اگر تا همین چندسال پیش فقط صحبت از یک زیدان در دنیای فوتبال بود حالا ۴ زیدان دیگر آماده اند تا آوازه زین الدین، پدرشان، را بیشتر کنند.
انزو ۲۰ ساله بازوبند تیم ذخیرههای مادرید را به بازو میبندد و لوکا ۱۷ ساله هم دروازهبان تیم زیر ۱۷ سالههای فرانسه است که جام ملتهای اروپا را برده و حالا هم راهی جامجهانی جوانان میشود.
البته تئو ۱۳ ساله و الیاس ۹ ساله هم منتظرند تا پا جای پای برادران بزرگتر و پدر کبیرشان بگذارند. زیدان در گفت و گوی مفصلی که با مجله «اکیپ» داشته درباره بچه هایش و البته موسسه فوتبالی «دنون نیشن» که مخصوص بچه های ۱۰ تا ۱۲ ساله فوتبالیست در دنیا است گفت و گوی مفصلی کرده که «خلاصه » ای از آن را از نظر می گذرانید.
به نظر میرسد وقتی بچهها دور و برتان هستند خوشحال تر از حد معمول هستید. همینطور است؟
در کل در حضور بچه ها بله، خوشحال ترم. طبیعتا وقتی این بچه ها بچه های خودم هم باشند که باز هم خوشحالترم. این لحظه ای است که واقعا احساس راحتی می کنم به ویژه اگر اینکه داخل زمین فوتبال باشم؛ جایی که بوده ام، هستم و برای همیشه خوشحال خواهم بود.
شما با این جام «دنون نیشن» خلاقیتی به خرج دادید و با بچه های نوجوان یک فوتبال بدون مرز ۳۰ نفر در مقابل ۳۰ نفر را اجرا کردید…
من فوتبال خیابانی، محلی و باشگاهی را می شناسم و همین مورد به من کمک کرد خلاقیتی به خرج دهم و اجازه بدهم بچه ها بدون اینکه محدودیت قانونی داشته باشند، با آزادی کامل هرچه دوست دارند انجام بدهند. این زندگی ماست.
این آزادی که میگویید هنوز هم نزد فوتبالیستهای جوان وجود دارد؟
نه. با این شبکه های اجتماعی که امروزه وجود دارد همه رصد می شوند… در زمان ما اینگونه نبود. راحت در گوشه ای سرمان به کار خودمان بود. این شانس را داشتیم که آزاد باشیم، از آزادی مان لدت ببریم و کارهای احمقانه ای که سرگرم مان می کرد را انجام بدهیم.
یک جوان امروزه به چیزی برای موفق شدن در دنیای فوتبال نیاز دارد؟ عشق به فوتبال، سختکوشی و جدیت؟
قبل از همه این ها نیاز هست هیجانی وجود داشته باشد که شما را به کاری که دوست دارید وادار کند. اگر هیجان انجامش را داشته باشید بقیه موارد خود به خود از راه می رسد.
البته بعد از اینها نیاز به زمینه هم دارید. چرا من در فوتبال پیشرفت کردم؟ چون همیشه و هنوز هم قابلیت زیادی برای گوش کردن دارم. همه چیز را نگاه می کردم و حواسم به همه چیز بود. بچه که بودم خیلی به بازی برادر بزرگم (نورالدین) نگاه می کردم.
بازیکن فوق العاده ای بود که تکنیکش فراتر از حد معیار بود. تک تک ژست هایش را بررسی می کردم. کاری که من را از بچه های همدوره ام متمایز می کرد همین قابلیتم بود. به حرف آدم های اطرافم گوش می کردم. من پتانسیل و خلاقیتش را داشتم ولی اگر به حرف آنها گوش نمی کردم هرگز موفق نمیشدم.
پس سختکوشی و تمرین به تنهایی کافی نیست…
درست است. هیچ چیزی ساده به دست نمیآید. الان داریم درباره من صحبت میکنیم و خیلیها فکر میکنند برای من همهچیز مهیا بوده و در ناز و نعمت بودهام. وقتی تعداد زیادی از بچههای امروزی را میبینم که میخواهند فوتبالیست شوند؛ باید برای فوتبالیست شدن شانس داشت.
شانس چی؟
مثلا اینکه به پست آدم های خوبی بخورید. آدم هایی که در زمین فوتبال به شما کمک کنند و چیزی یاد بدهند. من این شانس را وقتی در مارسی و آ.اس کن بازی می کردم داشتم.
شما وقتی جوان بودی به تیم بزرگسالان آ.اس کن رفتید. خاطره ای از آن زمان به یاد دارید؟
۱۵-۱۴ سالگی برای من سن خیلی زودی بود. راستش باید همینجا یک اعتراف کنم: در طول یک سال، هر شب وقتی در اتاقم تنها بودم گریه می کردم.
البته من در خانواده ای بودم که خیلی گرم از من پذیرایی می کردند؛ آقا و خانم الینو دوست داشتنی بودند و خیلی برایم زحمت می کشیدند. آنها نمی دانستند ولی هرشب قبل از اینکه بخوابم گریه می کردم. هر شب. دلم برای خانواده ام، برادرهایم و خواهرم تنگ می شد.
خب میشود گفت همین زندگی با دیگران شما را ساخت. ایا این موضوع تاثیری روی مردی که امروزه هستید داشت؟
همیشه دوست داشتهام چیزهای که دارم را قسمت کنم. من در خانواده بزرگی به دنیا آمدم و فامیل زیادی هم داشتم؛ عمو، خاله،عمه، دایی و همه فرزندانشان.
خب در زمین هم برای من مهم این بود به جای اینکه گل بزنم، کاری کنم بقیه گل بزنند. این روزها کمتر بازیکنی پیدا میشود چنین چیزی بگوید ولی من اینطوری بودم. دوست داشتم به همتیمیهایم خوش بگذرد.
