علیرضا قربانی از معدود خواننده های موسیقی سنتی است که طیف مخاطبانش به اهالی این نوع خاص موسیقی ایرانی محدود نمی شود و مخاطبان پرشماری از توده مردم، همواره پذیرای نوع موسیقی هستند که او ارائه می کند. قربانی هیچ گاه ذهن و تفکرش را در چارچوب های خط کشیده شده و سفت و سخت موسیقی اصیل ایرانی محصور و محدود نکرده و در عین وفاداری به سنت، تعریف و برداشت خاص خودش را ارائه کرده است.
حضور و جایگاه او در موسیقی ما از این جهت که توانسته گوش بسیاری از مخاطبان عام موسیقی را با نغمه های بعضا فراموش شده موسیقی ایرانی آشنا کند، بسیار اهمیت دارد. او در عین حال جزو معدود خوانندگان موسیقی ایران است که صندلی های کنسرت هایش خالی نمی ماند و در روزگاری که سلیقه شنیداری مردم به سمت و سوی خاصی میل کرده است، سعی می کند موسیقی سالمی را چه در کنسرت ها و چه در آلبوم هایش ارائه کند.
قربانی علی رغم گزیده کاری اش- که شاید رمز موفقیتش هم همین باشد- تجربه برگزاری کنسرت های بسیاری را در کارنامه کاری اش دارد و با انواع و اقسام مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، دست و پنجه نرم کرده است. با او هم کلام شده ایم تا به واسطه تجربیاتش، از کم و کیف برگزاری کنسرت در ایران مطلع شویم.
شرایط برگزاری کنسرت در کشور علی رغم رشد کمی که داشته است، چندان مناسب نیست و می توان گفت که رشد کمی و کیفی پا به پای هم حرکت نکرده اند. ارزیابی شما از وضعیت کنونی برگزاری کنسرت در کشور چیست؟
شرایط کنسرت و اجرای زنده موسیقی در ایران، مانند دیگر شرایط آن است؛ یعنی مثل وضعیت اقتصادی، سیاسی، وضعیت نمای خارجی ایران در میان جوامع و خیلی موارد دیگر است بنابراین موسیقی هم تافته جدابافته نیست؛ کمااینکه به لحاظ هویت موسیقی و اینکه هنوز به جهت ماهوی بر اصل موسیقی مخالف و موافق وجود دارد و عده ای کلا موسیقی را فعل حرام می دانند و به تبع آنها و این گونه نگرش ها، موسیقی در موضع ضعیف تری قرار می گیرد. بنابراین پاسخ به این سوال بسیار کلی خواهد بود. موسیقی ما مانند دیگر مسائل در ایران است.
نکته دیگر، شرایط نابسامانی است که به طور کلی جامعه را فراگرفته و هنر را نیز تحت تاثیر قرار داده است، البته فقط موسیقی را نمی گویم، هنر ما از آن پویایی، جریان سازی و از اینکه هم بتواند استقلال خود را حفظ کند و هم حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد، دچار نقصان شده است که امیدوارم شرایط بهتر شود.
با وجود تمام مشکلاتی که بر سر راه برگزاری یک کنسرت وجود دارد، شما همواره در این زمینه موفق بوده اید و کنسرت های شما علی رغم تمام مسائل و مشکلات مخاطبان خاص خود را داشته اند. از طرفی اصولا هنرمندی هستید که کمتر از شکل کلاسیک موسیقی سنتی پیروی می کنید و شاید بتوان گفت اغلب آثار شما ارکسترال و به نوعی وامدار موسیقی «گلها» است. این رویکرد و شیوه ای که از موسیقی سنتی ارائه می کنید، تا چه حد در جذب مخاطب تاثیرگذار بوده است؟
خیلی فرمایش شما را درست نمی دانم، البته در کارهای ارکسترال و آنسامبل های مجلسی و سازبندی های غربی شاید سابقه ام از خیلی از بیشتر دوستان باشد اما این مسئله را دلیل جذب بیشتر مخاطب نمی دانم. جذب مخاطب بستگی به عملکرد هنرمند دارد. عملکرد فرهنگی و استقلال هنرمند و اینکه نبض جامعه را بدانید و نخواهد تنها به عنوان یک مجری صرف، همراه با بادهای مختلف به این سو و آن سو حرکت کند.
