در طول تاریخ ایران زنان و مردان بسیاری بودهاند که اتفاقات مهمی را رقم زدهاند و سرچشمه شکلگیری رخدادهای قابل توجهی بودهاند. اتفاقاتی که بدون شک، ایجاد آنها به هیچ عنوان بدون دغدغه نبوده و به ثمر رسانداش نیازمند پشت سر گذاشتن سختیها و کار سخت بوده است. بیگمان، ایجاد چنین روندی و خلق نخستین آثار بسیار سختتر بوده است و با واکنشهای متفاوتی روبهرو شده است. در این میان، حضور زنان در دورههای تاریخی مختلف و فعالیت آنها سختتر بوده و نخستین کسانی که میتوانستند اولین گامها را در مسیر خواستههایشان بردارند، از اندیشه و تفکر خاصی برخوردار بودهاند که توانستهاند به عنوان اولین فرد در یک مسیر گام بردارند و زمینهای را برای افراد دیگری که میخواهند در این مسیر حرکت کنند را به وجود آورند.
فریده فرجام یکی از این افراد است، او نویسنده کودکان، نمایشنامهنویس، داستاننویس، شاعر، سناریست، کارگردان سینما و تئاتر است. زیر عنوان “نخستین زن نمایشنامهنویس ایرانی” سه نمایشنامهاش: “تاجماه، عروس و هوای مقوایی”. 51 سال پیش، توسط سازمانهای کتاب جیبی در ده هزار نسخه به چاپ رسید.
فرجام سالهاست که در خارج از ایران زندگی میکند. با اطلاع از حضور این نویسنده و کارگردان در تهران با او تماس گرفتم تا از او بخواهم ساعتی در کنارش باشم و با او سخنی بگویم. خانم فرجام، این روزها، در آپارتمانی ساده، سکونت دارد. با ورود به آن انرژی فراوانی را احساس میکنید؛ چرا که زنی با چهرهای گشاده و مهربان به پیشواز شما میآید و شما را به خلوت کوچک خود راه میدهد.
آپارتمانی که میتوان در گوشهی آن، کاغذ و کتابهایی را دید؛ نشان آن که، این نویسنده، هیچگاه از علایق خود دور نمیماند.
نمایشنامه مهترین زن شاهنامه
فریده فرجام میگوید: اکنون در حال ادیت آخرین نمایشنامهاش دربارهی “سین دخت” مادر رودابه است. زنی که به نظر او مهمترین زن شاهنامه است. زنی باهوش، مدبر، شجاع و صلح دوست، مثل زنان امروز ایران.
از او در مورد آغاز کارش میپرسم، زیرا عنوان نخستین زن، آن هم در حوزه ادبیات نمایشی، عنوان بزرگی بهشمار میرود و طبیعتا برگرفته از دغدغههای بزرگ اوست. فرجام میگوید: “برای تحصیل دورهی دبیرستان به پاریس رفتم. در مدرسه با آثار نویسندگان کلاسیک فرانسه نمایشنامهنویسانی مانند “کرنی”، “راسین” و “مولیر” آشنا شدم. به راحتی میتوان متوجه تاثیر این آموختهها بر یک نوجوان 15 ساله شد.
در دبیرستان پاریس این نمایشنامهها جزء درس ادبیات بودند. من آنها را می خواندم، تجزیه و تحلیل میکردم و به معلم ادبیات میدادم. این نمایشنامهها به شعر هستند. به سبک شعر “دوازده پایهای” به سبک فرانسه. همان وزنی که “نیما یوشیج” گرفت و به نام خودش وارد شعر فارسی کرد. این وزن، حرف زدن و مکالمه را در شعر روان و آسان میکند. ما میبایست در کلاس ادبیات این اشعار را از حفظ میخواندیم و معنی میکردیم.
از فکر “تاجماه” تا اولین جایزه برای بازیگری
این دانش در ضمیر، آگاه و ناخودآگاه من ماند! در بازگشت به ایران داستانهای کوتاهی برای مجلههای فردوسی (زمان مصدق)، خوشه و بامداد نوشتم. در همان زمان تحقیقاتی درباره دوره قاجاریه داشتم. فکر “تاجماه” به وجود آمد و کمکم شکل گرفت.
