در ماهای اخیر، ویدئوهای زیادی را دربارهی زیبایی زنان در ۱۰۰ سال اخیر و در ۳ دقیقه، مشاهده کردهایم. این ویدئوها به تغییرات نحوهی آرایش مو و لباس در بازههای ۱۰ ساله و در سرزمینهای مختلف میپردازند و در نوع خود این میزان تغییر و تحول در دیدگاه زیباییشناسانه بسیار جالب است.
اما ماجرا این است که این ویدئوها، فقط بخش زیبای حقیقت است، نه همهی آن. خانم «کارولینا زِبرووسکا» که یک وبلاگنویس لهستانی است، قویاً بر این باور است.
او مینویسد: «به عنوان فردی که علاقمند به تاریخچهی مد و زیبایی است، برداشت نادرست برخی از این ویدئوها واقعاً برایم آزاردهنده است.
آنچه که این ویدئوها نشان میدهند، تقریباً کلیشهی زیباییشناسانهای است که از دهههای گذشته در ذهن داریم.» برای همین خود او دست به کار ساخت ویدئویی جدیدش که اتفاقاً از همه جالبتر است.
این ویدئو بازهای ۴۵ ساله از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۴۵ را مد نظر دارد که به زنان واقعی غربی میپردازد، یعنی بخشهایی عمده از زندگی زنان غربی که معمولاً در کلیشهها هرگز به آنها پرداخته نمیشود.
ما معمولاً دوست داریم زنان دهههای گذشته را زنانی جذابی و همیشه خوشلباس و مرتب به یاد بیاوریم، با زیباییهای طبیعی و دستنخورده و در عین حال حیرتآور، چیزی مانند یکی از بزرگترین زیبارویان تاریخ سینما، آوا گاردنر! چیزی که فراموش کردهایم، تکاپو و دغدغهی آنان است. دردهایی که بین تاریخچهی زیبایی گم شدهاست.
بنابراین خانم زبرووسکا در ویدئوی متفاوت خود، مبحث وحشتها و تنگناهای اقتصادی را هم در نظر گرفتهاست. او مینویسد: «اگر بخواهم صریح باشم، قرار بود این ویدئو هم یکی دیگر از آن ویددوهای «زیبایی در دهههای مختلف» باشد.
من تعداد زیادی از آنها را قبلاً دیدهبودم، اما همهی آنها فقط در حال نشان دادن کلیشهها در یک فرهنگ امروزی بودند.
بنابراین می خواستم چیزی بسازم که از لحاظ تاریخی، دقیقتر باشد. هرچه که بیشتر دربارهی این موضوع تحقیق کردم، بیشتر اگاه شدم که عکسهای تبلیغاتی مد که از آن صورتهای زیبا میبینیم، تنها نسخهای ایدهآل از یک حقیقت است. چیزی که من ساختهام، حقیقت است.»
البته ویدئوی خانم زبرووسکا تنها به زندگی یک زن سفید پوست در بازهای ۴۵ ساله میپردازد، ولی نشان میدهد که گذشته به همراه خاطراتی که ما از زنان گذشته داریم، چه حقایقی را به همراه داشته که همگی تقریباً فراموشش کردهایم.
ما مدهایی مانند گیبسن را از دههی ۱۹۰۰ به خوبی به یاد داریم، اما نمونههای واقعیتر را یا ندیدهایم، یا چون به قدر کافی زیبا نبودهاند، نخواستیم که ببینیم و در آرشیو ذهنی نگاه داریم.
اما همزمان با آنکه تقریباً ۶۰٪ زنان جامعه میتوانستند مانند کاراکترهای زن دوستداشتنی سریال «قصههای جزیره» لباس بپوشند، ۴۰٪ جامعهای مانند انگلستان این شکلی بود. زنان کارگر که مجبور به کار در کارخانهها بودند.
از سالهای ۱۹۱۰، چیزی شبیه رُز فیلم «تایتانیک» را به یاد داریم، اما همزمان با ساخت پرشکوه و غرق شدن پرسوز و گداز تایتانیک، زنانی بودند که برای گرفتن حق رأی و تصمیمگیری خود بر شئونات جامعه در حال جنگیدن بودند و حق رأی خود را روی سینی نقره و با احترام و بیخشونت نگرفتند.
سالهای دههی بیست. زنانی با ابروهای نازک کمانی، لبهای آرایش کرده با رژلبهای تیره به شکلی گرد و کوچک و البته شخصیتهایی آسیبپذیر. زنانی که تکیه داشتنشان به مردان و آرایشهای تندشان دوستداشتنی به شمار میآمدند.
اما همزمان، از هر ۹ زن در روسیه، یکی به خدمتکاری و پرستاری بچه مشغول بود.
