اچه واریا
|
نویسنده: روبرتو گونزالس اچه واریا
مترجم: جواد مومنی
از نظر بیشتر خوانندگان، رمان آمریکای لاتین مملو از تاریخ و اسطورۀ آمریکای لاتین است. به عنوان مثال رمان «زمین ما» از کارلوس فوئنتس تاریخ اسپانیا در قرن شانزدهم، از جمله اشغال مکزیک را بازگویی کرده و در عین حال با استفاده از اسطورههای پیشا-کلمبیایی به پیشگویی درباب حادثۀ مذکور میپردازد.انفجار در کاتدرال اثر «آلِخو کارپِنتیِر» با تمرکزکردن بر تأثیر انقلاب فرانسه در کشورهای حوزۀ کارائیب، دوران انتقالی آمریکای لاتین را از قرن هجدهم به قرن نوزدهم توصیف میکند. کارپنتیرهمچنین با کاویدن افسانهها و روایات قدیمی آفریقایی-آنتیلی برداشتهایی را که سیاهپوستان از این تحولات سیاسی داشتند به مخاطب نشان میدهد. «ماریو بارگاس یوسا» در اثر اخیر خود «جنگ آخرالزّمان» تاریخ کانودُس یا همان انقلاب متعصبان مذهبی در مناطق روستایی برزیل را بازگو میکند؛ موضوعی که پیش از آن نیز دستمایۀ اثر کلاسیک «ائوکلیدس دِ کونها» به نام Os Sertoes نیز قرار گرفته است. همچنین این اثر بلندپروازانۀ بارگاس یوسا با جزئیات فراوان به بررسی ایجاد دوبارۀ یک نظام اسطورۀ مسیحی در دنیای جدید میپردازد. فهرست آن دسته از نویسندگان آمریکای لاتین که در رمانهای خود به تاریخ و اسطورۀ آمریکای لاتین میپردازند بسیار بلندبالا بوده و آثار نویسندگان ناشناخته و جوان را نیز شامل میشود. رمان Daimon از «آبل پوسه» داستان «آگیره» را بازگو میکند؛ وی یک شورشی بود که در قرن شانزدهم از تحت سلطۀ پادشاهی اسپانیا بودن سرباز زده و کشور مستقلی در آمریکای جنوبی بنیانگذاری کرد.همانطور که از عنوان رمان نیز برمیآید، نوشتۀ پوسه حول اسطورۀ شیطان میگردد و ترجیح دادن دنیای جدید توسط او بهعنوان محلی برای اقامت و عمل کردن. مضمونی که در دو شاهکار پیشین آمریکای لاتین نیز دستمایه قرار گرفته است: این دو اثر عبارتاند از پادشاهی جهان اثر آلِخو کارپِنتِیر وGrande sertao, veredas اثر «خوآئو گیمارائِس روسا».
با در نظر داشتن ایکه اسطورهها، داستانهایی هستند که به ریشههای امور مربوطند، میتوان گرایش ادبیات داستانی آمریکای لاتین را به تاریخ و اسطورۀ آمریکای لاتین بهتر درک کرد. از یک طرف، تاریخ آمریکا همواره نوید تازگی و متفاوت بودن را میدهد؛ نوید میدهد که در بردارندۀ تاریخی نو (تضاد قدرتمندی است در این ترکیب) است. از طرف دیگر، رمان که در قرن شانزدهم و همزمان با آغاز تاریخ آمریکا به وجود آمد تنها نوع ادبی مدرن است؛ مدرن نه تنها از نظر زمانی، که از این نظر که این نوع ادبی توانسته است قرنها بدون پذیرفتن محدودیتهای یک بوطیقای خاص (همواره در تقابل با مفهوم نوع ادبی) به حیات خود ادامه دهد. بنابراین، آیا امکان دارد که بتوان از تاریخ آمریکای لاتین داستانی به قوت اسطورههای کهن ساخت؟ آیا تاریخ آمریکا میتواند برای کاویدن طبیعت انسان مانند اسطورههای کلاسیک به ابزاری انعطافپذیر و مفید تبدیل شود؟ آیا رمان میتواند وسیلهای برای بیان این اسطورههای جدید باشد؟ آیا امکان خلق اسطوره در دوران مدرن، دورهای که ادبیات شفاهی را پشت سر گذاشته است، وجود دارد؟ تاریخ آمریکای لاتین برای داستان نویسی آمریکای لاتین به مثابه مضامین حماسی برای ادبیات اسپانیا است: ثابتی که گاه پُررنگ و گاه کمرنگ شده، ولی به ندرت حذف میشود. کتابی مانند «حماسۀ کاستیلیان در ادبیات اسپانیا» اثر «منندز پیدال» میتواند دربارۀ حضور تاریخ آمریکای لاتین در داستان نویسی آمریکای لاتین نوشته شود. البته سوال اینجاست که اسطوره و تاریخ چطور میتوانند در کنار هم در رمان حضور داشته باشند؟ داستانهای آغازگر چطور میتوانند در قالب این نوع ادبی نقیضهنما و خود بازتابنده بیان شوند؟ به نظر من موفقیت عظیم و به حقِّ شاهکار گابریل گارسیا مارکز به نام صد سال تنهاییمرهون این امر است که اینگونه از شکلهای داستانگویی بهطور مداوم در [تار و پود] رمان تنیده شدهاند.