بیتا فرهی اولین تجربه بازیگری خود را در این فیلم داشت، با این فیلم توانست شروعی تازه را تجربه کند و تبدیل به اولین گزینه انتخابی برای نقش اول فیلم های بهترین کارگردانان سینما شود. بیتا فرهی به عنوان اولین زوج سینمایی شکیبایی شاهد به اوج رسیدن این بازیگر بود، بنابراین بهترین بازیگری است که می تواند از شکیبایی بگوید، با بیتا فرهی درباره شخصیت، بازی و خاطرات 20 ساله ای که از زوج هنری خود، خسرو شکیبایی، دارد به گفت و گو نشستیم.
هامون اولین فیلم سینمایی شما بود و از آنجا که همه اولین ها سخت هستند طبیعتا وقتی چنین بازی بی نقصی از خود در این فیلم ارائه دادید، به نظر می رسد همبازی بودن تان با خسرو شکیبایی در اجرای این نقش بی تاثیر نبوده است.
قبل از هر چیز باید بگویم با اینکه چندین سال از مرگش می گذرد، اما هنوز هم زبانم نمی چرخد بگویم «مرحوم» خسرو شکیبایی. او بسیار نازنین و همکار فوق العاده و بسیار دلسوزی بود. در چهار تا کاری که با او هم بازی بودم مرا بسیار همراهی می کرد. هیچ وقت خاطرات همراهی اش را در فیلم هامون فراموش نمی کنم.
تعاملش با شما به عنوان پارتنر بازی اش چطور بود؟
ما برای فیلم هامون تمرینات زیادی داشتیم. خسرو شکیبایی می دانست من بازیگر باتجربه ای نیستم و تکنیک نمی دانم. او فهمیده بود که من خیلی غریزی و حسی کار می کنم و برای آنکه بازی ام در سکانس های خاص خوب دربیاید باید حسم برانگیخته شود. در طول زمان تمرین هایی که داشتیم کاملا قلق های بازی من دستش آمد و از طریق داد و ستد حسی با من ارتباط برقرار می کرد.
در فیلم هامون، این حس چگونه برانگیخته می شد؟
با تمرین ها و هدایت کارگردان، در کنار هم باعث شد که انسجام خوبی از کار درآید. شکیبایی در این فیلم من را مجاب کرد که احساس تنفر به هامون در من شکل بگیرد.
شکیبایی در جلوی دوربین و پشت دوربین چه تفاوتی با هم داشت؟
همه وجود خسرو حس و حال بود. این را خیلی خوب از او به یاد دارم که در جلوی دوربین و پشت دوربین، تمام حالاتش و وجودش پر از احساس بود و بی نهایت دوست داشتنی و همراه. خاطره ایشان برای من همیشه دوست داشتنی و عزیز است.
عده ای معتقدند شکیبایی نقش هامون را با خود تا مدتی می کشید، اما شوریدگی که در هامون داشت به شخصیت خودش برمی گردد؛ یعنی این شوریدگی در وجود خسرو بود و مهرجویی از آن استفاده کرد. او همین شوریدگی را پسندید و آن را با خسرو شکیبایی به سینما آورد.
شما در چهار فیلم با خسرو شکیبایی هم بازی بودید که همه آنها در بازه زمانی 10 ساله بود. می توان گفت در طول این سال ها شاهد پله پله به اوج رسیدن او بودید. شکیبایی چطور به خسروی سینمایی ایران تبدیل شد؟
خسرو شکیبایی خیلی مهربان بود. یادم است اگر سیاهی لشکر قرار بود چند ثانیه جلوی فیلم برود و بازی داشته باشد، تا می توانست برایش وقت می گذاشت، کمکش می کرد و از معاشرت با او لذت می برد، چه برسد به بازیگر مقابلش. مهربانی هایش در کارهایی که با او داشتم، همیشه در خاطر من باقی می ماند. آقای مهرجویی هم در فیلم برای راهنمایی من و اینکه چطور رو به روی هم بایستیم و کار کنیم، از ایشان مدد می گرفتند.
هامون فیلمی است که سرآغاز درخشش خسرو شکیبایی در سینما شد. شکیبایی در ماندگاری این فیلم چه تاثیر داشت؟ تصور خودتان از تاثیری که او به طور کلی در سینما و بازیگری گذاشت، چیست؟
وقتی او را سر تمرین های هامون دیدم شناخت زیادی از ایشان نداشتم. جوان بودم و از سینمای ایران هم چیزهای زیادی نمی دانستم. من خیلی تصادفی وارد سینمای ایران شدم و این را بارها در مصاحبه ها عنوان کرده ام. به واسطه آقای چشم آذر به آقای مهرجویی معرفی شدم و نقش منفی فیلم هامون را گرفتم. طبیعتا می دانستم آقای مهرجویی به کارشان مسلط هستند. با ایان حال می توانستم حدس بزنم که فیلم هامون قابلیت تبدیل شدن به یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را دارد.
