«مارتین اسکورسیزی» عنواندار تمامی جوایز معتبر سینمایی دنیا شامل اسکار، گلدن گلوب، بافتا و البته جشنواره معتبر کن و همچنین معروفترین جایزه تلویزیونی آمریکا «امی» است.
در بسیاری از ردهبندیهای سینمایی اسکورسیزی را بهعنوان بهترین کارگردان زنده و معاصر دنیا پس از جنگ جهانی دوم و یکی از سه کارگردان برتر تاریخ سینما میدانند. فیلمسازی که پس از گذشت نزدیک به چهار دهه، همچنان نامی بزرگ، مطرح و مهم در عرصه کارگردانی سینما است که اکران هر فیلم جدیدش را اتفاق مهم سینمایی میدانند و مورد ستایش منتقدین قرار میگیرد.
اسکورسیزی که رییس بنیاد جهانی حفاظت و نگهداری از فیلمهای قدیمی است، موضوعات اصلی فیلمهایش را درباره جنایت، مسخ انسانها، گناه و در نهایت رستگاری و همچنین خشونت خاص جامعه آمریکایی قرار داده است. وی همچنین به کارگردان فیلمهای خشن و خونین معروف است که البته ممکن است زیر تیغ سانسور بعضی از صحنههای فیلم در اکران یا نمایش تلویزیون قیچی و حذف شود. شاید به همین علت باشد که سالها جایزه اسکار صرفنظر از نیش تند سینمای انتقادیاش از او دریغ شد.
گستردگی و قدرت دانش سینمایی اسکورسیزی را که به “دایرهالمعارف متحرک سینمایی” تشبیه شده است همیشه ستودنی بوده و او را از مهمترین فیلمسازان آمریکایی در سطح دنیا میدانند که عشق و علاقه فراوان و دیوانهوارش به سینما همواره زبانزد بوده است؛ تا جایی که کسی نیست که نداند سینما مترادف است با نام یکی از مهمترین عشاقش یعنی “مارتین اسکورسیزی”. اسکورسیزی را با فیلمهای ماندگارش چون «خیابانهای پایین شهر»، «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «رفقای خوب» و البته دوستی و همکاری متناوب با بازیگر بزرگ سینما «رابرت دنیرو» میشناسند.
تولد در محله جنایتکاران
«مارتین اسکورسیزی» متولد 17 نوامبر 1942 در “کویینز” نیویورک منطقه ایتالیاییهای آمریکا است. نیویورک دهه 40 و 50 محل جنایتکاران و گانگسترهای قومیتهای مختلف بود. او در محلههایی بزرگ شد که پاتوق ایتالیاییهایی خلافکار بود و همین عامل موجب شد تا در شخصیت اسکورسیزی همیشه نشانهای از گانگسترها بهجا بماند و نمود عینی این واقعیت هم دیالوگ معروف فیلم «رفقای خوب» است که شخصیت اصلی فیلم درحالی که هنوز نوجوان است میگوید “برای من گانگستر بودن بهتر از رئیسجمهور آمریکا شدن است.”
او تنها فرزند خانوادهای بود که پدر و مادرش هر دو در صنعت پوشاک کار میکردند، اما “مارتین” کودک نحیف و رنجوری بود که اکثر اوقات به خاطر بیماری آسم در خانه به سر میبرد. در کودکی توجه به اصول مذهبی و حضور در کلیسا مهمترین وجه زندگی اسکورسیزی را تشکیل میداد، اما در دوران نوجوانی با رفتن به سینما و تماشای فیلمهای آن زمان در کنار پدرش به سینما علاقهمند شد.
به همین خاطر آرزوی اصلیاش که کشیش شدن بود را رها کرد و از مدرسه علوم مذهبی مستقیما به دانشگاه فیلمسازی نیویورک رفت تا در سال 1966 مدرک تحصیلیاش را دریافت کرد. والدین اسکورسیزی که از همان ابتدا از فیلمساز شدن او تعجب کرده بودند و حتی به طعنه میگفتند که او دیوانه شده هست، به تدریج در فیلمهای پسرشان خودشان نیز نقشهای کوتاهی را بازی میکردند که از آن جمله میتوان به بازی هر دو در «رفقای خوب» اشاره کرد.
