طبق گفتهی دکتر ریموند موری استاد فلسفه و روان شناسی، “در تجربهی شبه مرگ یک عنصر مشترکی وجود دارد که باعث میشود اشخاص بعد از این تجربه تغییر کنند. در سالهای متمادی که با تجربهکنندگان نزدیک به مرگ برخورد داشتم حتی به یک نفر برخورد نکردم که در اثر تجربهاش یک تجربه عمیق و مثبت نداشته باشد. یکی از تغییراتی که در همه تجربهکنندگان شبه مرگ مشترک است اعتقاد به زندگی پس از مرگ و نیز کاهش ترس آنها از مرگ است”.
تجربهکنندگان شبه مرگ میگویند:
– من دیگه از مرگ ترسی ندارم.
-این مرگ پایان زندگی نیست.چیزی که من متوجه شدم از جایی به جای دیگه میرویم.
به گفتهی دکتر موری: “هر کس به دلایل مشخصی از مرگ میترسد برای بعضی درک وحشتناکی که فکر میکنند با مرگ همراه است عامل ترس آنهاست. دیگران به دلیل اینکه کسی نیست بعد از مرگ از عزیزانشان نگهداری کنند، نگرانند. ”
احساس شما از مرگ چگونه است؟ آیا میترسید؟کسانی که زندگی پس از مرگ را تجربه نکردند و آنهایی که تجربه کردند دیدگاههای متفاوتی از مرگ دارند. آنهایی که تجربه کردند به اتفاق میگویند آن وضعیت ارتباط همهجانبه است. وحدت با کل هستی است. آنها عقیده دارند مرگ زیباست. چیزی نیست جز تسلیم به زیبایی بی نهایت.
وقتی تجربهکنندگان میگویند ترس از مرگشان را از دست دادهاند به این معنی نیست که مایلند زود بمیرند بر عکس زندگیشان غنیتر و پربارتر شده است و در مواقع بسیاری احساس میکنند که اولین بار است که زندگی میکنند.
معمولاً حالت و احساسی که به همراه تجربه است مدتی پس از بازگشت ادامه خواهد داشت.
آنها چه چیزهایی دیدند؟
در این مستند همه تجربهکنندگان شبه مرگ اتفاقات یکسانی را تجربه کردند این تجربهها در ذیل آورده شده است:
– آنها می توانستند همه جا را ببینند. جسم بی روحشان، پزشکانی که تلاش میکردند آنها را احیا کنند، اتفاقات پیرامون بیمارستان و خارج از آن. به همه چیز اشراف داشتند روحشان هم زمان چند جا بود. حتی یکی از تجربهکنندگان میگفت من میتوانستم صدای قلموی افراد در انتهای سالن را بشنونم من حتی میتونستم افکار پرستاران را هم بخوانم. این افکار به من الهام میشد. او میگفت زمانی که وارد دنیای جدید شدم تمام اتفاقات زندگیام مثل نوار فیلمی از جلوی چشمانم رد میشد. من همه چیز را میدیدم.
– آنها پس از اینکه رفتند وارد تونل تاریکی شدند. تاریکِ مطلق اما آرام و بدون هیچ ترسی. پس از چند لحظه نوری را دیدند که بزرگتر میشد و آن ها را به سرعت زیاد به سمت خودش میکشاند و تمام وجود آنها را فرا میگرفت. این نور به قدری روشن بود که قابل وصف با هیچ نوری نبود و به آنها آرامش میداد و حس معنوی و ملکوتی میداد. این یک عشق الهی بود وجودی مطلق واقعی و با شکوه.
“زمانی که به آخر دنیا رسیدم متوجه منبع نور درخشانی شدم. متوجه موجودی شدم. این موجود به من نزدیک میشد. ما در یکدیگر حل شده بودیم.”
“آنجا نور نارنجی هم بود که میتونستم هر دو نور سفید و نارنجی را ببینم. سپس متوجه شدم و احساس کردم که دارم به سمت بالا کشیده میشوم. بسیار درخشان و روشن بود. داخل اون نور شدم. اون نور گرم میشد. اون نور مطلق بود.”
“کمکم به نوری نزدیک میشدم که هاله طلایی دور و برش را گرفته بود و من به سوی او کشیده میشدم.”
“بعد اون نور شگفتآور رو دیدم. حضور فرشتهها رو در اتاق حس کردم. فقط اینطوری میتونم اونو وصف کنم. چون صداهایی می-شنیدم مثل آواز یا سرود این صداها بسیار ملکوتی بودن و ناگهان حس صلح و آرامش منو در بر گرفت”
و اینک بازگشت به دنیا
تجربهکنندگان شبه مرگ این که به دنیا بازگشتند حس خوبی نداشتند:
-وقتی به زندگی برگشتم مدت یک هفته گریه میکردم. زیرا مجبور بودم پس از دیدن آن جهان در این دنیای پوچ زندگی کنم. من مایل به بازگشت نبودم.
-وقتی برگشتم دوست داشتم فقط به آن دنیا و سکوتی که آنجا بود فکر کنم و به چیز دیگری گوش ندهم. تنها چیزی که دوست داشتم صدای سکوتی بود که درآنجا بود.
– بعد از تجربهی آن زیبایی نمیخواستم آن را فراموش کنم.
هیچ وقت در طول عمرم آهنگهایی به زیبایی آن چیزی که شنیده بود، نشنیده بودم.
به گفتهی دکتر موری این حس کمدوام است؛ معمولاً پس از گذشت مدتی از اینکه به زندگی بازگشتند و فرصت زندگی یافتند خوشحالند.
در این فیلم مستند سعی بر آن شده که بینندگان را آگاه کند که از تمام لحظات زندگیشان نهایت استفاده را ببرند و عمرشان را بیهوده تلف نکنند ممکن است دیگر بازگشتی وجود نداشته باشد. پس از همین حالا به فکر باشید. کارهای منفی و عبث را از برنامه زندگیتان حذف کنید و به کارهای بزرگتری فکر کنید که میتواند هم در زندگی شما و هم در زندگی اطرافیانتان ودر آخر جامعهتان تغییر بزرگی ایجاد کند و همین کار مثبت است برای شما باقی میماند و در خانه ابدیتان احساس آرامش میکنید.
منبع: برنامه مستند نسیم حقیقت-سایت آپارات