ساعت ۴ صبح روز ۶ آگوست، به وقت توکیو، ژاپنیها یک بیانیهی اعلام جنگ از سوی اتحاد جماهیر شوروی دریافت نمودند. منچوری شب پیش از این بیانیه، مورد حملهی نیروهای شوروی قرار گرفتهبود و ژاپنیها میدانستند که استالین درست پشت در خانهشان رسیدهاست. اما آنها ایدهای دربارهی اتفاقی که ساعت ۸ صبح، به وقت ژاپن رخ داد، نداشتند. «پل تیبِتس»، خلبان جنگندهی بوئینگ B-29 بود که حامل بمبهای اتمی بود. او با حروف درشت نام مادرش، Enola Gay را روی دماغهی براق جنگندهاش نوشتهبود. او انجام مأموریتی را پذیرفت که مانند آن، پیشتر به هیچ جنگندهای واگذار نشدهبود و قرار بود به جنگ جهانی دوم پایان دهد. به جز Enola Gay، ۳۰ مدل دیگر از مدل B-29 برای حمل بمبهای سنگین تجهیز شدهبودند. «پسر کوچولو» با قدرت تخریبی ۲۰هزار تُن TNT روی هیروشیما فرود آمد. از جمعیت ۳۵۰هزار نفرهی هیروشیما، یکصد هزار نفر در دم جان سپردند. نیروها و حکومت ژاپن مغرورتر از آن بودند که حاضر به تسلیم شوند، چرا که قاطعانه باور داشتند آمریکا یک یا دو بمب اتمی بیشتر در انبارهایش ندارد و آمادگی حملهی اتمی دیگری را نخواهد داشت. فرماندهی نیوهای دریایی ژاپن، ژنرال سومِئو تویودا، پیامِ یک بازندهی هنوز مغرور را ارسال کرد: «ویرانی های بسیاری ایجاد شده، اما جنگ هنوز ادامه دارد.» بنابراین ژاپن از تسلیم، سر باز زد. بخشی از باور حکومت ژاپن درست بود، در آن زمان آمریکا تنها یک بمب اتمی دیگر در اختیار داشت که «مرد چاق» نامیده میشد. مهم این بود که محاسبات ژاپنیها که ۵۰٪ مهمترِ گمانهزنیهایشان بود، غلط از آب در آمد. امریکاییها با کمال میل حاضر بودند «مرد چاق» را هم بر سر ژاپنیها فرود آورند.
هدف اولیهی «مرد چاق» کُکورا بود، جایی که مهمترین کارخانهی مهماتسازی ژاپنیها قرار داشت. درست ۳ روز پس از حمله به هیروشیما که مقرر بود حملهی دوم اتمی رخ دهد، ابرهای ضخیم و تیره بر فراز ککورا، دیدِ خلبانان آمریکایی را کور کرد. در یک تصمیمگیری سریع، نیروی هوایی امریکا، ناکازاکی را بهعنوان هدف دومین بمب اتمیاش انتخاب نمود. از ۲۵۰هزار سکنهی شهر، ۵۰هزار تن بلافاصله کشته شدند. البته دهها هزار نفر دیگر از شهروندان این شهر، به دلیل زخمهای کاری و قرار گرفتن تحت اشعههای رادیواکتیو، بهتدریج جان سپردند. تاب و توان ژاپن در هم شکست و ۵ روز بعد، در روز ۱۴ آگوست ۱۹۴۵، رسماً و بی هیچ قید و شرطی تسلیم شد. امپراتور وقت ژاپن، در خفا پیامی برای مردم کشورش آماده کرد. مشاوران امپراتور، دو نسخه از پیام او را ضبط کردند و برای اطمینان، به دو ایستگاه رادیویی مختلف فرستادند. ظهر روز ۱۴ آگوست، این پیام در رادیوهای ژاپن پخش شد. استالین به کامش در ژاپن نرسید، چرا که حملهی همهجانبهاش را برای روز ۱۵ آگوست طراحی کردهبود.
سرهنگ «رالین راینِک» جزو هنگ خلبانان بمبافکن در سال ۱۹۴۵ که در سایپان مشغول خدمت بود، میگوید: «جنگ یک قصاوت است جنگ واقعی علیه ارتش ژاپن، تنها ۹ ماه به طول انجامید که از نوامبر سال ۱۹۴۴ آغاز شد و تا آگوست ۱۹۴۵ به طول انجامید. ما با بمبهای معمولی توانستهبودیم ۲۷۵٫۵ کیلومتر مربع از اراضی ژاپن را با خاک یکسان کردهبودیم. میزان ویرانی ارضی دو بمب اتمی، ۳٪ این مقدار بود. چیزی حدود ۹٫۶ کیلومتر مربع.» او معتقد است که ارتش امریکا این کار را نه برای برنده شدن، که برای متوقف کردن جنگ انجام دادهاست.
