او سنبلی از ادبیات انگلیسی محسوب می شود. شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس و بازیگری که در دهه ۱۹۵۰ ساختار صنعت و ادبیات نمایشی انگلستان را دستخوش تغییرات بسیاری کرد. صحبت از ویلیام شکسپیر فقیدی است که بسیاری او را بزرگ ترین نمایشنامه نویس تاریخ میدانند.
ویلیام انگلیسی که بخشهایی از زندگیاش هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد، نه در زمان حیات که پس از مرگش به نام او به ثبت رسید و هنوز هم میتوان گفت که شریانهای اصلی ادبیات نمایشی و سالنهای تئاتر سلطنتی لندن و باردوی از قلم او نشات میگیرند اما شریانهای حیات آثار شکسپیر تنها به کتابها، اشعار و سالنهای نمایش خلاصه نشد، بلکه با توجه به وجود بیشتر احساسات انسانی مانند خشم، نفرت، جنون، عشق، برادری و… توانست راه خود را به فیلمنامه ها و پس از آن پردههای نقرهای سینما نیز باز کند.
تا جایی که تا کنون آثار بسیار و در بیشتر موارد قابل اتکایی از این نویسنده بریتانیایی به شکل فیلم درآمدهاند. فیلمهایی که بعضی از آنها تنها طرحی اقتباسی از نمایشنامه اصلی بودهاند و یا آن که با احترام کامل به حقوق نویسنده، خط به خط روایت ویلیام را به تصویر کشیدهاند. حالا یک بار دیگر یکی از محبوبترین آثار این نویسنده فاتح سالنهای سینما شده است و با به تصویر کشیدن سلحشور دیوانه اسکاتلندی یاد شکسپیر و آثارش را دوباره زنده کرده است. در این مطلب نگاهی میاندازیم به هفت اثر سینمایی برگرفته از نمایشنامههای او که توصیه میكنیم آنها را ببینید.
مكبث
Macbeth
در بین نمایشنامههای شکسپیر، از نظر بیشتر صاحب نظران جذابترینشان مکبث است. استحاله سرداری شجاع و وفادار به مردی مجنون و درمانده و ترسو که برای فرار از سرنوشت محتوماش دست به هر خشونتی میزند. تبدیل مردی آبرومند و قابل احترام به خودکامهای که در سایه جنون حتی حکم به قتل کودکان میدهد، چنان مجذوب کننده بوده که مدام مفتون این دگردیسی میمانیم و هربار با دوباره خوانیاش چیز جدیدی در او مییابیم. برای همین است که هر خوانش یا تجربه نویی را به دقت دنبال میکنیم تا ببینم این راوی جدید چه وجه تازهای را ازاین شخصیت چند لایه بیرون کشیده و با خوانش نو بر کدام وجه مکبث تاکید کرده است. مکبث جدید، جاستین کورزل جذاب و دوست داشتنی است.
کورزل روایتی مدرن از مکبث ارائه میکند که به نظر به انسان امروزی نزدیکتر است. انگیزههای مکبث روزآمدتر شده و میشود مشابه شخصیتها را در زندگی روزمره دید و با کاراکترها همذات پنداری بیشتری کرد. این استعاره که مکبث و لیدی کودکی را از دست دادهاند و شاید تمام تلاششان برای تصاحب تاج و تخت و نهایتا ناکام ماندنشان در حفظ سریر، در نمایشنامه نقل نشده میتواند انگیزهای مدرن باشد برای جنون انسان امروزی. نمایشنامه تاکید دارد که طمعکاری بیهوده است و با ظرافت تمام این بیهودگی طمع را پیش رویمان میگذارد.
عوامل اصلی در استحاله مکبث یکی طمع و جاهطلبیهای شخصیاش است و دیگری وسوسههای لیدی مکبث. زنی خبیث که با اغواگری و فریب مکبث و بیدار کردن خوی جاهطلب او، مکبث را به راهی میکشاند که پس از جنون، مرگی مهیب انتظارش را میکشد. مهمترین نکته فیلم کورزل اغراق است. کورزل با دقتی وسواسگونه سعی کرده بود جنبههای مختلف شخصیتها را با اغراق و غلو به نمایش بکشد.