عملکرد هنرمند هم به المان ها و عوامل مختلفی بستگی دارد. اینکه هنرمند چه مسیری برای خود انتخاب کرده و چه سلوک شخصی و اجتماعی برای خود در نظر گرفته، اینکه این هنرمند تا چه حد داعیه فرهنگی دارد، چه میزان برای کار خود استقلال و احترام قائل است و تا چه حد صاحب اندیشه است.
این عوامل نشان دهنده یک هنرمند، ولو اینکه سولیست هم باشد، می تواند طرفداران قابل توجهی داشته باشد. در مقابل افرادی هستند که همه نوع موسیقی را کار می کنند و تمام شبکه های تلویزیونی هم آثارشان را پخش می کنند اما ممکن است یک شب نتوانند مثلا تالار وحدت را پر کنند.
هنرمند باید دارای بینش و نه فقط دانش صرف باشد. بینش آن چیزی است که باعث می شود هنرمند نسبت به دیگر هنرمندان تمییز داده شود و خوشبختانه در همین بیست سال گذشته تعداد هنرمندان در عرصه های مختلف که نشان داده اند می توانند ماندگار باشند، قابل توجه بوده است.
نوع موسیقی که شما ارائه می دهید، به گونه ای است که اغلب مخاطبان چندان به موسیقی سنتی گرایشی ندارند، مخاطب شما هستند و حداقل برای یکبار هم که شده موسیقی شما را پذیرا می شوند. این نکته ناشی از این مطلب است که موسیقی شما، موسیقی سنتی صرف نیست. از طرفی حضور شما در رسانه ملی باعث می شود قشر وسیعی صدای شما را بشوند. این نکته را چقدر در افزایش و جذب مخاطبان خود موثر می دانید؟
صدا و سیما به جهت گستردگی قطعا می تواند به جذب مخاطب کمک و سلیقه سازی و آشنایی ایجاد کند، اما به همان اندازه هم حضور در رسانه ملی خطرناک و ممکن است با ارائه برخی کارها به همان نسبت سقوط کنند. بنابراین باز هم بر می گردد به هنرمند که چه میزان درایت، تیزبینی و هوشیاری داشته باشد.
اگرچه فراز و فرودهای مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، هر چقدر هم که هنرمند تیزبین باشد می تواند در تعداد مخاطبان او تاثیر بگذار اما مهم نیست، چرا که هنرمندی که این روحیه را دارد، همیشه با توجه به ابعاد مختلف کارش، شان و هویتی برای کارش قائل است که در همه جا به آن پایبند است. همه این هنرمند را با این ویژگی می شناسند و از تهیه کننده و برگزارکننده تا روزنامه نگار و مخاطب می دانند که این هنرمند چارچوب ذهنی خاص خود را دارد و هر کاری که بخواهند نمی توانند در قبال او انجام دهند.
با توجه به اینکه تجربه برگزاری کنسرت های شما تقریبا به 2 دهه می رسد، اگر بخواهیم از منظر کیفی سیر تحول این چند دهه را ارزیابی کنیم، از نگاه شما کنسرت ها رو به پیشرفت حرکت کرده اند یا خیر؟
این موضوع از جهات مختلف باید بررسی شود؛ به جهت کیفی در ارائه موسیقی در برخی موضوع ها پیشرفت و در برخی دیگر پسرفت وجود داشته است. مثلا در کارهای اجرایی ارکسترال ممکن است به لحاظ کمیت گسترش پیدا کرده باشد، چه به جهت نوازندگی و چه تعداد گروه های ارکسترال که افزایش داشته است. اما معمولا کمتر کار پرمحتوا به جهت نوع موسیقی ارائه می شود. کار ایده آل نمی گویم اما کار خوب در هر ژانر و سبکی فاکتورهای مختلفی دارد از جمله آهنگسازی و اجرای خوب و علاوه بر آن محتوا، مفهوم و درون موسیقی که بایستی پرمحتوا و باکیفیت باشد.