از دههی ۱۹۳۰ زنان زیبای سینما را به یاد داریم، اما سال ۱۹۳۳ و رکود اقتصادی شدید و زنانی که غذایی برای خوردن و وسیلهای برای گرم کردن خانهشان نداشتند، از یاد رفتهاند
از دههی ۱۹۴۰، زنانی با موهای حلقهحلقه و رژلبهای قرمز به یادمان است، زنانی که میخندند، چشمک می زنند و بهتر است کمی ابله باشند. معشوقهای ضعیف نادان دوستداشتنی!
اما در سال ۱۹۴۵، ۲۱۰۰۰ زن پرستار نیروهای ارتش آمریکا بودند.
تضاد بین حقیقت و ایدهآل، غیرقابل چشمپوشی است. چیزی که تغییرات واقعی را در جامعه ساخت، اتفاقاً آن دسته از زنانی هستند که امروز فراموش شدهاند، چون زیبا نبودند. دنیای امروز، مدیون آن دستهی فراموششده است.
آدم هایی که معروف نبودند و به جای خرید لباسهای قشنگ و وسایل آرایشی، تلاش میکردند خانوادهشان را سیر کنند و یا تغییری برای زنان نسل خود و فردا بسازند.
بخش بزرگی از این موضوع، میتواند ارتباط مستقیمی به این موضوع داشته باشد که دنیای مد و سینما، شدیداً مردانه بودهاست. هرچند در سالهای اخیر زنان نامآور و مؤلف زیادی به این دنیا وارد شدهاند، اما هنوز از مردانه بودن این صنعتها، چیزی کاسته نشدهاست.
کافی است به یکی از مصاحبههای اخیر موفقترین بازیگر دنیا (در میان زنان و مردان) اشاره کنیم: بانو مریل استریپ.
او معتقد بود که پول در این صنعت در دست مردان است و با تمام دستاوردهایی که تا کنون داشته، هنوز دستمزدش از مردان نقش دوم فیلمهایش کمتر است.
او اخیراً در فیلم Suffragette در نقش یکی از زنان رهبر جنبش حق رأی برای زنان در انگلستان، نقشآفرینی کردهاست. من هنوز این فیلم را ندیدهام، اما در گوشه و کنار، نقدهای منفی عجیبی در کنار نقدهای مثبت از آن دیدهام.
بیشتر نقدهای منفی به جنبههای بیش از حد زنانه و اشاره نشدن به نقش مردان در این موفقیت اشاره نمودهاند. خب، این یعنی کلیشهی همیشگی را «نباید» دربارهی فیلمی حتی با این مضمون هم کنار گذاشت.
این کلیشه که زن همیشه باید با کمک مرد به مرحلهای جلوتر برسد و بی او نمیشود. کلیشهای که در اغلب فیلمهای تجارت سینما تکرار شدهاست. مسلم است که مردانی در این مسیر، حقیقتاً یاریگر بودهاند.
ولی چه میشود و به کجای دنیا برمیخورد که یک بار هم شده، زنان هدفی برای خود تعریف کنند و با دست به زانوی خودشان به آن برسند؟ اینکه وقتی به یک زن فکر میکنیم، نمونههای فتّان و زیبای صنعت موسیقی و مد و سینما بیشتر در نظرمان میآیند تا زنانی مانند خانم سکینه یعقوبی یا زنانی در این لیست، شاهدی بر این است که ما هم رهروِ راهی شدهایم که تجارت سینما و مد و زیبایی برایمان تعیین کردهاند.
این موضوع هم فقط دربارهی کشورهای غربی نیست. درست همین مسائل در کشور ما هم مطرح است. ما هم تصویر ذهنیمان از بانوان، مثل ستارههای سینمای خودمان است. این به معنی آن نیست که ستارهی سینما شدن، کاری سطح پایین و سخیف است. اتفاقاً کاملاً برعکس، هنری است بس ستودنی.
اما در جهان ورای پردهی نقرهای، چند نفر را میشناسیم که توانستهاند با عملکردشان تغییری واقعی بسیازند. چند نفر که معروف نیستند، اما برای بهتر شدن وضعیت خانواده و دنیای کوچکشان تلاش کردهاند، چند نفر که در برابرهمهی سختیها ایستادهاند و گلیم خود را از آب بیرون میکشند.
بخش بزرگی از این جهان را زنان تشکیل میدهند. زنانی که اغلبشان به زیبایی و خوشصدایی هنرپیشهها و خوانندهها و سلبریتیها نیستند.
زنانی که هر روز با تبعیضها و نگاهها و آزارهای کلامی و حتی خشونت روبرو میشوند و با این وجود، به رسیدن به روز بعد که میتواند بهتر باشد امیدوارند. ما این زنان را نمیبینیم. فراموششان میکنیم چون ظاهر یا دستاوردی درخشان ندارند، از کنارشان عبور میکنیم و بیتفاوتیم، چنانکه گویی اصلاً وجود ندارند.
این موضوع، فقط دربارهی کلیپ بانوی وبلاگنویس لهستانی نیست. یادآوریای برای همهی دنیا و ماست: بیایید لطفاً هر طور که شده، زنان واقعی را فراموش نکنیم!