در دوره لیسانس دانشکده زبان و ادبیات فرانسه، در تهران استادی به نام “پرفسور کویینبی” داشتم که یکی از اساتید دانشگاه “ییل” آمریکا بود. دانشگاه “ییل” یکی از بزرگترین مراکز آموزش تئاتر است و هنرمندان معروفی مثل “مریل استریپ” از آن فارغالتحصیل شدهاند. در آن واحد درسی، تئوری تئاتر، تاریخ تئاتر، بازیگری، کارگردانی و نمایشنامهنویسی و سایر رشتههای مربوط به تئاتر را میآموختیم. از بین نمایشنامههایی که نوشته میشد، چهار اثر به مرحله اجرایی میرسید. یکی از آنها نمایشنامهای بود که من نوشته بودم. نمایشنامهای که خودم در آن بازی کردم و جایزهی بهترین بازیگری را گرفتم.
چاپ اولین نمایشنامه و اجرا جعفر والی در سنگلج
بعدها، نمایشنامهی “عروس” را نوشتم. داستان این نمایشنامه را بسیار دوست داشتم. زیرا برگرفته از آدمهایی بود که در فضای فرهنگی ما وجود داشتند. داستان زنی که شوهرش میخواهد بچه داشته باشد و با زن جوانتری ازدواج میکند.
در سال 1343 نمایشنامههایم را به سازمان کتابهای جیبی، به آقای مجید روشنگر و افکاری ارائه دادم، آنها از من خواستند تا نمایشنامهی جدیدی بنویسم تا همه را در قالب یک مجموعه به چاپ برسانند. من نمایشنامهی “هوای مقوایی” را نوشتم. این کتاب به نام “تاجماه، عروس و هوای مقوایی” آن سال در ده هزار نسخه به چاپ رسید. کاری بیسابقه که مورد توجه زیاد قرار گرفت. سال 1345 نمایشنامهی “خانه بیبزرگتر” را نوشتم که توسط آقای جعفر والی در تئاتر سنگلج کارگردانی شد. این نمایشنامه قرار است به زودی در مجله انجمن نمایشنامهنویسان به چاپ برسد. سال 1347 نمایشنامهی “نان سنگک” را نوشتم که در آن زمان غیرقابل چاپ و اجرا بود. امیدوارم به زودی چاپ شود. نمایشنامه “عروس” توسط آقای جعفر والی و دیگر کارگردانها در تلویزیون ایران چندبار اجرا شد.
او ادامه میدهد: نوشتن نمایشنامه برایم زمانبر بود. چراکه همیشه در نوشتن وقت میگذارم و برایم اهمیت دارد که آثارم به بهترین نحو شکل بگیرد.
خلق شخصیت “حسنی” تا جایزه یونسکو
فرجام با بیان اینکه دیالوگنویسی از اهمیت بسیاری برایش برخوردار است یادآور شد: در فرانسه دیالوگنویسی را آموختم. تکامل شخصیتها، افکار، روابط، تضادها و فلسفهی زندگی. اینها در دیالوگنویسی شکل میگیرد. در این سالها، برای کودکان هم نوشتم: داستانهای قدیمی را جمعآوری میکردم. به سفارش بنگاه فرانکلین “حسنی” را نوشتم که انتشارات سخن آن را چاپ کرد. داستانهای دیگری نوشتم “مهمانهای ناخوانده” با نقاشیهای خانم جودی فرمانفرمائیان. این کتاب اولین کتاب انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و برای شروع کار انتشارات سال 1345 به کانون داده شد. کتاب دومام “گل بلور و خورشید” بود که پلاک طلای شهر “بلونیای” ایتالیا را بهدست آورد. این کتاب جایزه یونسکو در ژاپن راهم کسب کرد. در واقع نخستین نویسنده ایرانی که جایزه بینالمللی را به دست آورد. من اولین نویسندهای بودم که در کانون شروع به کار کرد. سال 1348 از کانون استعفا دادم.
اقامت در خانه برتولت برشت
بعد از مطالعاتی که در مورد ساختمان و نوع اجرای متون نمایش سنتی ایران، بهخصوص تعزیه داشتم، چند طرح نمایشی نوشتم. سال 49 به دعوت گروه تئاتر عروسکی “نان و عروسک” به پاریس رفتم. در این مدت در منزل خانوادگی “برتولت برشت” اقامت داشتم. این سفر تجربهی پرارزشی بود.
