این سالها عکاسی خیلی پیشرفت کرده است و دوربینهایی که امروزه در دست مردم عادی قرار دارد، شاید خیلی بهتر از حرفهایترین دوربینهای دهههای پیش باشند. بنابراین دیدن عکسهای ماکروی زیبا، شاید به نظرمان چیز شگفتآوری نباشد.
یکی از زیباترین حوزههای عکاسی ماکرو، حوزهای است که ساختمانها و بافتهای بدن انسان را نمایانگر میسازد و ما در این سالها حتی عکسهایی زیبایی از سلولهای منفرد هم دیدهایم. عکسهایی که شناختی عینی از تئوریها به دست دادهاند و در عین حال پیچیدگی و زیبایی دنیاهای درون ما را پررنگتر کردهاند.
اما شاید برایتان جالب باشد که عکاسی هنری و علمی از بدن انسان، در دهههای پیش هم وجود داشته است و در آن زمان با وجود همه مشکلات تکنیکی باز هم عکاسهایی پیدا میشدن که خود را وقف این کار میکردند.
یکی از بهترین نمونههای این امر، کارهای عکاسی لنار نیلسون –عکاس مشهور سوئدی- است. او در سال ۱۹۶۵، یعنی حدود نیم قرن پیش، کتابی چاپ کرد که سر و صدای زیادی به پا کرد. در این کتاب عکسهایی از روند خلقت انسان، از مرحله لقاح تا تشکیل جنین چاپ شده بود.
چه زیبایی حیرتانگیزی که جنین زنده را غوطهور در مایع آمنیوتیک، مثل فضانوردی در کپسول فضایی خود که خلوت گزیده، ببینیم.
با دیدن این عکسهای گاه فراموش میکنیم که سوژه در مراحلی، تنها به اندازه یک انگشت، بزرگی داشته است.
عکسهای لنار نیلسون به زودی شهره شدند. هم پزشکان، هم مردم عادی و هم هنرمندان، آنها را تحسین کردند.
در آن زمان، ویکتور هاسلباد، که سازنده دوربینهای مشهور هاسلباد بود گفته بود که او کاشف دنیاهای کوچک درونی است.
گاه عکسهای ماکروی او، وقتی که نمیدانیم دقیقا سوژه او چه بوده است، ما را گیج و متحیر میکنند. در این راستا برای مثال وقتی این عکس را میبینید، چه حسی پیدا میکنید؟
این پرده براق که گویی در معرض وزش باد قرار گرفته است، چیست؟!
این پرده چیزی نیست، جز دریچه میترال یا دولتی قلب!
لنار نیلسون حالا ۹۳ ساله است. او در مورد اینکه چرا به این سمت تمایل پیدا کرد، میگوید که از کودکی عاشق گل و پرندگان و گیاهان بود و سعی میکرد که با دوربینی که پدر و مادرش به او هدیه داده بودند، از آنها عکس بگیرد. او دوست داشت که دنیاهای کوچک را بشناساند، بنابراین از مورچهها عکس میگرفت و آنها را به مانند یک گله گاو، مینمایاند!
او برای عکاسی رنجهای زیادی را بر تن هموار میکرد، برای مثل یک بار برای اینکه بتوانداز کار یک زن قابله در لاپونی عکس بگیرد، مانند او کفش اسکی به پا کرد و توانست در یک کلبه محقر، زیر نور چند شمع، از یک زایمان عکاسی کند.
از همین زمان بود که او به عکاسی از بدن انسان، علاقهمند شد.
او در سال ۱۹۵۱ به انستیتوی کارولینسکا رفت. در اینجا او میبایست با یک بافتشناس همکاری میکرد. در اینجا ناگهان چشم او به یک جنین در الکل افتاد که با اینکه فقط ۱۰- ۱۲ سانتیمتر طول داشت، چشمها، گوشها و بینیاش کاملا متمایز بودند. همین صحنه، این فکر را به ذهنش متبادر کرد که از مراحل رشد جنین زنده انسان عکس بگیرد.
اما این کار در آن زمان از نظر تکنیکی خیلی دشوار بود. تا اینکه یک پزشک بیماریهای زنان، آندوسکوپ را به او معرفی کرد. او آندوسکوپ را مجهز به یک منبع روشنایی کرد تا آن را به داخل واژن و رحم یک زن حامله بفرستد و بتواند عکس بگیرد.
سرانجام یکی از زنهای بارداری که نارحتی رحمی داشت، به او اجازه عکاسی داد. جنین او چهار ماهه بود و وقتی او آندوسکوپ را وارد بدن زن، جنین در حال مکیدن شستاش بود. اما افسوس که در این صحنه فلاش او از کار افتاده بود و لحظهای بعد، سر جنین دیگر در میدان دید، نبود!
او هفت سال صبر کرد تا زن باردار دیگری که مشکلات پزشکی پیدا کرده و از این حیث محتاج آندوسکوپی رحمی است، به او اجازه عکاسی بدهد. در همه این سالها او وسایل عکاسیاش را آماده نگه داشته بود و حتی شبها با لباس کامل به تختخواب میرفت، مبادا که فرصت طلایی دیگری را از دست بدهد.
سرانجام این فرصت مهیا شد و عکسهای بینظیر او تهیه و منتشر شدند.
بعد از آن، او به عکاسی از دنیاهای دیگر داخل بدن، مثل قلب و عروق متمایل شد و با نشریه لایف همکاری کرد.
یک شرکت عکاسی برای او لنزهای مخصوصی تهیه کرد که میشد آن را در سر یک کاتتر وصل کرد و به داخل شریانها فرستاد.
سرانجام در سال ۱۹۶۸، کتاب دیگر او که به عکاسی از سیستم قلب و عروق اختصاص داشت، منتشر شد.
در پی چاپ این کتاب، انجمن قلب آمریکا، نشان افتخاری به او هدیه کرد.
در سال ۱۹۷۵، او با همکاری یک آسیبشناسی بالینی و با استفاده میکروسکوپ الکترونیک، عکسهای زیبای دیگری از بافتهای بدن انسان تهیه کرد.
جالب است بدانید که نیلسون، نخستین کسی است که توانسته است از پشه در حال نیش زدن بدن انسان، عکس بگیرد.
برای این کار البته او رنج زیادی متحمل شد. او مجبور شد که تعدادی پشه را داخل لولههای آزمایش محبوس کند و بعد ناگهان همه آنها را رها کند تا روی بدن یک انسان بنشینند. چون پشههای ثابت نمیماندند، او مجبور شد که حشرهکشی تهیه کند که حاوی یک مایه تثبیت هم بود. هنگام نیش زدن، او به این ترتیب حشره را روی بدن ثابت کرد، تا بتواند عکساش را بگیرد.
اما زیباترین تقدیر را از نیلسون، سازمان فضایی ناسا در سال ۱۹۷۷ انجام داد. در این سال کاوشگرهای ویجر یک و دو به فضا پرتاپ شدند. قرار شد که مجموعه عکس کوچکی تهیه شود که بتواند حیات و تمدن بشری و زیباییهای آن را به صورت مختصر و مفید، نمایان بسازد. قرار شد که این مجموعه عکس، روی یک دیسک ذخیره شوند و هماره این کاوشگرها ارسال شوند. با این هدف شاید نمادین که اگر روزی موجودات هوشمند فرازمینی کاوشگرها را یافتندع بتوانند پی به ماهیت تمدن و زندگی در کره خاکی ما ببرند.
تعدادی از عکسهای که سرانجام انتخاب شدند، عکسهای او از لقاح بودند.