در آنسامبل های ایرانی هم فکر می کنم از لحاظ تنوع و تعداد هم به جهت ارکستراسیون، سازبندی ایرانی، نوازندگان و جهات دیگر، تعدد بیشتری داشته اما متاسفانه به لحاظ کیفی خیلی خوب نیستند. جوان ترها در برخی گروه ها ممکن است در نوازندگی و کار گروهی پیشرفت داشته باشند اما هنوز اعتقاد دارم کارهایی که آقای حسین علیزاده در «شورانگیز» انجام داده اند یا گروه «عارف» آقای مشکاتیان و آقای لطفی که به لحاظ محتوای درونی و روحی موسیقی ایرانی (فارغ از تکنیک) حس و حال مشترکی را منتقل می کردند، در کارهای امروزی دیده نمی شود. به این جهات قطعا پسرفت داشته ایم.
دلیل این اتفاق چه می تواند باشد؟
دلایل متفاوتی دارد. بیشتر نشات گرفته از مشکلات درونی است. به همان دلیلی که حتی بزرگان ما که در سال های گذشته آثار جاودانه می ساختند، در سال های اخیر نتوانستند حتی یک اثر جاودانه خلق کنند. رابطه احساسی آدم ها با یکدیگر کم شده و مودت ها ازمیان رفته است. یکی از برجسته ترین آهنگسازان تاریخ موسیقی، با تعداد قابل توجه آثار جاودانه، به دلیل اینکه شرایط تغییر کرده بود بعد از مدتی حتی نتوانست یک اثر جاودان خلق کند.
فکر می کنم یکی از دلایلی که سیر تولید آثار بازخوانی رو به افزایش است هم همین موضوع است…
البته من به این مسئله اعتقادی ندارم. بازخوانی همیشه بوده و در تمام دنیا هم وجود دارد. مرگ کار «مرغ سحر» آقای مرتضی خان نی داوود قدیمی می شود؟ این ما هستیم که در همه کارهایمان افراط داریم. دلیل اینکه می گویند چرا یک نفر کار یک هنرمند دیگر را خوانده متوجه نمی شوم! خب چه اشکالی دارد؟ این کارها باید شنیده شود. ولی وقتی که به جهت کیفیت و خلاقیت، کفگیر به ته دیگ می خورد اینجاست که باعث هجران موسیقی می شود و آدم غمش می گیرد که چون روحیه خلاق آدم ها در عرصه هنر تحلیل پیدا کرده، به سمت این گونه کارها می روند.
معمولا بازخوانی حال و هوای نوستالژیک دارد و متاسفانه امروزه در اکثر هنرهای ما، از این حس برای برطرف کردن نقص های اقتصادی استفاده ابزاری می شود.
اتفاقا این هم به دلیل همان وضعیت نابسامان کلی جامعه است. نه اینکه بخواهم این دو موضوع را با هم مقایسه کنم اما در جامعه ای که این همه اختلاس می شود، این کارها هم صورت خواهد گرفت. در جامعه ای که آدم ها به راحتی به یکدیگر بی احترامی و توهین می کنند، این قبیل رفتارها هم سر می زند. وقتی جامعه به این سمت می رود، بانکدار، تعمیرکار، کارمند، هنرمند و… هم این مسیر را طی خواهند کرد.