با بمباران اتمی ژاپن، جهان برای همیشه تغییر کرد. کسی تصور نمیکرد که بمبهای اتمی، علیه جمعیتی از شهروندان غیرنظامی به کار گرفتهشود. با بمباران اتمی ناکازاکی اما، فاجعه کامل شد و تا امروز، انسان دیگری ویرانی و مرگ با بمبهای اتمی را تجربه نکردهاست. جراحتهای ناشی از این بمباران، قابل قیاس با قدرت هیچ بمب دیگری که پیشتر و پس از آن بهکار گرفته شد، نیست. سوختگی مجروحان وسیع و غیرقابل درمان بود و بسیاری از افراد هم تا مدتها با بیماریهای عجیب قرار گرفتن تحت پرتوهای کشنده، دست و پنجه نرم کردند. آنان که از این دو فاجعه جان به در بردند و زنده ماندند، در ژاپن با عنوان Hibakusha خوانده میشوند که به معنای «هنوز زنده مانده» است. آنان هرگز از بازگویی حقیقتِ فاجعه باز نماندند. تا روز ۶ آگوست سال ۱۹۴۵، رهبران جهان به هر ترتیبی که بود از گزینهی حملهی اتمی استفاده نکردند، اما از ان روز به بعد تغییری مهم ایجاد شد. خطر حملهی اتمی از آن پس، همهی ما را، هرجای جهان که باشبم، تهدید میکند. شرم و قبح استفاده از این مخربترین سلاح در آن روز از بین رفت و برای همیشه یک گزینهی روی میز باقی ماند. آن چه از آن پس از شهروندان معمولی برمیآید، شرکت جستن در کمپینهای حامی صلح برای از بین بردن سلاحهای هستهای است.
کنزابورو اوئه، نویسندهی ژاپنی که در سال ۱۹۹۴ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد، اکنون هشتاد سال سن دارد. او بهعنوان یکی از روشنفکران ناماور و افراد محبوب جامعهی ژاپن، مورد احترام فراوان هموطنانش است. آقای اوئه میگوید: «وقتی ژاپن با تجربهی بمباران اتمی در هیروشیما و ناکازاکی مواجه شد، من کودکی ۱۰ ساله بودم. در آن زمان چیزی که به من، مادرم، خانوادههایمان و تمام مردم جهان ضربهای بزرگ وارد کرد، استفاده از بمبهای اتمی بود. فاجعهای که رخ داد، مهیبتر از هر اتفاقی بود که تا آن زمان رخ دادهبود.» آقای اوئه که بخاطر نوشته های معروفش در تمام جهان شناختهشدهاست، می گوید بزرگترین شرمندگیاش در تمام عمر، این است که تا کنون رمانی دربارهی بمباران اتمی ننوشتهاست. او مراتب احترام فراوان خود را به بازماندگان آن ماجرا که داستان واقعی آن دو روز تلخ را زنده نگاه داشتهاند، چنین ابراز میدارد: «ژاپن تحت اشغال نیروهای امریکایی در آمد. در آن زمان برای افراد hibakusha، کسانی که از از بمباران های اتمی جان به در بردند، امکان این وجود نداشت که نهادی برای خود تأسیس نمایند. ۵ سال پس از بمباران اتمی، این افراد برای نخستین بار قادر شدند تا نهادی برای خود تشکیل دهند. در آن زمان، آن ها تنها یک شعار داشتند: هرگز اجازه ندهید این اتفاق دوباره تکرار شود! هرگز اجازه ندهید هیباکوشای دیگری به وجود آید!
یاسوهیکو تاکهتا، در آن زمان کودکی ۹ ساله بود و در لحظهی اصابت بمب به شهر، در راه رفتن به مدرسه بود. او دیدههای خود را از لحظهی بمباران چنین روایت میکند: «چنان نور خیرهکنندهای ایجاد شد که حتی از خورشید هم درخشانتر بود! بعد از آن، سر و صدای وحشتناکی ایجاد شد و بلافاصله تمام شیشهها شروع به شکستن کردند. احساس کردم پیشانیام میسوزد. وقتی به آسمان نگاه کردم، اول یک چیز ریز سفید نورانی دیدم، مثل یک دانهی برنج. رنگش ابتدا به زرد و بعد سرخ تغییر کرد، ناگهان به اندازهی یک هیولا بزرگ شد. یک شهابسنگ سرخ و مشتعل آسمانی! دیدم دارد به سمتی میآید که من هستم، حس کردم که می خواهد من را درون خود بکشد.» آقای تاکهتا زنده ماند، اما در این حادثه مادر، خواهرش و بهترین دوستش را از دست داد.
