جملات زیبا و دل نوشته های صادق هدایت
صادق هدایت در سال 1281 شمسی در تهران، در خانواده اعتضاد الملک هدایت، به دنیا آمد. دوره دبیرستان را در 1303 به پایان برد و یک سال بعد به قصد ادامه تحصیل به بلژیک رفت اما ذوق ادبی صادق هدایت را از ادامه تحصیل در رشته مهندسی بازداشت.
سال بعد به فرانسه رفت و تا 1308 در آنجا ماند. در همین سالهای جوانی به قصد خودکشی خود را به رود “سن” انداخت اما ماهیگیری نجاتش داد و هدایت بعداً شرح این واقعه را در داستان “زنده به گور” نوشت و آن را “یادداشت های یک دیوانه” نام نهاد.
سال بعد از این رویداد به تهران بازگشت و به تالیف و تصنیف آثارش، که در فرانسه آغاز کرده بود، ادامه داد. در ضمن نویسندگی، اگر چه علاقه ای به شغل دولتی نداشت، به استخدام دولت در آمد. نخست در بانک ملی و بعد در اداره اقتصاد و مدتی بعد در اداره موسیقی کشور مشغول به کار شد.
صادق هدایت در این سالها سفری هم به هند کرد و زبان “فارسی میانه” را آموخت. در 1318 به عضویت هیات تحریریه مجله موسیقی درآمد و سرانجام در سال 1320 با سمت مترجمی در هنرکده هنرهای زیبا مشغول شد و تا سال 1329 که به فرانسه رفت و دیگر باز نگشت، در این شغل باقی ماند.
دل نوشته های صادق هدایت
نوشته های زیبای صادق هدایت
مرگ، مادر مهربانی است که بچه ی خود را پس از یک روز طوفانی در آغوش کشیده، نوازش می کند و می خواباند.
**** دل نوشته های صادق هدایت ****
مرگ، همه هستی ها را به یک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان میکند نه توانگر می شناسد و نه گدا.
اگر مرگ نبود فریادهای نا امیدی به آسمان بلند می شد، به طبیعت نفرین می فرستاد.
**** جملات فلسفی صادق هدایت ****
مرگ بهترین پناه دردها و غمها و رنج ها و بیدادگری های زندگانی است.
یاد من باشد تنهاییم را برای خودم نگه دارم و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم، یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم.
**** دست نوشته های صادق هدایت ****
به نظر من به دنیا اومدنمون دست خودمون نیست حداقل مرگ رو خودمون به دست بگیریم.
این یعنی مبارزه با زندگی یعنی پی بردن به اینکه دنیا خیلی مسخره است گاه آدمی در بیست سالگی می میرد ولی در هفتاد سالگی به خاک سپرده می شود.
**** دل نوشته صادق هدایت ****
ما چقدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم، روزی می آید که آیندگان به خرافات ما خواھند خندید.
عشق : برای همه رجاله ها یک هرزگی یک ولنگاری موقتی است . عشق رجاله ها را باید در تصنیف های هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هشیاری تکرار می کنند پیدا کرد.