فرجام در مورد فعالیتهای سینماییاش میگوید: بعد از کار با گروه “نان و عروسک” به آمستردام رفتم. در امتحان ورودی ” آکادمی فیلم و تلویزیون هلند” شرکت کردم. در آن سال 1000 نفر شرکت کرده بودند. فقط 35 نفر قبول شدند. من جزء آنها بودم. امتحان ورودی چهار روز طول کشید و بسیار سخت بود. بعد از چهار سال فارغ التحصیل شدم. فقط 18 نفر در آخر چهار سال این مدرسه را به پایان رساندند که من جزء آن 18 نفر بودم. فارغالتحصیلان این آکادمی فورا می توانستند جزء “سندیکای کارگردانان سینما” بشوند. این امتیاز مهمی بود.
نخستین فیلمهایی که ساختم الان کجا هستند!
یکی از نخستین فیلمهایی که ساختم درباره کارگران مهاجر ترک بود. اینکه زنان و مردان مهاجر با چه مسائلی روبهرو میشوند. چرا دهات و شهرشان را ترک میکنند. برای ساختن این فیلم به ترکیه و دهات آناتولی رفتم. این فیلم به زبان ترکی و با زیرنویس هلندی بود؛ سال 1972 در فستیوال فیلم “روتردام” به نمایش درآمد و با استقبال بسیاری روبهرو شد. این فیلم با زیرنویس آلمانی سال 1975 به فستیوال “اوبرهاوزن” رفت.
فیلم ” با دستهای مبارکشان” درباره زنان کارگر ترک است و بر فستیوال ادنبوبورگ” اسکاتلند و حقوق بشر در “سترازبورگ” فرانسه رفت. فیلم “کودکان در گذشته و حال” دربارهی کار و استثمار کودکان است. ساختن این فیلم چهار سال طول کشید. این فیلمها در “انستیتو بینالمللی تحقیقات تاریخ اجتماعی” در آمستردام نگهداری میشوند و محققین تاریخ اجتماعی میتوانند آنها را ببینند. این فیلم به فستیوال پاریس رفت و اکنون در مدارس نشان داده میشود. فیلمهای دیگری ساختم که به فستیوالها دعوت شدند. “با مهر فراوان…ماریا” در آمریکا، جایزه تماشاچیان را گرفت. فیلمهای دیگری برای تلویزیون و تهیه کنندههای آزاد کارگردانی کردم و سناریوهای متعددی نوشتم. تدریس در دانشگاه دولتی “boise” آیداهو و آموزش کارگردانی سینما یکی دیگر از فعالیتهایم در این حوزه بود.
از تحصیل زیر نظر “لیستراسبرگ” تا عضویت در “اکترز استودیو”
نویسندهی “تاجماه” در بخش دیگری از سخنانش میگوید: در تمام این سالها، کار تئاتر را دنبال کردم. در کنسرواتوار “لیستراسبرگ” در رشته کارگردانی تئاتر و کار با آکتور تحصیل کردم. ما بیشتر انواع تئاتر را کار میکردیم، اما دقت و تاکید بیشتر روی “متداکتینگ” بود.
با در نظر گرفتن تجربه کارگردانی، نویسندگی و موافقیت “لی ستراسبرگ” به عضویت “اکترز استودیو” در آمدم. “آکترز استودیو” یکی از بزرگترین مراکز تئاتری دنیا است و بازیگران معروفی مثل “رابرت دنیرو”، “آل پاچینو” و “داستین هوفمان” و کارگردانان معروفی در آن عضویت دارند. در نیویورک و هالیود با آکتورهای بلندپایه ستودیو، کار کردم.
همکاری با دختر چاپلین تا اجرای نمایش برای داستین هافمن
در طول سالها، نمایشنامههایی را با سبکهای مختلف از نویسندگان معروف فرانسه، روسیه، ارمنستان و ایران کارگردانی کردم. با هنرمندان بینظیری مانند آنی چاپلین دختر چارلی چاپلین، الیزابت اندرسن، یوحانا ترشتخ و …در تئاتر دولتی آمستردام کار کردم. در هلند، آلمان، آمریکا تئاتر درس دادم.
یکی از نمایشنامههای آخوندزاده به نام “خرس و راهزن” را با هنرپیشگان شکسپیرین کار کردم. نمایشنامه “هوای مقوایی” به انگلیسی و هلندی ترجمه شد و آنها را در تئاتر “نس” آمستردام کارگردانی کردم. صحنههایی از نمایشنامه “عروس” به زبان انگلیسی در آکترز استودیو در برابر “داستین هافمن” ستاره سینما و تئاتر توسط آکتورهای آکترز ستودیو آمریکا اجرا شد.