خانم آکیکو تاکاکورا، در آن زمان بانویی جوان و ۲۰ ساله بود. او درست در نزدیکی منطقهی اصابت بمب زندگی می کرد. اکنون در ۹۰ سالگی صحنه را چنین به یاد میاورد «همه چیز در رنگ سرخ، سیاه و قهوهای فرو رفت. تنها این را به خاطر دارم، نه چیز دیگر. ان هایی که خوششانس بودند که پناهگاهی بیابند، شاهد دنیایی عجیب و نامأنوس بودند. موهای همه سوخته بود و سایهی آدمها، برای همیشه روی سنگها باقی ماند.»
آقای میچیکو هاچیا در آن زمان، در بیمارستان هیروشیما مسئول بود. او میگوید: «حالتهای شبحمانندی از انسانها ایجاد شد، مانند ارواحی که راه میرفتند. برخی با چنان دردی حرکت میکردند، که حرکاتشان شبیه مترسک بود.»
جالب آن جاست که هنوز ۷۰٪ از افراد بالای ۶۵ سال در امریکا و ۴۷٪ افراد زیر ۲۹ سال، باور دارند که بمباران اتمی ژاپن کار درستی بودهاست. علیرغم فاجعهی بمب اتمی در هیروشیما با فاصلهی کمی از وقوع، شوروی و پس از آن بریتانیا بمبهای اتمی خود را امتحان کردند. گفته میشود که ۹ کشور، تمام کلاهکهای هستهای جهان را در اختیار دارند که عبارتند از آمریکا، روسیه، چین، هند، پاکستان، فرانسه، کرهشمالی و اسرائیل.
افراد هیباکوشا هنوز هم در هستهی مرکزی جنبش صلح ژاپن مشغول به فعالیت هستند. نماد مورد استفادهی آن ها، اریگامی هایی بهشکل درناهای کاغذی است. این نماد به یاد یکی از قربانیان معروف بمباران هستهای به نام «ساداکو ساساکی» انتخاب شدهاست (احتمالاً بسیاری از شما شما هم در کودکی کتاب جیبی و بسیار متأثرکنندهی «هزار درنای کاغذی» را که داستان زندگی کوتاه ساداکو بود، خواندهاید.) ساداکو در زمان حملهی اتمی به هیروشیما، دخترکی ۲ ساله بود. ساداکو زنده ماند، اما تنها ۱۲ سال داشت که به سرطان خون، بهدلیل قرار گرفتن تحت تابشهای پس از انفجار اتمی، مبتلا شد. هنگام بستری بودن در بیمارستان، دوستی به او گفت اگر ۱۰۰۰ اریگامی درنای کاغذی بسازد، حتماً یکی از آرزوهایش برآورده میشود. آرزوی او، بهبود از سرطان بود. او شروع به ساختن اریگامیها کرد، اما آرزویش ناتمام ماند و در روز ۲۵ اکتبر سال ۱۹۵۵ چشم از جهان فرو بست، بی آن که فرصتش را بیابد که زندگی را واقعاً تجربه کند.
جنبش صلح در ژاپن، هنوز فعال است. آن ها نه تنها خواهان از بین رفتن سلاحهای اتمی هستند، بلکه هدف نابودیِ تمامیِ نیروگاه های اتمی را نیز دنبال مینمایند. آقای اوئه در مصاحبهای به روزنامهی فرانسوی لوموند گفتهاست: «هیروشیما باید برای همیشه در خاطر ما باقی بماند. فاجعهای که در آن جا رخ داد، مهیبتر از هر یک از بلایای طبیعی است، چرا که محصول عمل انسانها بود. بیتوجهی نشان دادن به ماهیت وجود نیروگاههای هستهای، مصداق بارز خیانت به خاطرهی کشتهشدگان هیروشیما است!» به نظر میرسید که این جنبش با وقوع حادثهی فوکوشیما در سال ۲۰۱۱، به هدف خود برای تعطیلی نیروگاه های اتمی نزدیک شدهباشد. اما درست پس از ماجرای فوکوشیما، دولت محافظه کار آقای شینزو آبه به قدرت رسید. آقای آبه نه تنها به از سر گرفتن کار کردن نیروگاه فوکوشیما و تعمیر خرابهای آن رأی داد، بلکه دستور تجهیز نیروگاه اتمی با ساختمانهای جدید را صادر کرد.