بنابراین همه چیز را منشعب از جامعه بیمار می بینید؟
حتما همین طور است. شما نمی توانید به طور ایزوله زندگی کنید. تازه شما ایزوله زندگی کنید، همه که ایزوله زندگی نمی کنند. امکان ندارد در جامعه بیمار زندگی کنید و مصون باشید، مگر اینکه درها را به روی خود ببندید.
بحث دیگر امنیت روانی هنرمندان است که می تواند روی کیفیت اجرای کنسرت ها بسیار تاثیرگذار باشد. مسائل مختلفی این امنیت روانی را به خطر می اندازد که یکی از آنها کنسل شدن کنسرت ها و استرس هایی است که به همراه دارد. با توجه به تعدد این اتفاق در این روزها فکر می کنم هنرمند همیشه در گوشه ای از ذهن خود استرسی از این بابت دارد. این موضوع با توجه به اینکه سابقه لغو شدن کنسرت هایتان را هم داشته اید، چقدر روی اجرای شما تاثیر گذاشته است؟
در کیفیت اجرای من تاثیر منفی نداشته است. اولا که هیچ وقت استرس نداشته ام چرا که می دانم اگر کنسرتی به هر دلیلی کنسل شود، هزینه اش را بانیان آنها خواهند داد. حالا چه از طرف وزارت ارشاد، اماکن، نیروی انتظامی و… باشد، که برای من هیچ وقت پیش نیامده که از سوی این نهادها باشد، چه از طرف نهادهای دیگر. بانیان اینها هزینه گزافی خواهند داد و این هزینه، جلوه بدی است که در بین توده مردم پیدا می کنند.
هیچ وقت من استرس نداشته ام برای اینکه به کارم اعتقاد دارم و خوشبختانه کسانی که مخاطب ما هستند، می دانند که چه کاری را روی صحنه می بریم و حرمت ها را حفظ می کنیم. بنابراین هیچ وقت استرس نداشته ام و اگر هم یک بار آن کنسرت به واسطه دادستانی کنسل شد، خیلی فراتر از آنچه خودشان فکر می کردند بهای آن را دادند.
برای یک حکومت یا یک شخص هیچ چیز سنگین تر از این نیست که آبرو و منطقش زیر سوال رود. وقتی در روزنامه می نویسند و وزیر دو بار مصاحبه می کند که اگر قرار باشد کنسرت علیرضا قربانی کنسل شود، باید فاتحه کنسرت را در ایران بخوانید نه به جهت اینکه من آدم خاصی باشم، به این جهت که حداقل شناسنامه کاری مرا در این سال ها دیده اند. خیلی جوگیر نبوده ام و آنقدری که در توانم بوده کار خودم را کرده ام. بنابراین شرایط امنیت روانی، قطعا شرایط خوبی نیست و تقریبا نزدیک به افتضاح است ولی بالاخره شرایط روزگار ما هم چنین است.
با آن کنار می آیید؟
کنار نمی آییم، مبارزه می کنیم. چون رسالت ماست. کمااینکه ادبا باید با این هجمه ادبیات مقابله کنند تا ادبیات فاخر ایران از دست نرود یا کسانی که دل شان برای تئاتر می تپد و جدا از بحث عوام زدگی، شهرت و منابع مالی این کار می کنند، حتما دل شان می سوزد. ممکن است کاری انجام دهند که مخاطب بسیار اندکی داشته باشد ولی مبارزه می کنند. منتقدی که از سر دلسوزی برای تئاتر نقد می نویسد، می خواهد برای تئاتر مبارزه کند تا تئاتر کشورش از بین نرود.
البته برخی از این مبارزه ها به نتیجه نمی رسد به این دلیل که مبارزه ها انفرادی است. مثلا خود شما تنها زمانی صدایتان بلند شد که کنسرت تان لغو شد. اما مثلا وقتی این اتفاق برای کیهان کلهر یا دیگران می افتد و کنسرت شان در ایران لغو می شود، دیگر هنرمندان هم از خود کنش نشان می دهند، شاید این مبارزه بتواند مسیر درستی را طی کند.