نماهایی که جنون مکبث را نشان میدهد با تاکیدی بیش از نمایشنامه روایت شدهاند. در صحنههایی که مکبثِ حالا پادشاه، دیوانهوار در اتاق قدم میزند، باز میایستد و مجنونوار میچرخد، کورزل با استفاده از تکنیک سایه و حرکت، هرروزگی و مداومت جنون مکبث را روایت میکند. مکبث کورزل چنان مجنون است که طمعاش در زیر این همه دیوانگی جایی برای بروز ندارد.
اُتللو
Othello
به داستان كشیدن داستان تراژیك اتللو آن هم 400 سال بعد، فقط ناشی از یك مسئله است: شجاعت. الیور پاركر این شجاعت را در سال 1995 داشت تا سراغ یكی از ماندگارترین نمایشنامههای عاشقانه سیاه تاریخ برود و داستان تكرار نشدنی عشق و خیانت را در دنیایی بسیار متفاوتتر از آنچه شكسپیر در آن میزیسته، به تصویر بكشد.
با بازی درخشان لارنس فیشبرن، ایرن ژاکوب و کنت برانا. اتللو یكی از بینظیرترین نمایشنامههای عاشقانهای است كه ویلیام شكسپیر احتمالا آن را در سالهای 1603 تا 1604 نوشته است. در این تراژدی، اُتِللو (نام دیگرش مغربی است)، شخصیت مرد داستان، به تحریک یکی از زیردستانش به همسر خود دِزدِمونا شک میکند و بی آنکه مسئله را با زن در میان بگذارد، بیرحمانه او را میکشد اما بعد از قتل به بیگناهی همسر وفادارش پی میبرد که بسیار دیر است؛ درنتیجه دست به خودکشی میزند.
هملت
Hamlet
وقتی صحبت از معروفترین نمایشنامه شكسپیر میشود باید سراغ بهترینهای سینما رفت تا اثری تاثیر گذار از آب درآید. شاید به همین دلیل بود كه كنتبرانای انگلیسی به سراغ فهرست بیتكراری از بازیگران زمان خودش رفتهاست تا نسخه هملتی قابل توجه تولید كند. کیت وینسلت،جولی کریستی، چارلتون هستون، ژرار دوپاردیو و رابین ویلیامز تركیبی بودند كه كنت برانا با بازیگری خودش در نقش هملت انتخاب كرده بود.
هملت داستان كینخواهی شاهزاده دانمارك است كه با ماجرای مشكوك پدرش مواجه میشود. او كه از طریق روح پدرش به خیانت عموی خود پی میبرد، مسیر زندگی خود را برای این خون خواهی دستخوش تحولی بزرگ میكند. تحولی كه تا جنون معشوقهاش اوفلیا ادامه پیدا میكند.
تاجر ونیزی
Merchant of Venice
شاید اگر به تصمیم خود شکسپیر هم که بود برای به تصویر کشیدن پیرمرد بدعنق نزولخوار نمایشنامهاش کسی جز آلپاچینو انتخاب نمیشد. مایکل رادفورد،کارگردان فیلم «تاجر ونیزی» نیز با دست گذاشتن روی بهترین گزینه یعنی آلپاچینو، ساخته خود را از یک فیلم شکسپیری معمولی به اثری قابل احترام و دیدنی تبدیل کرده است. این محصول انگلیسی-ایتالیایی که در سال ۲۰۰۴ روی پرده سینما رفت، داستان تاجر جوانی را روایت میکند که بدون آنکه سوالی بپرسد مبلغ هنگفتی را به دوست خود قرض میدهد و خود را درگیر طلبی ناخواسته به شایلاک میکند.
شایلاک یهودی با بازی آلپاچینو که دل خوشی از آنتونیو ندارد سه هزار سکه را بر خلاف عادت همیشگی و بدون بهره در اختیار آنتونیو قرار میدهد که در ازای آن در صورت عدم برگشت پول، تکهای از گوشت این تاجر جوان را طلب میکند… داستان چه در نمایشنامه و چه در فیلم فضایی کمدی دارد اما ترکیب صحنههای ملودرام در چنین فضایی آن را اثری جدی و داستانی پرکشش تبدیل کردهاست اما یکی از نکات بارز این فیلمنامه فضایی یهودستیزی است که بر تمام داستان چیره است.