آغاز دوران فیلمسازی
پس از دریافت مدرک لیسانس در کارگردانی سینما در سال 1963 از دانشگاه نیویورک فارغالتحصیل شد، اما قبل از آنکه موفق به ورود به دوره فوقلیسانس شود به ناچار به خدمت سربازی رفت و بهعنوان تفنگدار دریایی در جنگ ویتنام شرکت کرد که به سختی نیز مجروح شد. پس از آن وی وارد دوره فوق لیسانس سینما در دانشگاه نیویورک شد و در همان دوران شروع به ساخت فیلمهای کوتاه کرد که با استقبال بسیار مواجه شد.
اسکورسیزی در سال 1967 اولین فیلم بلندش که البته پایاننامه دانشجویی او نیز بود بانام «چه کسی در خانه من را میزند؟» را ساخت. یک فیلم سیاهوسفید که کاملا سبک کاری اسکورسیزی و مضمون مورد علاقهاش که بعدها در اولین فیلم مهماش «خیابانهای پایین شهر» آن را ادامه داد. در سالهای دهه 70 اسکورسیزی و «فرانسیس فورد کاپولا»، «برایان دی پالما»، «جورج لوکاس» و «استیون اسپیلبرگ» با یکدیگر آشنا شدند که به “بچههای بداخلاق سینما” مشهور شدند. اینها مهمترین و بزرگترین کارگردانان موج جدید سینمای آمریکا بودند که نقش مهمی در سبک و سیاق جدید فیلم و سینمای آن دوران بازی کردند.
اعتبارآفرینی با «خیابانهای پایین شهر»
اسکورسیزی برای ساخت «خیابانهای پایین شهر» به دنبال بازیگر بود که برایان دی پالما «رابرت دنیرو» را به اسکورسیزی معرفی کرد و از این زمان این دو اسطوره سینما رابطه نزدیکی برقرار کرده و در چندین پروژه سینمایی دیگر با هم همکاری کردند. در این فیلم تمامی سبک کاری مخصوص اسکورسیزی آماده بود؛ فضای مردانه، خشونت فراوان، جنایت، چهره خشن از نیویورک و تدوین فوق سریع. این فیلم او را در دهه 70 به عنوان استعدادی غیرقابل انکار که سینمای جدیدی را برای عرضه دارد به همه معرفی کرد.
«راننده تاکسی»
اسکورسیزی دو سال بعد با فیلم دیگر خود دنیای سینما را شگفتزده کرد. در واقع او در سال 1976 یکی از بهیادماندنیترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از محبوبترین فیلمهای منتقدان سینما را ساخت؛«راننده تاکسی» با بازی رابرت دنیرو و «جودی فاستر». شیوه کارگردانی او در این فیلم و خشونت بیاندازه آن بسیار مورد تحسین قرار گرفت و با وجود موفقیتهای «خیابانهای پایین شهر» این فیلم بود که به اسکورسیزی و دنیرو هویت بخشید. این فیلم در چهار رشته به جز کارگردانی نامزد جایزه اسکار شد که به هیچکدام دست نیافت. اما توانست در معتبرترین رویداد سینمایی جهان یعنی جشنواره کن جایزه نخل طلا را بگیرد.
«نیویورک نیویورک»
موفقیت هنری راننده تاکسی موجب شد اسکورسیزی اولین فیلم پرهزینهاش را کارگردانی کند. یک موزیکال فوقالعاده به نام «نیویورک نیویورک» که ادای دین خالصانه اسکورسیزی به زادگاهش و موزیکال کلاسیک هالیوودی بود که با شکست تجاری و حتی انتقادی مواجه شد و سومین همکاری او با دنیرو را رقم زد. البته برخورد ناامیدکننده منتقدین و مردم در مقابل این فیلم موجب افسردگی اسکورسیزی شد.
