كنم، ديدم قيمتهاي بسيار بالايي دارد؛ به همين دليل فقط ميز را عوض كردم و صندليها را با تغيير و بهسازي نو كردم.
وسايل خانهتان را چندوقت یکبار تغيير ميدهيد؟
تغيير دكوراسيون كار پرهزينه و گراني است. من اين كار را با اكسسوار به شكلي خاص انجام ميدهم. چيزي كه ياد گرفتهام اين است كه وسايلي بخرم كه ارزش آنها مشمول زمان نشود و با گذر زمان ارزش ماديشان حفظ و حتي بيشتر هم شود.
ميتوانم يك تختخواب مدرن بخرم اما بعد از مدتي اگر بخواهم آن را با تخت جديدي عوض كنم، به قول مادرم نهتنها ارزشي ندارد، بلكه هزينه زيادي هم ميخواهد و در نهايت به قيمت تير و تخته ميخرند! برای همین وسيله عتيقهای ميخرم كه بعد از چند سال هنگام معاوضه يا جايگزيني، دچار ضرر مالي زيادي نشوم. اين هم كار سختي است اما به نظرم بهتر است.
نور در خانه شما چه جايگاهي دارد؟
به خاطر فرزندم، خانهام را پرنور كردهام اما ترجيح خودم نور كم است. وقتي فرزندم خواب باشد يا خانه نباشد، تمام نورهايم غيرمستقيم ميشود. من دورتادور خانهام هالوژن و نور مخفي گذاشتهام كه از آنها استفاده ميكنم يا با يك آباژور، نور مورد نيازم را تامين ميكنم.