در سرتاسر جهان، و از جمله در مرکز تحقیقات لوس آلاموس، واقع در نیو مکزیکو، که برای اولین بار بمب اتمی در آن ساختهشد، تحقیقات گستردهای برای ساخت بمبهای اتمی «بهتر» و «قدرتمندتر» ادامه دارد. امروزه در سال ۲۰۱۵، حدود ۴۱۰۰ کلاهک هستهای آماده و در مجموع ۱۷۳۰۰ کلاهک هسته در جهان وجود دارد. فعالین صلح، به مناسبت هفتادمین سالگرد فاجعهی هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی سانتافه تظاهراتی انجام دادند و در کنار مرکز تحقیقات اتمی فوقسری لوس آلاموس به تحصن پرداختند. کشیش جان دیِر، که سابقهی طولانی مدتی بهعنوان یک فعال صلح دارد، میگوید: «ما انسانها به خدا گفتیم، آن چه را که تو در ۱۵ میلیارد سال ساختهای، میتوانیم در ۱۵ دقیقه نابود کنیم!»
کلمات کشیش دیِر، میتواند خطابی به تمام سازندگان بمب اتمی، از جمله دکتر رابرت اوپنهایمر باشد که فیزیکدانی برجسته بود و ریاست پروژهی منهتن را بر عهده داشت که به ساخت بمبهای اتمی منجر شد. تحقیقات این مرکز از سال ۱۹۴۲ شروع شد و چیزی حدود ۱۶ میلیارد پوند هزینه در بر داشت. اولین بمب اتمی تاریخ، در منطقهی آزمایشی ترینیتی، واقع در بیابان نیومکزیکو، در ۱۶جولای سال ۱۹۴۵ منفجر شد. تماشای انفجار و ابر قارچ مانند متعاقب آن، باعث شد که اوپنهایمر بخشی از کتاب مقدس هندوها، باگاواد گیتا را که به کلامی از ویشنو اختصاص داشت، با صدای بلند تکرار کند: «حالا من تبدیل به مرگ شدهام، نابودگر جهان!»
هیروشیما و ناکازاکی، امروز شهرهایی آباد هستند، اما نشانههای آن فاجعه را با احترام در خود حفظ کردهاند. مقایسهی برخی از تصاویر فاجعه، با آن چه امروز در آن محلها ساختهشده، میتواند نشاندهندهی ملتی مغرور باشد که با وجود شکست، خود را بالا کشیدند و بالیدند و هرگز آن چه را که رخ داد، فراموش نخواهند کرد.
آنچه که امروز گنبد بمب اتمی خوانده میشود، تنها ساختمانی بود که پس از انفجار تقریباً سالم باقی ماند و کمتر از بقیه تخریب شد. این گنبد، بهعنوان نماد آن فاجعهی شوم دستنخورده نگهداری میشود و در اطراف آن، پارک صلح بنا شدهاست.
پل یوروزویو در هیروشیما، در فاصلهی ۸۶۰ متری مرکز انفجار فقرار داشت. سایهی یکی از قربانیان بر کف آن هویداست. شدت تشعشعات انفجار، رنگ سنگهای اطراف کشتگان را تغییر دادهبود.
کلیسای اوراکامی در ناکازاکی با بمب اتمی تخریب شد، امروز کلیسایی در همان محل ساخته شدهاست
سایهی نردههای پل یوروزویوی هیروشیما پس از انفجار، نمایی از این پل در سال ۲۰۱۵
ویرانههای دانشکدهی پزشکی ناکازاکی، و نمایی از همان محل در سال ۲۰۱۵
مردم محلی چند روز پس از انفجار، روی پل آیویی در هیروشیما راه میروند. تصویر امروزی این پل را نیز مشاهده میکنید
مدرسهی ملی شیرویاما در جریان بمباران اتمی ناکازاکی تخریب شد، تصویری امروزی از همان محل در ناکازاکی در گوشهی تصویر
قسمت جنوبی کلیسای اوراکامی در ناکازاکی، آن روزها و امروز
گنبد بمب اتمی و پل آیویی
نام هیروشیما و ناکازاکی، بهعنوان موزهای زنده که نشان میدهد جنون استفاده از سلاح هستهای چه به روز انسانها میآورد، باقی خواهد ماند. در موزهی صلح هیروشیما، نماد یادبودی برای کودکان قربانی این فاجعه وجود دارد، به یاد ساداکو و هزاران کودکی که بیگناه کشته شدند. یادبودی که هنگام برگزاری مراسم سالانهی گرامیداشت کشتگان بمباران اتمی، هزاران درنای کاغذی توسط مردم اطرافش جمع میشود. یک متن حک شده در پایهی آن جلب توجه میکند: «این فریاد ماست، این دعای ماست: صلح برای جهان!»
منابع: 1pezeshk.com