در کتاب «مهرجویی؛ کارنامه 40 ساله» خاطره ای از همکاری شما با خسرو شکیبایی در هامون نقل شده که بازنشر زیادی به همراه داشت. تعریف این خاطره از زبان شما باید جالب باشد.
بله در این کتاب آقای مهرجویی از صحنه ای گفته اند که قرار بود من از خسرو سیلی بخورم. طبق قراری که با هم گذاشتند برای اینکه ری اکشن طبیعی از من بگیرند تصمیم گرفته بودند من را در جریان این ماجرا قرار ندهند بعد از اینکه این پلان را گرفتیم من از اتفاقی که افتاده بود شوکه بودم. جالب است که خودش خیلی از دست خودش ناراحت بود و مدام عذرخواهی می کرد که این ضربه را غیرمترقبه توی صورت من زده است.
خاطرات زیادی از ایشان یادم است. یک سکانس پشت بام در فیلم هامون هست که در آن هامون با مهشید زد و خوردی دارد. اصلا فکر نمی کردم آن زد و خورد تا این حد جدی باشد؛ اما خیلی جدی صورت گرفت. از حس و حال سنگین صحنه گریه ام گرفت. نمی توانستم گریه ام را تمام کنم، هیج اراده ای از این واکنش احساسی خودم نداشتم.
همه چیز در ناخودآگاهم اتفاق افتاده بود. ناگهان متوجه شدم گروه ساکت شده، سرم را بلند کردم و دیدم بوم بالای سرم است و دارند از گریه هایم فیلم می گیرند. فیلم که ساخته شد، دیدم از این صحنه ها در آن سکانس استفاده شده بود. خسرو شکیبایی هنرپیشه بی نظیری بود و فکر نمی کنم کسی شبیه او باشد.
نکته قابل توجه در مورد خسرو شکیبایی این است که او ظاهر ستاره های امروز سینما را نداشت ولی با توانایی خود و معیارهای دیگر توانست یکی از محبوب ترین بازیگران شود. شما با شناختی که از او دارید دلیل این موفقیت را چه می دانید؟
شاید چهره خسرو مانند سوپراستارهای امروزی نبود ولی چهره ای فوق العاده ویژه و ظاهری آرتیستی داشت. ژست های او خیلی خاص بود. بازی فوق العاده ای هم داشت و همه این مجموعه ویژگی ها باعث شد در کارش یکه تاز و موفق باشد.
شکیبایی در سن 40 سالگی دوران شکوفایی خود را در سینما تجربه کرد. فکر می کنید چرا به این توفیق رسید؟
خسرو هنرپیشه تئاتر بود. در آخرین تئاتری که با خانم هایده حائری کار می کرده، آقای مهرجویی او را می بینند و برای نقش هامون انتخاب می شود. آن سال ها سینما خیلی پررونق بود. تمام بزرگان سینما از جمله آقای مهرجویی، کیمیایی، تقوایی، کیارستمی، بیضایی و… هنوز پرکار بودند و فیلم می ساختند. درست است که خسرو شکیبایی دیر در سینما شکوفا شد اما در دوره ای این اتفاق افتاد که به سرعت اوج گرفت.
بنابراین با توجه به تفاوتی که سینمای امروز نسبت به گذشته پیدا کرده، کار برای بازیگران سخت تر بوده است.
متاسفانه الان سینما آن رونقی را که باید داشته باشد، ندارد. فیلمنامه ها، همه جای دنیا به سنین مختلف می پردازند، اما در سینمای ایران وقتی سن بالا می رود فقط رل مادر یا پدر نوشته می شود. الان کار برای جوان ها هم نیست چه برسد به بازیگرانی که سن بالاتری دارند.
به نظرتان توانایی خسرو شکیبایی در بازیگری ذاتی بود یا اکتسابی؟
ذاتی و البته مقدار زیادی هم اکتسابی بود.
می دانم در طول سال هایی که همکاری متمادی با خسرو شکیبایی داشتید با خانواده شان هم در ارتباط بودید. هنوز هم از آنها باخبر هستید؟
خسرو عاشق پروین بود. اسم او از دهانش نمی افتاد. با شناختی که از همسر او دارم، وجودش، درایتش، خانمی هایش در زندگی خسرو خیلی موثر بود. به خاطر همین بود که خسرو شکیبایی همیشه حالش خوب بود و می توانست این حال خوب را در کارش هم بسط دهد.