وقتی صحبت از احترام گذاشتن در فوتبال میشود، شما همیشه از حس احترام گذاشتنی که پدرتان به شما اموخته حرف میزنید. این احترام چیست؟
اینکه به همه کارهایتان احترام بگذارید. چه داخل زمین و چه خارج از زمین. این حس همیشه با من بود. من تربیت خانوادگی فوق العاده ای داشته ام. همیشه به من می گویند خجالتی بوده ام و خیلی توانایی هایم را بروز نداده ام ولی هرگز اموزش و تربیتی که دیده ام را عوض نخواهم کرد.
برای بچه هایتان زیدان بود سخت است یا ساده؟
بعضی ها فکر می کنند خیلی ساده است چون پسران من چیزی در زندگی کم ندارند ولی اصلا این طور نیست و فکر می کنم برای انها زیدان بودن خیلی سخت است.
آنها برخلاف شما آدم های برونگرایی هستند؟
بعضی وقت ها بله ولی روی هم رفته شخصیت های متفاوتی دارند. من ۴ پسر دارم که همگی صور فلکی تولدشان گاو است! روی هم رفته بد نیست.
لوکا، یکی از همین پسرهایت در جام جهانی زیر ۱۷ ساله ها بازی خواهد کرد. دومین زیدان در جام جهانی. افتخار می کنید؟
بله. برایش خیلی خوشحالم. او عاشق کارش است و این موضوع خوشحالم می کند. او در ۱۷ سالگی قهرمانی اروپا شده. بد نیست، نه؟ حداقل تا اینجا که بهتر از من بوده … (می خندد). خوشحالم و به او افتخار می کنم ولی این تازه آغاز راه است.
لوکا در نیمه نهایی یورو جوانان، مقابل بلژیک یکی از ضربه های پنالتی تیمش را با پاننکا (چیپ) زد (گل نشد). شما در ۱۷ سالگی سعی می کردید چیپ بزنید؟
نه. من در سن او پنالتی زده ام ولی هرگز پاننکا(چیپ) نزدم. این همان چیزی است که می گویم هرکسی شخصیت خودش را دارد. لوکا کاراکتر بزرگی دارد.
حالا به عنوان مربی چه؟ اگر یکی از بازیکنانتان پاننکا بزند و پنالتی اش گل نشود…
پاننکایش گل نشود؟ خب، خرابش می کنم (می خندد) وقتی تو پاننکا می زنی باید گل شود وگر نه به هیچ دردی نمی خورد و از همه بدتر اینکه کار مسخره ای هم کرده ای.
حالا به لوکا توصیه ای هم میکنید؟
او دروازهبان است، پس من نمیتوانم چیز زیادی به او بگویم (میخندد). اصلا شاید به خاطر اینکه از دست من در امان باشد رفته و دروازهبان شده!
هر ۴ پسر شما فوتبال بازی می کنند. ژنتیکی است یا اتفاقی؟
برای من و مادرشان مهم این است که خودشان کاری که می خواهند را انتخاب کنند و متوجه عاقبتش باشند. از این گذشته فکر می کنم ورزش کردن بهترین شیوه برای ارتباط برقرار کردن با بقیه بچه ها باشد. به هر حال آنها می توانند به غیر از فوتبال رشته دیگری هم انتخاب کنند… هرچند که فوتبال هیجان مشترک ماست. این چیزی است که همگی، پدر، پسر و برادر بین همدیگر تقسیم میکنند.
انزو، حالا که شما مربی اش هستید فیکس بازی می کند؟
بله، بازی می کند، غالبا بازی می کند ولی فقط به این خاطر که شایستگی اش را دارد.
با این حال شما خیلی با او سختگیرانه تر از بقیه رفتار میکنید، درست است؟
این کاری است که باید کنم. ببینید این موضوع کمی پیچیده است. اینکه پسر من در رختکن تیمم باشد برای من با بازیکنان دیگر هیچ فرقی نمیکند ولی بعد از تمرین و مسابقه و در خانه، انزو دوباره پسرم میشود. اگر هم میبینید با او سختگیرم، به این خاطر است که از قابلیتهایش آگاهی دارم و میدانم که میتواند بهتر از اینها باشد.
بعد از جامجهانی ۲۰۰۶ و ضربه سری که به سینه ماتراتزی زدید، خیلی کم درباره آن موضوع حرف زدید. با این حال وقتی هم دربارهاش حرف زدید، تاکید داشتهاید که این کار را فقط برای بازیکنان جوان انجام میدهید.
نه، من بعد از ان اتفاق خیلی سریع دربارهاش حرف زدم. باید این کار را میکردم. به خاطر کاری که کرده بودم عذرخواهی کردم چون راستش را بخواهید بابت آن موضوع به خودم افتخار نمیکنم ولی خب این همه جزئی از زندگی است.
تفاوت کاری که من کردم این بود که جلوی چشم میلیونها میلیون نفر بود. به هر حال در زندگی، همه بالاخره اشتباه میکنیم. این همانچیزی بود که میخواستم به همه به ویژه به بچه ها بگویم.
بعد از فینال اگر به تلویزیون آمدم تا عذرخواهی کنم به این خاطر بود که به کاری که کرده بودم نمی بالیدم و همزمان هم می خواستم بگویم همگی بعضی وقت ها کارهای احمقانه ای می کنیم و این کارها نباید همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد…
حالا این بچه های ۱۰ تا ۱۲ ساله ای که با انها کار می کنید، درباره آن صحنه با شما حرف هم می زنند؟
نه، نه، راستش جراتش را ندارند. هرچند که دورادور چیزهای میگویند… (میخندد).