براساس مطالعهای از موسسه Gallup، بسیاری از کارمندان شغلشان را بهخاطر یک رئیس بد ترک کردهاند. تحقیقی که روی 7200 کارمند انجام شد نشان داد، تعیین هدف و الویتهای مدیریتی، دو تا از مهمترین فاکتورهای کارمندان برای رضایت از مدیران بوده است.
وقتی به مدیران یا رئیسهایی گوش میدهید که از بهترین کارمندانشان درمورد ترک کار شکایت میکنند، گیج شده و به فکر فرو میروید. مسئله اینجاست که این کارمندان، کارشان را ترک نمیکنند، بلکه رئیسشان را ترک میکنند. هیچ کارمندی نمیخواهد در یک محیط خشک و ناراحت کننده باشد، جایی که فضایی برای رسیدن به اهداف شغلی فرد وجود ندارد. برای مدیران مهم است که نیازهای کارمندان را شناخته و خواستههای آنها را برآورده کنند. در اینجا عواملی را که سبب میشود کارمندان خوب کارشان را ترک کنند، از نگاه خودشان می آوریم:
-
به ما اعتماد نمیکنند
ما دردنیایی زندگی میکنیم که اعتماد و اطمینان، کالایی کمیاب است. اما استخدام یک نفر یعنی شما تاحدودی به تواناییهای او ایمان دارید. همیشه در کنترل نگه داشتن کسی، قابل قبول نیست. وقتی یک رئیس مدام هرکاری را که انجام میدهیم یا هر تصمیمی را که میگیریم زیر سوال میبرد، ما عاجز و درمانده خواهیم شد. ما نیاز به فرصتی برای اثبات ارزشهایمان داریم.
-
بابت کارهای خوبمان، تشویق نمیشویم
ما بابت بهبود عملکرد شرکت و عملی کردن بخشی از اهداف آن، توقع ارتقاء فوری نداریم. اما درنظر گرفتن حق و حقوقی که لایقش هستیم توقع زیادی نیست. کسی وجود ندارد که دوست نداشته باشد بابت سختکوشیاش امتیازی بگیرد. وقتی ما تمام تلاشمان را برای انجام بهموقع کارها و رسیدن به اهداف میکنیم، باید درازای آن پاداش دریافت نماییم. اگر بابت تلاشهایمان پاداش میگرفتیم، شرکت را ترک نمیکردیم.
-
فریبکارند
هر کارمندی برای اعتماد و صداقت ارزش قائل است و مهم است که یک رئیس هم این ویژگیها را داشته باشد. واقعا برای یک مدیر، عذری بابت عدم صداقت و دروغ گفتن به کارمندانش وجود ندارد. وقتی ما به دروغ رئیسمان پی میبریم، برایمان باور هدف و معنای شرکت، دشوار میشود. ما میخواهیم مدیرانمان راستگویی و شخصیت محکم داشته باشد.
-
سختگیر و بدقلقند
برای ابراز اندیشههایمان و ارائه ایدههایمان، چقدر فرصت به ما داده میشود؟ رئیسهایی که باعث ترک کار کارمندانشان میشوند، چنین شخصیتی دارند و باعث ترس و نگرانی ما شده و مانع بروز افکار عالیمان میشوند. درست به همان اندازه که مدیران، پر از ایدههای بزرگ هستند، ما هم ایدههای بزرگ خودمان را دریم. بهجای اینکه ما را با اقتدارتان خفه و سرکوب کنید، سعی کنید ما را تشویق به بیان افکارمان نمایید.
-
ازما بیش از حد کار میکشند
طبق یک پژوهش، کارکشیدن از کارمندان بیشتر از 50 ساعت، کارآمدیشان را کاهش میدهد. هیچ کارمندی نمیخواهد ازکار، کسل و ناتوان شود. بهجای اینکه با کار بیشتر، خستهمان کنید، تلاشهایمان را با پاداش و ارزش قائل شدن، تحسین کنید. حتی اگر در حرفهمان، مستعد و خوشفکر باشیم، اگر خسته و ناتوان شویم نمیتوانیم کار خوب و مفیدی انجام دهیم. افزایش حجم کار یعنی اینکه رئیس هم باید بتواند حق و حقوق بهتری برایمان درنظر بگیرد و محیط کاری بهتری برایمان فراهم نماید. اگر رئیس بخواهد بدون پاداش بیشتر، ما را به برده تبدیل کند، ترک کار و شرکت، بهتر از هرچیزی خواهد بود.
-
افراد نامناسبی را استخدام کرده و ارتقاء میدهند
هیچچیزی به اندازه کارکردن یک فرد بااستعداد زیردست یک احمق نیست. شما نمیتوانید از یک زنجیره ساختاری ضعیف، انتظار بهترین نتایج را داشته باشید. برای حفظ کارمندان سختکوش، رئیس باید یاد بگیرد که افراد درست را در جای درست قرار دهد. باید بلد باشد افراد مستعد و خوش فکر دیگری را استخدام کند که باعث تقویت کارآمدی کارمندان خوب فعلی شوند. وقتی افراد نامناسب بهجای اینکه از شرکت رانده شوند، ارتقاء میگیرند، یعنی رئیس فقط زمینه را برای ترک کار افراد درست و باکفایت آماده میکند.