باز هم به شرایط جامعه ما بر می گردد. جامعه امروز ما بیمار است. جامعه امروز ما این بیماری را دارد که اجازه فعالیت به اصناف داده نمی شود. در صورتی که در کشوری مانند فرانسه که صنف دارند، به راحتی می توانند مطالبات خود را قانونی مطرح و پیگیری کنند. از بیماری جامعه است که افراد از ابزار عقیده می ترسند. اگر در جامعه امنیت وجود داشته باشد، به راحتی نظر خود را در مورد شرایط پیرامونی خود ابراز می کنند.
جرات نداشتن افراد به وضعیت بد جامعه یعنی نداشتن امنیت آدم ها در آزادی بیان. آنچه در قانون اساسی ما به صراحت آمده این است که هر کس آزادی بیان دارد (به جز توهین) اما می بینید که اینطور نیست. در جامعه همه چیز به یکدیگر ارتباط دارد. اگر اینها خوب سر جای هم چیده نشوند، چنین شرایطی هم پیش می آید. در این شرایط آدم ها به راحتی می توانند لابی کنند و کارهای عجیب و غریبی مانند اختلاس و اخلال گری و… انجام دهند.
موضوع دیگر قطعات متنوعی است که این روزها در کنسرت های متفاوت یک خواننده موسیقی سنتی می بینیم و یک خواننده قطعات زیادی را در سال اجرا می کند. در صورتی که این تعداد زیاد و متنوع قطعه در یک سال شاید با این نوع موسیقی خیلی همگن نباشد. نظر شما در این مورد چیست؟
من خیلی موافق نیستم. بستگی به خود هنرمند دارد. منعی ندارد. نقطه اشکالش چیست؟ من خودم این روش را نمی پسندم و به همین دلیل اگر با یک گروه کار کنم، ممکن است دو سال آن کار را انجام دهم، چرا که اعتقاد دارم با این روش کار به یک پختگی می رسد و تراوشات ذهنی در آن به وجود می آید که در ازای آن می توانم بگویم این سلیقه و احساس من است.
نمی توانم هر لحظه با احساسات مختلف اجرا کنم. اما ممکن است شخصی این قابلیت را داشته باشد و اتفاق موفق هم باشد و بتواند المان های مختلفی از جمله کیفیت که اصلی ترین آن است را در کارش رعایت کند، من مغایرتی در آن نمی بینم.
موضوع همین جاست که این تنوع برنامه ها باعث شده از کیفیت کارها کاسته شود.
خب بهتر است انجام نشود. وقتی قرار است در این کنسرت ها یک رپرتوآر طولانی و سخت انجام دهیم که برنامه بعدی مان را هم تحت تاثیر قرار دهد، بهتر است این کار را نکنیم.
موضوع دیگر این است که اگر یک نفر این قدر زحمت بکشد و برای یک رپرتوآر خود تنها دو کنسرت بگذارد هم منطقی نیست. این کار ماحصل تفکر، تراوش ذهنی و اینکه چگونه به این موضوع فکر می کند است. حتی فرض بگیریم که کیفیت هم بالا باشد، وقتی با این تعدد کار، تعداد مخاطبین را کم می کنید؛ معلوم است که اینجا محل اشکال است.
من دوستی را دیدم که در عرض 3 ماه با 2 گروه کنسرت داشت که من اصلا نمی توانم این موضوع را درک کنم. خب این گونه افراد با یک اشاره همه جا حضور پیدا می کنند. باید بدانند که طبیعتا بخشی زا هنر هنرمند این است که خیلی در دسترس و همگانی نباشد. این موضوع به بینش و شخص هنرمند بستگی دارد. اگر به چیز خاصی هر روز دسترسی داشته باشید، عادی می شود و ویژگی خاص خود را از دست می دهد.