خسروجردی در لندن نمایش میدهد

یکی از بلوک های صنعتی منطقه ای در غرب لندن چند وقتی هست که تبدیل به آتلیه ی نقاشی اش شده؛ اینجا، کیلومترها دورتر از فضایی که او در آن بزرگ شده و به قول خودش، “ریشه دوانیده”.
دیر زمانی نقاش انقلاب بوده و با کارهایش سعی داشته تا “روابط انسانی” را اصلاح کند و اوضاع و احوال ناخوش جامعه را به کند؛ اما نشده…
“ آنقدر نشد که سرخورده شدیم. این آخریها یک فضایی بود که دیدم دیگر امکان کار و زندگی و خلق هنری فراهم نیست،… نمی شد دیگه؛ مجبور شدیم بیایم اینجا… “

“ حسین خسروجردی” در زمره ی مشهورترین و پرکارترین، نقاش های دوران معاصر ایران است، هم او که در پی ناآرامی های سالهای اخیر جلای وطن کرده تا لختی دورتر از هیاهوی سیاست، بیشتر به هنرش فکر کند و نقاشی و آنچه او “جست و جوهای تازه” نامش می کند.

او حالا پس از چند سال زندگی دور از خانه و وطن، خودش را برای نمایشگاهی آماده می کند که بناست از ششم ماه جاری به مدت دو هفته در گالری “ برماندزی پراجکت “ لندن برپا شود.
این اما اولین نمایشگاه آقای خسروجردی در لندن نیست، چند سال پیش و زمانی که او هنوز در ایران سکنی داشت هم، نمایشگاهی از آثار او در لندن برپا شده و با استقبال گسترده ی اهل فن همراه شده بود.
او باب اقبال نمایشگاه های پیشین او در نزد مخاطبین غربی، این طور باور دارد که هنرمندی که در جغرافیای خودش کار می کند، صاحب هویت مستقلی می شود که این هویت نشانه هایی از آن فرهنگ بومی را در خود دارد؛ او می گوید که همین هویت تا حدودی متمایز، باعث می شود که مخاطبین غربی به آثار او جلب شوند.
در این نمایشگاه تازه بناست تا سی تابلو از آثار قدیمی و تازه ی آقای خسروجردی در معرض دید عموم قرار بگیرند. او که پیش تر با مومیایی هایش به شهرت رسیده بود در این نمایشگاه هم چندین اثر از سری مومیایی هایش را به نمایش گذاشته است. چندین کار نقاشی که جست و جوهایی تازه در سبک و شیوه ی کاری او به حساب می آیند به علاوه ی چند تابلو از طرح ها و اتودهای او (به منظور آشنایی بیشتر مخاطب با شیوه ی فکر و اندیشه ی هنرمند) از جمله ی دیگر تابلوهای این نمایشگاه هستند.
حال و هوای نمایشگاه تازه بود ولحظات آخر آماده کردن کارها، همین است که پیش تر ازهمه با چرایی برپاکردن این نمایشگاه را گشودم و پرسیدم بعد این همه سال کم خبری، چه شد که تصمیمی به عملی کردن این نمایشگاه گرفتی؟
او گفت که دو موضوع موازی دراین باره برایش مهم جلوه کرده اند. یکی همراهی با دوست دارانش که در این سالها بارها و بارها تمنای دیدن کارهای تازه ی او را داشتند و دیگری هم پاسخی به منتقدانش که او را تمام شده تلقی می کردند.
او می گوید که این منقدین دامنه ی وسیعی دارند و هر کدام به دلیلی “ دشمن” شده اند. هر چه هست او دیر زمانی نقاش انقلاب بوده و یک هنرمند اجتماعی؛ می گوید که یک فعال اجتماعی “خواهی نخواهی” دشمن دارد، برخی با اندیشه هایش سر ناسازگاری دارند، برخی با ایدئولوژی اش؛ یک سری هم با تصمیم ها و شیوه ی سلوکش. او همچنین توضیح می دهد که در مباحث هنری ایران هم حسادت ها و جریانات حاشیه ای فراوانی وجود دارند که به این حاشیه ها دامن می زنند.
حالا چند سالی ست که او کمی از این دغدغه ها فاصله گرفته؛ حال و هوای زندگی در لندن، شهری که پر است از تماشاخانه و گالری و امکانات هنری، لابد برای اویی که هنر نخستین دغدغه ی زندگی ش است، باید جالب باشد، او در این باره می گوید:
“ من دنبال عدالت اجتماعی و انصاف و مروت و سلامت روابط اجتماعی بودم و به نتیجه نرسیدم، ما در ایران این مشکلات همیشگی را داریم؛ در کارهای من این دغدغه ها موج می زند اما این کلافگی ها اینجا نیست. یعنی بسیاری از چیزهایی که مرا آزار می داده و دلم می خواسته به عنوان یک هنرمند؛ نسبت به آنها هشدار فرهنگی و هنری بدهم اینجا نیست. نتیجتا شما کشیده می شوی به سمت یک فانتزی هنری که خب این، هم خوبی های خودش را دارد و هم بدی هایش را… “
از آقای خسروجردی درباره ی تاثیر فرهنگ غربی، نه بر زندگی که بر آثار تازه ی او پرسیدم و این طور پاسخ گرفتم:
“ ببینید زندگی معمول و زندگی هنری در اینجا بسیار متفاوت است با آنچه در ایران سراغ داشتیم. اینجا، کارهای هنری، گه گاه ساده تر و می نیمال تر و روان تر از چیزی هست که می شناختم. بعضی وقت ها هم خیلی پیچیده تر. در کل ماجرا، اتقاق هایی که در اینجا رخ می ده خیلی فرق داره با اونی که در ایران بود. اما من دیگه شکل گرفتم، اینه که جریان های هنری رایج در اینجا تاثیر زیادی روی کار من ندارند. اینها البته تنها درباره ی شیوه و فن نقاشی ست ها، اما از لحاظ درک و فهم هنری معلومه که فرق کردم. خیلی هم فرق کردم. ولی وقتی می خواهم نقاشی بکنم شاید این تاثیرها زیاد نباشد در کار… “
گفتم تا بحث فرهنگ میزبان داغ ست، از ارتباط فکری و ذهنی ات با مردم اینجا هم بگو و او گفت:
“ علی رغم اینکه اینجا فضا بسیار شارپ تر است برای دیدن و گفت و گو کردن ولی به هر حال این حقیقتی ست که ما با اجزای این جامعه بزرگ نشدیم و در اینجا شکل نگرفتیم بنابراین درک متقابل میان جامعه و هنرمند برقرار نیست…. “

