تصور کنید که چیزی را در ذهنتان تصور کنید و بعد کسی با نصب الکترود روی مغزتان متوجه شود که این تخیلی شما چه بوده است!
یا بیماری را در نظر آورید که مبتلا به سندرم قفلشدگی یا locked-in است. این بیمار نمیتواند از هیچ طریقی، تفکرات خود را با دنیای خارج و آدمهای دیگر به اشتراک بگذارید. حالا اگر راهی بود که ما میتوانستیم متوجه تفکرات و خواستههای درونی این بیمار بشویم، مسلما شرایط را برای او خیلی بهتر میکردیم.
گرچه فعلا تا رسیدن به این دورنما راه زیادی داریم، اما گامهای اولیه در این جهت برداشته شدهاند.
به تزاگی در نشریه PLOS Computational Biology مقاله جالبی در این مورد منتشر شده است:
دانشمندان علوم اعصاب از دانشگاه واشنگتن، هفت بیمار مبتلا به صرع را انتخاب کردند و تصمیم گرفتند که تحقیق جدید را روی آنها انجام بدهند.
از آنجا که برای پیدا کردن کانون و منبع اصلی حملات صرع در این بیماران، نصب الکترود درون سر و روی لوبهای مغز، ضروری است، دانشمندان راحت بودند و میتوانستند از اطلاعات ارسالی از این الکترودها به منظور دیگری هم استفاده کنند:
آنها به این بیماران مجموعهای از تصاویر شامل عکسهای خانهها و چهرهها را نمایش دادند. هر تصویر کمتر از نیم ثانیه نمایش داده میشد.
اما نکته جالب این بود که آنها با کمک یک الگوریتم و تحلیل امواج مغزی، میتوانستند متوجه بشوند که هر بیمار، در حال نگاه کردن به کدام تصویر است: خانه یا چهره!
یعنی اینکه صرفا با تحلیل امواج مغزی دانشمندان توانستند، متوجه تصویر درونی شکلگرفته در مغز بیماران بشوند.
دقت این برنامه حدود ۹۶ درصد بود.
حالا تصور کنید که ما بتوانیم الکترود روی مغزهایمان بگذاریم و تخیلات خودمان را به دیگران نمایش بدهیم؟ یا یک سناریوی وحشتناک: تصور کنید که الکترود روی سر شهروندان بگذارند و متوجه اسرار درونی آنها بشوند!
البته این پیشبینیها در مورد پیشرفت این شیوه، فعلا در حد داستانهای علمی- تخیلی هستند و به صورت واقعبینامه، فعلا صرفا میشود به کاربردهای ساده این شیوه فکر کرد.