شب جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران
نهمین دوره جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران با تجلیل از یک عمر فعالیت شعری امیرهوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) و با هشدار نسبت به وضعیت انتشار انبوه مجموعه شعرهای کمکیفیت از سوی چند ناشر، به کار خود پایان داد. مراسم پایانی نهمین دوره جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران عصر دوشنبه ۲۵ اسفندماه در بنیاد موقوفات دکتر افشار (کانون زبان پارسی) با معرفی برگزیدگان برگزار شد. در ابتدای این مراسم که بهصورت خصوصی و با اجرای حسن گوهرپور – شاعر و روزنامهنگار – برگزار شد، ابتدا علی دهباشی – سردبیر و مدیر مجله بخارا – با ابراز خرسندی از میزبانی جایزه شعر خبرنگاران، از علیرضا بهرامی (دبیر و برگزارکننده این جایزه) به خاطر نیت خیرش در برپایی جایزه قدردانی کرد و گفت: با توجه به محدودیتها خیلی نخواستیم برای برگزاری این جایزه خصوصی اطلاعرسانی کنیم. او سپس به تجلیل از هوشنگ ابتهاج و رایزنی برای حضور او در این مراسم اشاره کرد و گفت: استاد ابتهاج همواره در این موسم در ایران بود اما آمدن ایشان به ایران به دلیل بیماری و بستری شدن در بیمارستان، به تاخیر افتاد و طبیعتا هم مراسم پایانی این جایزه باید امسال برگزار میشد؛ به همین خاطر نتوانستیم در خدمت ایشان باشیم اما امیدواریم سال آینده و در دوره دهم این جایزه در همین سالن در خدمت ایشان باشیم. سپس کلیپی از عکسهای هوشنگ ابتهاج از دوران کودکی تا امروز پخش شد که بهنوعی روایت تصویری زندگی این شاعر پیشکسوت بود؛ عکسهایی که شاعرانی چون نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، محمدحسین شهریار، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین بهبهانی، فروغ فرخزاد و دیگر شاعران و آهنگسازان همدوره او در آنها حضور داشتند. نظر شفیعی کدکنی درباره سایه دهباشی سپس یادداشت دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را که درباره سایه نوشته شده بود، خواند. در این نوشته آمده بود: «در طول چهل و اندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او میتوان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. باز هم از همان فرمول دشمنتراشانه خودم استفاده میکنم و میگویم، متجاوز از نیم قرن است که نسلهای پی در پی عاشقان شعر فارسی حافظههایشان را از شعر سایه سرشار کردهاند. امروز اگر آماری از حافظههای فرهیخته شعردوست در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچیک از معاصران زنده نمیتواند با شعر سایه رقابت کند. بسیاری از مصرعهای شعر او در حکم امثال سایره درآمده است و گاه گاه در زندگی بدان تمثل میشود. از همان حدود ۶۰ سال پیش که در نوجوانی سرود: «روزگاری شد و کس مردِ رهِ عشق ندید / حالیا چشم جهانی نگران من و توست». تا به امروز که غمگنانه با خویش زمزمه میکند «یک دم نگاه کن که چه بر باد میدهیم / چندین هزار امید بنیآدم است این». بسیاری از این سخنان او حکم امثال سایره به خود گرفتهاند.»
در ادامه دهباشی گفت: درباره جایگاه شعر استاد ابتهاج تا به حال صدها کتاب و مقاله نوشته شده است که یکی از آنها کتاب «پیر پرنیاناندیش» است که کار آن توسط دکتر میلاد عظیمی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و استاد ادبیات فارسی، صورت گرفته است پس از سخنان دهباشی و پس از پخش کلیپی از گزیده آثار موسیقایی برمبنای شعرهای سایه در چند دهه گذشته – بهخوانندگی حسین قوامی، عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا قربانی، محمد معتمدی و حسین علیزاده، از میلاد عظیمی خواسته شد تا با موضوع «تأملات در شعر و اندیشه هوشنگ ابتهاج» سخنرانی کند. دکتر میلاد عظیمی نیز متنی را با عنوان «آخرین پیمانه شبگیرِ این خمخانه» خواند.
آخرین پیمانه شبگیرِ این خمخانه
۱٫نخستین دفتر شعر سایه با نام « نخستین نغمه ها» به سال ۱۳۲۵ منتشر شد؛ یعنی نزدیک به هفتاد سال پیش. امروز دلبستگان به شعر پارسی، به یاد و شادیِ شاعری گردآمده اند که دست کم هفتاد سال « تجربه » شاعری دارد ؛ شاعری که فراز و نشیبهای شگفت آور سیر و مسیر شعر فارسی را در سده شگرفی که بر ایران گذشت ، به چشم دیده و انبوه چشم اندازهای رنگارنگِ پسندها و پیشنهادهای شعری را سنجیده و دستاوردهایشان را چشیده است ؛ شاعری گوشه نشسته اما همواره حاضر در متنِ توجهِ مردم و منتقدان ؛ لطمه خورده از تلاطمِ موج خیزِ شبِ حادثه ها اما همچنان امیدوار به دمیدن سپیده و برآمدن خورشید.
۲٫می دانیم که سایه و شعرِ سایه موافقان و مخالفان پرشور و ثابت قدم بسیاری دارد ؛ عده ای او را شاعری بزرگ می شمرند و شعرش را آوای آرزوها و دریغ ها و دردها و امیدهایشان می دانند و با شعرش زندگی می کنند و برخی نیز در کارنامه شعری او توفیقی نمی بینند و انکارش می کنند… من اما امروز می خواهم- بر کنار از این گفتگوها- از برخی دریافت ها و تجربیات شعری سایه که شمول و کلیّت بیشتری دارد، سخن بگویم و به نکاتی کلی و کلان اشاره کنم که احتمال دارد به کار « هر» شاعری بیاید ؛ حال چه این شاعر موافق سایه و شیوه شاعری و سلیقه ادبی اش باشد و چه منتقد و ای بسا منکر او. این را هم بگویم که سخن من در مقام توصیف است نه داوری و ارزیابی . داوری و تحلیل این مقوله که آیا سایه ، خود، در مقام عمل، به این دریافتها و توصیه هایش پایبند بوده و یا حتی اساساً این دریافتها و توصیه هایش درست و دقیق و کارآمد هست یا نه، موضوعاً از دایره گفتار من خارج است و بحث درازدامن دیگری را می طلبد.