کلاسهای “استلا آدلر” و جلسات کار آکترز ستودیو و “لی استرازسبرگ” دو پیشوای تئاتر مدرن و همکاری با نویسندگان و هنرپیشگان والامقام و هنرمند تجربه گرانبهایی برای من بود. من تنها کارگردان ایرانی هستم که در آکترز ستودیو پذیرفته شد و با اعضا آن همکاری کرد.
این کارگردان تئاتر و سینما در مورد اجرای نمایش “زندگی گالیله” میگوید: نمایشنامه این اثر و ترجمه انگلیسی که داشت بسیار سخت بود، بعد از مدتی ترجمه دیگر این اثر از “دیوید هر” که بسیار روانتر بود را پیدا کردم. در متن اصلی 79 کاراکتر وجود داشت که در این ترجمه تبدیل به 30 کاراکتر شده بود. براساس آن نسخه کار کردم. تهیهکنندگی و کارگردانی این نمایش را بر عهده داشتم و آن را با بیش از 35 هنرمند و تکنسین به صحنه بردم. برای این اجرا مطالعات بسیاری روی آثار “برشت” داشتم. طراحی نور، لباس و صحنه این نمایش نیز بر عهده خودم بود. کاری که نتیجه آن بسیار مورد توجه قرار گرفت.
دلم میخواهد در ایران فعالیت داشته باشم
او در پاسخ به اینکه چرا زنان در آثار او بسیار پررنگتراند خاطرنشان میکند: به دلیل اینکه من یک زنم. بیشتر شخصیتهایی که در نمایشنامههای من وجود دارند، زن هستند و اتفاقات اصلی را رقم میزنند. مردها هم هستند. باید باشند!
فرجام با بیان اینکه بسیار علاقمند به اجرا نمایش در ایران است تاکید کرد: دلم میخواهد در ایران فعالیت داشته باشم، درس بدهم و کار کنم. اما آنگونه که شنیدهام کار کردن و اجرای تئاتر این روزها بسیار سخت است. من برای کارهایم بسیار وقت میگذارم. در کارگردانی و درس دادن بسیار سخت میگیرم. در خارج از ایران به راحتی هر کسی نمیتواند مقابل دوربین یا روی صحنه برود. افرادی که در این حیطه فعالیت میکنند، عمرشان را در این راه میگذارند، بهخصوص کارگردانی. آخرین کاری که در ایران انجام دادم نمایشنامهخوانی نمایشنامه “عروس” به نفع زنان بیسرپرست در زندان قصر بود. اجرایی که برایم بسیار ارزشمند و پرخاطره بود.
فضای تئاتر ایران مثبت است
نویسنده نمایشنامه “هوای مقوایی” در مورد آشناییاش با تئاتر امروز ایران و به خصوص نمایشنامهنویسان زن عنوان میکند: سالهای زیادی از ایران دور بودم، بنابراین متاسفانه شناختی از نمایشنامهنویسان ایران ندارم. در این مدت به تماشای نمایشهایی چون “مجلس انتقامجویی هملت”، “باغ آلبالو”، “موش در پیت حلبی” نشستم که برایم بسیار قابل توجه بود. آنچه میتوان از این فضا برداشت کرد مثبت است، زیرا اکنون جوانان بسیاری دانشجوی تئاتر در مراکز آموزش عالیاند. تئاتر دیگر متعلق به طبقه خاصی نیست و عموم مردم و طبقه متوسط جامعه به تماشای آن مینشینند و این مسئله از اهمیت بسیاری برخوردار است. ما هنرمندان و بازیگران درخشانی در حد جهانی داریم که اکنون مشغول فعالیتاند با وجود شرایط سختی که در این حیطه حاکم است. تئاتر هنری است که تفکر و روابط انسانی را مدنطر قرار میدهد این که جامعه ما به تئاتر روی آورده است، نشانهی مثبتی است!
صحبت با خانم فرجام، آنقدر لذتبخش است که متوجه گذر زمان نمیشوم. بعد از ساعتی با کتاب مجموعه نمایشنامههای او “تاجماه، عروس و هوای مقوایی” که اکنون دوباره توسط انتشارات مروارید چاپ شده است، از منزلاش خارج می شوم در حالیکه احساس بسیار خوبی از آشنایی و هم صحبتی با هنرمند و نویسنده زنی دارم که حضورش در ایران، مطالعه آثارش و بهرهگیری از تجربیات اش میتواند آموزنده باشد.