او همچنین توضیح داد که همین نشناختن ها و تازه بودن ها باعث شده تا روح و روان او مثال یک کودک جست و جوگر شود؛ “ من اینجا دارم دوباره کودکی می کنم و تازه های زندگی را می یابم و این بسیار شیرین است “

حالا حرف نمایشگاه هنری است… ؛ گالری های نقاشی و خریداران و دلال هایی که در چهار سوی دنیا حضور فعال دارند هم وصله همیشگی این نمایشگاه ها. گفتم که سوالی که خواهم پرسید دغدغه ی همیشگی ذهنم بوده و از او خواستم که نظرش را درباره ی “ارزش( مالی و معنوی)” واقعی یک کار هنری بگوید و او گفت:
“ ببینید، آنچه شما می گویید درباره ی دلال و مافیا و قیمت و ارزش و اینها، در واقع یک بازی دسته جمعی است و اتفاقی نیست که به دست فرد رخ بدهد. می شود این طور گفت که اینها سه ضلع یک مثلث اند. یک سو هنرمندی ست که کار سخیف تولید می کند، یک سو هم مافیا و یا دلالی که این کار را بسط می دهد و تبلیغ می کند؛ در کنار این هر دو، سوی سومی هم هست که این چرخه را کامل می کند؛ : “خریدار کم سواد و بی دانش و حتی ابله”، که من البته آنها را فریب خورده نام می کنم. این فریب البته در همه ی زمینه ها هست در همه جا آدم هایی هستند که وسیله قرار می گیرند و خوراک این تولید کننده های شیاد می شوند و در این میان نمی توان سوی خاصی از این مثلث را مورد انتقاد قرار داد و مقصر دانست. این یک مشکل کلی و چند جانبه است. آنچه شما اشاره می کنید امروز به زشت ترین شکلش در همه جای دنیا و مخصوصا کشورهای عربی متداول شده… “
او همچنین باب ارزش گذاری مالی و معنوی بر روی یک کار هنری، این توضیح را هم اضافه کرد که:
“ تشخیص سره از ناسره در این موارد بسیار سخت است. خب خیلی از کارهای می نیمال هستند که دنیایی از تاریخ در پسشان هست… “
در ادامه درباره ی علت شکل گیری این تناقض ها هم پرسیدم و این طور پاسخ گرفتم:
“ انتزاعی بودن اینها خود مشکل بزرگی ست. یعنی اعتقاد جدی من این طور است که هر جا که هنر با علم آمیخته می شود، می تواند بازدهی بیشتری داشته باشد و دست این شیادها هم در آن قسمت ها از دخل و تصرف در هنر کوتاه است. ببین مثلا در هنر طراحی اتوموبیل نمی توان سرهم بندی کرد چون این ماشین بالاخره قرار است طی یک سری قوانین خاصی راه برود، یعنی چاره ای برای فرار کردن از ماجرا نیست. اینجا دیگر نمی شود آنقدرها شیطنت کرد. اما وقتی بحث هنر انتزاعی پیش می آید، پای دلال و آدم چاپلوس و مافیا و غیره؛ خواهی نخواهی به ماجرا باز می شود”

ساعات آخر کار بود و من ترجیح دادم تا در بحبوحه ی کار سخت و زمان گیر، بیشتر از این وقت آقای خسروجردی را صرف گفت و گو و بحث نکنم؛ سرآخر تنها از تاریخ و زمان و مکان نمایشگاه مطلع شدم و بحث را به آخر آوردم.
این نمایشگاه روز ششم ماه جاری آغاز به کار می کند و همه هم می توانند در مراسم روز افتتاحیه شرکت کنند؛ گالری “بروماندزی پراجکت “ میزبان این نمایشگاه ست. این طور پیداست این گالری از جمله شعبه های خیریه ی “کریسیس” است که به افراد بی خانمان دست مدد می دهد. این گالری که در حوالی محله ی “ لندن بریج “ واقع شده تا روز بیست و سوم ماه جون از آثار حسین خسروجردی و بازدیدکنندگانش میزبانی می کند.

Check Also

معماری عهد باستان

معماری عهد باستان فلات ایران، محل اقامتگاه های کوهستان کهن است که تاریخ آن به …