شایلاک به عنوان شخصیت بد مطلق در این داستان نزولخوار یهودی و بداخلاقی است که دلیل کینهاصلی او در سیرداستانی، مسیحی شدن تنها دخترش برای ازدواج با جوانی مسیحی است. این ویژگی بهگونهای در نمایشنامه قابل لمس است که آن را به یکی از آثار محبوب آلمان نازی تبدیل کرده بود، تا حدی که در سال ۱۹۳۸ نمایش تاجر ونیزی در تمامی رادیوهای آلمان پخش میشد.
شاه لیر
King Lear
یكی از نسخههای تاریخی نمایشنامه شاه لیر، جایی كیلومترها دور تر از جزیره بریتانیا و كشور روسیه ساخته شده است.
گریگوری کوزینتسف، کارگردان روسی این كار در سال ۱۹۷۱ این فیلم را ساخت و حتی در تلویزیون ایران نیز به نمایش درآمد. شاهلیر سیاه سفید روسی فضایی بسیار نزدیك به نمایشنامه شكسپیر دارد و كارگردان سعی كرده تا جایی كه میتواند به اصل اثر پایبند باشد.
«شاه لیر» داستان پیرمردی مقتدر است كه تصمیم می گیرد قلمروی حکومتی اش را بین سه دخترش تقسیم كند.
شاه لیر كه علاقه شدیدی به دخترانش دارد برای دادن سهم هر یك از دخترانش،میزان علاقه آنها به خودش را ملاك قرار میدهد.
«گانریل» و «ریگان» با تملق و دورویی، علاقه شان را به پدر ابراز می کنند اما دختر کوچک تر، «کوردلیا» گرچه بیش از دیگران به پدر مهر می ورزد، اما حاضر به چاپلوسی نیست و تلاشی برای اغراق كردن در علاقهاش نمیكند. پدر با وجود علاقه قلبیاش به کوردلیا تصمیم میگیرد بر حرف خود بماند و او را از ارث محروم و از دربار اخراج كند…
رومئو و ژولیت
Romeo and Juliet
درام عاشقانه و نافرجام شكسپیر در طول تاریخ به دفعات و با اقتباسهای گوناگونی به تصویر درآمده است و حتی در نسخههای زمانی زیادی هم داستان روایت شده است. آخرین فیلم منتشر شده با نام رومئو و ژولیت به سال 2013 برمیگردد كه كارلو كارلیه كارگردانی آن را بر عهده داشته است.
فیلم كارلیه عشق نافرجام شكسپیر را بعد از سالها به زبان دیگری روایت میكند و با بازی دو بازیگر جوان انگلیسی با نامهای هیلی استاینفلدو داگلاس بوث تقریبا گمنام فیلمی دیدنی را روی پرده برده است.شكسپیر در رومئو و ژولیت داستان دو عاشق را روایت میكند كه در راه رسیدن به یكدیگر با مشكلات زیادی مواجه میشوند و در نهایت جایی كه بیننده انتظار دارد این عشق به سرانجام خود برسد، یكی ازآنها باعث میشود مرگ پایان بخش این دل بستگی باشد.
هنری پنجم
Henry V
به نظر میرسد علاقه كنت برانا به نمایشنامههای شكسپیر تنها به هملت خلاصه نمیشود و در كارنامه او فیلم تحسین برانگیز هنری پنجم نیز به چشم میخورد.كنت برانا در این فیلم نیز خود نقش اول را به عهده گرفته است و شور و زیاده خواهی این پادشاه جوان را به خوبی به تصویر كشیده است. هنری پنجمِ این كارگردان انگلیسی در سال 1989 ساخته شده است.
هنری پنجم داستان پادشاه جوان انگلستان است كه با پشتسر گذاشتن مشكلات و مخالفان داخلی تصمیم میگیرد با بهره بردن از دشمنی دیرینه با فرانسویها به بیشتر متحد شدن كشور كمك كنداما با این وجود او میتواند سپاه كوچكی برای خود دست و پا كند و به جنگ با فرانسویها برود. نفرات كم باعث میشود كه او دست به اقدامات نامتعارفی در تاكتیك نبردش بزند كه بعدها به عنوان جنگهای پارتیزانی شناخته شد.