«گاو خشمگین»
بسیاری معتقدند رابرت دنیرو تاثیر زیادی در متقاعد کردن اسکورسیزی برای ترک کوکایین و ساخت بهترین فیلماش «گاو خشمگین» داشته است تا به یکی دیگر از آثار ماندگار اسکورسیزی تبدیل شود. این اولین فیلم زندگینامهای بسیار فوقالعاده اسکورسیزی بود که سال 1980 به پرده سینماها آمد. این فیلم بهعنوان یک شاهکار سینمایی ارزیابی شد و عنوان بهترین فیلم دهه 80 را نیز کسب کرد. فیلم نامزد هشت جایزه اسکار ازجمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد و اولین نامزدی اسکورسیزی برای بهترین کارگردانی بود که دنیرو اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت. امروزه از «گاو خشمگین» بهعنوان هنریترین فیلم تاریخ ورزشی سینما یاد میشود.
«سلطان کمدی»
فیلم بعدی اسکورسیزی پنجمین همکاری او با رابرت دنیرو بود، شاهکاری دیگر بهنام «سلطان کمدی» که در سال 1983 ساخته شد. یک فیلم تیرهوتار درباره رسانه و شهرت که کاملا با فیلمهای پرشوری که اسکورسیزی تاکنون ساخته بود تفاوت داشت و جنب و جوش کمتری نسبت به سبک کاری که کارگردان تا این زمان نشان داده بود داشت. «سلطان کمدی» در گیشه شکست خورد، اما خلاقیت او در ساخت چنین فیلمی بسیار مورد ستایش منتقدین قرار گرفت و در فهرست محبوبترین فیلمهای عمر کارگردانان بزرگی چون «کوروساوا» «ویم وندرس» قرار گرفت.
«آخرین وسوسه مسیح»
پس از یک فیلم نصفه و نیمه در سینمای تجاری هالیوود در اواسط دهه هشتاد، اسکورسیزی در سال 1988 به همان فیلمسازی شخصیاش با یک فیلمنامه با سبک پل شرایدر بازگشت. ابتدا قرار بود رابرت دنیرو در نقش مسیح بازی کند، اما «ویلیام دفو» جایگزین او شد. اسکورسیزی در این فیلم بهجای ارائه یک تصویر مقدس از حضرت مسیح به او چهرهای مادی داد. فیلم حتی پیش از اکران اعتراضهای زیادی برانگیخت و اعتراضهای جهانی نسبت به موضوعی که به تصور بسیاری کفرآمیز بود، موجب شد این فیلم کمهزینه به یک حساسیت رسانهای با جنجال بسیار در جهان تبدیل شود که اسکورسیزی را ازسوی پاپ تحریم کرد.
«رفقای خوب»
بعد از یک دهه سخت، نوبت به حماسه گنگستری «رفقای خوب» در سال 1990 رسید که یک اثر زندگینامهای شاهکار بود که با بازی رابرت دنیرو، شهرت و اعتبار دوچندان به اسکورسیزی بخشید. این فیلم هنوز بهعنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای کارگردانی اسکورسیزی بهشمار میآید که بسیاری منتقدین آن را نمونه مثالزدنی و اوج هنر تکنیکی سینمایی اسکورسیزی میدانند. این فیلم نامزد شش جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و کارگردانی شد، هرچند اسکورسیزی بازهم به جایزه اسکار نرسید و اینبار به کارگردان تازهکار فیلم «رقص با گرگها» (کوین کاستنر) باخت.
«تنگه وحشت»
فیلم بعدی اسکورسیزی «تنگه وحشت» بود که در سال 1991 هفتمین همکاری وی با رابرت دنیرو را رقم زد که هرگز نمیتوان بازی زیبای او را در نقش “مکس کدی” را از خاطر برد. این فیلم بازگشت دوباره کارگردان به جریان اصلی سینما و یک تریلر سبکدار بود که بسیار تحتتاثیر آلفرد هیچکاک بود. این فیلم نامزد دو جایزه اسکار شد و تنها 80 میلیون دلار در آمریکا فروش کرد و توانست که طرفداران بسیاری را جذب خودش بکند. اسکورسیزی در همین سال کارگردانی فیلم «فهرست شیندلر» را که اسپیلبرگ به او پیشنهاد کرد نپذیرفت.
«عصر معصومیت»
اسکورسیزی علاوهبر فیلمهای گانگستری، در ژانرهای دیگر نیز فیلم ساخته است که در نوع خود بسیار زیبا بودهاند. ازجمله فیلم «عصر معصومیت» که اثری کاملا درام وعاشقانه است و برای کارگردانی چون اسکورسیزی که تخصص اصلیاش ساخت فیلمهای جنایی است، یک شاهکار به حساب میآید. از بارزترین نکات این فیلم که محصول 1993 است، میتوان به طراحی صحنه عالی و موسیقی بیبدیل آن اشاره کرد که در تمام طول فیلم خودنمایی میکند. اگرچه «عصر معصومیت» در گیشه موفقیتی به دست نیاورد، اما در 5 بخش نامزد جوایز اسکار شد که یکی از آنها نامزدی ناموفق اسکورسیزی در فیلمنامه اقتباسی بود که بعد از «رفقای خوب» برای دومینبار بود که کارگردان برای فیلمنامه هم به کاندیدای این جایزه میرسد.
«کازینو»
کازینو محصول 1995 یک فیلم خشن و پرهزینه بود که دقیقا مانند «عصر معصومیت» درباره مردی بود که زندگی کاملا مرتب او با اتفاقات پیشبینی نشده ویران میشود. این فیلم خشن گنگستری را میتوان خشنترین و از هم گسیختهترین فیلم اسکورسیزی محسوب کرد.
«دار و دسته نیویورکی»
بعد از چند سال بیخبری از اسکورسیزی که حرکت مهمی در سینما نکرده بود، «دار و دسته نیویورکی» در سال 2002 و با بودجهای بالغ بر 100 میلیون دلار به پرده سینماها آمد که وابستگی فراوانی به جریان اصلی سینمای هالیوود داشت. این فیلم با بازی «دانیل دی لوییس» درباره نیویورک قرن نوزدهم است. در فوریه 2003 این فیلم نامزد 10 جایزه اسکار شد ازجمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری برای «دانیل دی لوییس».
این چهارمین بار بود که اسکورسیزی نامزد اسکار بهترین کارگردانی میشد، اما اینبار هم آن به رومن پولانسکی باخت و فیلم به شکل عجیبی در تمامی رشتهها دست خالی ماند! «لئوناردو دی کاپریو» برای اولینبار با اسکورسیزی در این فیلم همکاری کرد، اما «دی لوئیس» بهقدری نقش “بیلی قصاب” را قدرتمندانه به تصویر کشید که هیچکس متوجه درخشش بازیگر دیگری در این فیلم نشد.
«هوانورد»
فیلم بعدی اسکورسیزی هوانورد محصول 2004 یک فیلم پرهزینه و غولآسا زندگینامهای درباره «هاوارد هیوز»، پیشگام صنعت هوانوردی بود که تلاش دیگری ازسوی این فیلمساز معروف برای پیوند حساسیتهای شخصیاش با دوران طلایی هالیوود بود. فیلم که قرار بود ابتدا به کارگردانی «مایکل مان» ساخته شود با موفقیت تجاری فراوانی مواجه شد و مورد استقبال آکادمی اسکار قرار گرفت. «هوانورد» با نامزدی در 11 رشته بیشترین کاندیدای جوایز اسکار بود، اما تنها 5 اسکار گرفت. اسکورسیزی اینبار هم جایزه بهترین کارگردانی را به «کلینت ایستوود» برای فیلم «عزیز میلیون دلاری» واگذار کرد. با این حال «هوانورد» اولین فیلم این کارگردان بود که در آمریکا فروش بیش از 100 میلیون دلار داشت.
«مُردگان»
در سال 2006 اسکورسیزی با فیلم «مردگان» غوغایی دیگر بهپا کرد. این فیلم بسیار سنگین و خشن تنها در آمریکا 130 میلیون دلار فروش داشت و زمانیکه گلدن گلوب برای دومینبار به اسکورسیزی جایزه داد، آکادمی اسکار هم جرات پیدا کرد تا سرانجام اولین اسکار را به پیرمرد خشن هالیوود بدهد. این فیلم با بازی دی کاپریو، جک نیکلسون و مت دیمون جوایز اصلی اسکار را درو کرد. این فیلم یک تریلر پلیسی گنگستری در بوستون بود که فراتر از انتظار او عمل کرد. این فیلم علاوهبر اسکار بهترین کارگردانی، توانست اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین تدوین و همچنین بالاخره بهترین فیلم سال را نیز کسب کند.
«جزیره شاتر»
فیلم بعدی اسکورسیزی با نام «جزیره شاتر» فوریه 2010 اکران شد و همچون فیلمهای اخیر اسکورسیزی، برای چهارمینبار با بازی «دی کاپریو» که او را «دنیرو» جدید اسکورسیزی مینامند به پرده سینماها آمد. دیکاپریو در نشست خبری نمایش این فیلم در جشنواره برلین، «جزیره شاتر» را سختترین نقشآفرینی کارنامه سینماییاش دانست و گفت: «واقعا دیوانگی است که بازیگری فرصت همکاری با مارتین اسکورسیزی را از دست بدهد. امیدوارم بازهم بتوانم در فیلمهای بعدی با او همکاری کنم. او احساس عشق به سینما دارد و این حس را در لوکیشن به بازیگران القا میکند.»
«هیوگو»
«هیوگو» اسکورسیزی در دنیای سهبعدی کودکان اقتباسی از یک کتاب پرفروش است. داستان این فیلم در پاریس دهه 1930 اتفاق میافتد و زندگی پسر یتیم 12 سالهای به نام «هوگو» را بهتصویر کشیده که به صورت پنهانی در پشت دیوارهای ایستگاه قطار پاریس زندگی میکند. فیلمنامه این اثر را «جان لوگان» نوشته است که پیشتر در فیلم «هوانورد» با «اسکورسیزی» همکاری کرده بود.
«گرگ والاستریت»
پنجمین همکاری مشترک اسکورسیزی و دی کاپریو پس از ساخت چهار فیلم «دار و دسته نیویورکیها»،«هوانورد»،«مردگان» و «جزیره شاتر» در سال 2013 با فیلم «گرگ وال استریت» رقم خورد. روایتگر داستان فراز و نشیب زندگی «جوردن بلنورت» – یکی از واسطههای پیشین والاستریت – با بازی دی کاپریو است که از هزاران سرمایهگذار کلاهبرداری میکند و در نهایت توسط افبیآی در دهه 1990 بازداشت شد.
این کمدی سیاه که با فروش 392 میلیون دلاری پرفروشترین ساخته اسکورسیزی محسوب میشود با نظر مثبت منتقدین همراه شد، البته برخی نیز به سبب ابهام اخلاقی، صحنههای مکرر استفاده از موارد مخدر و همچنین استفاده از حیوانات جنجالهایی را نیز به همراه داشت. «گرگ وال استریت» در جوایز اسکار در پنج بخش بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر نقش اصلی و مکمل مرد و همچنین فیلمنامه اقتباسی نامزد کسب جایزه شد اما در نهایت موفق به کسب جایزهای نشد.
و در پایان «سکوت»
فیلم «سکوت» جدیدترین ساخته این کارگردان کهنهکار سینمای جهان خواهد بود که در آن «لیام نیسون»، «آندرو گارفیلد» و «آدام درایور» ایفای نقش خواهند کرد. درام تاریخی «سکوت» که نگارش فیلمنامه اقتباسی آن را «اسکورسیزی» به همراه «جی کاکس» بر عهده دارند، بر اساس رمانی با همین نام نوشته «شاسوکا اندو» ساخته خواهد شد که روایتگر داستان دو مبّلغ پرتغالی در قرن 17 میلادی است که برای تبلیغ دین مسیحیت راهی کشور ژاپن میشوند. ین فیلم به احتمال فراوان برای حضور در فصل جوایز سینمایی 2016 آماده و اکران خواهد شد.