اصفهان بلوز؛ از مبارزات سیاهپوستان آمریکا تا انقلاب در ایران
ربط؟ نه. مبارزات سیاهپوستان آمریکا برای دستیابی به حقوق برابر با سفیدپوستان هیچ ربطی به مسائل سیاسی چند دهه اخیر ایران ندارد. اما در نمایش “اصفهان بلوز” این دو ماجرا در کنار هم گذاشته شدهاند تا مخاطب شباهتشان را تماشا کند.
نمایش در لسآنجلس آمریکا شروع میشود، شهری که یک هنرپیشه قدیمی سینمای ایران به نام “بلا” (Bella) در شش و بش پذیرفتن دعوت به ایران و شرکت در مراسم بزرگداشتی غیر رسمی از کارهای سینمایی خود است.
او در ابتدا مدعی است که انقلاب ایران سبب دوریاش از سینما شده است و میگوید که نمیتواند “بین مردم و دولت فرق” بگذارد. اما جلوتر در نمایش میگوید که همسرش جلوی بازی کردن او در سینما را گرفته است.
به هر حال همین، پایش را شل میکند که نرود.
تصمیمگیری برای او سیری در گذشته است؛ سفر به سالهای دور تهران و آشنا شدنش با موسیقیدانی آمریکایی که از طرف وزارت خارجه ایالات متحده برای اجرای موسیقی به ایران آمده با هم از تهران به اصفهان سفر میکنند و این موسیقیدان از
مشکلات سیاهپوستان در آمریکا برایش میگوید. و از اینکه چطور در این سفر علیرغم میل باطنی سفیر فرهنگی کشورش شده است.
“ری همیلتون”، آهنگساز و نوازندهای است که در این سفر با بلا همراه میشود.
و پای سوم این سفر، نوازنده و خوانندهای ایرانی به نام فرید است که ضمن توضیح دادن سوالهای ری در مورد ایران، معترضان اسلامگرا، ملیگرا و چپگرا را در این نمایش نمایندگی میکند که اعتراضهایشان از همان سالها شروع شده بود؛ ۱۳۴۲ خورشیدی.
قصههای خانوادگی و قصههای تاریخ
نمایشنامه را ترنج یقیازاریان نوشته است. او فرزندویدا قهرمانی از هنرپیشگان قدیمی سینمای ایران است. خاطرات مادرش، دستمایه اولیه این اثر شده و با چاشنی تخیل قوام پیدا کرده است.
خانم یقیازاریان که از نوجوانی به موسیقی جز (Jazz) و تاریخش علاقهمند بوده، از تبعیضهایی که به موسیقیدانهای سیاهپوست میشده مطلع بوده است. مثل اینکه در بعضی از باشگاههایی که برنامه اجرا میکردند تنها سفیدپوستان اجازه ورود داشتند.
یا این مورد که در نمایشنامه هم از آن استفاده کرده است: سیاهپوستانی که از حقوق برابر با سفیدهای آمریکایی برخوردار نبودند از جانب دولتهای یکپارچه سفید به تور جهانی فرستاده میشدند تا سفیر فرهنگی آمریکا باشند.
صحبت از سالهای جنگ سرد است که اتحاد جماهیر شوروی هنوز برجا بود.
ترنج یقیازاریان میگوید آن زمان “هنر شوروی بسیار مطرح بوده” است.
در نتیجه “دولت کندی عکسالعملش این بود که فرهنگ و هنر آمریکا را هم در دنیا ترویج بکند. که فقط این قدرت سیاسی آمریکا نباشد که کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد بلکه فرهنگ و هنرش هم باشد.”
هنرمندان پرچمدار دولتها
رقابت در عرصه فرهنگ یا پز دادن و چشم و هم چشمی، هر اسمی دوست دارید بر آن بگذارید. خیلی فرقی ندارد. فرهنگ و هنر هم در آن سالها صحنه رقابتهای سیاسی بود و دو طرف در این فکر بودند که نکند جاذبههای فرهنگی رقیب، از جبروتشان بکاهد.
به هر دلیلی دولت آمریکا چنین تصمیم گرفته بود که ستارگان موسیقی جز را دور جهان بچرخاند و به این همه نبوغ و طراوت موسیقایی تفاخر کند.
اما سیاهپوستانی که برای این تورها دعوت میشدند الزاما از این دعوت خشنود نبودند. مثلا دیزی گلیسپی، از بزرگان موسیقی جز برای بار دوم که به چنین سفری دعوت شد آن را رد کرد.
ترنج یقیازاریان میگوید: “قبول نکرد به خاطر اینکه نمیخواست بازیچه دست دولتش باشد و نمیخواست در حالی که سیاهپوستان در آمریکا در حال تظاهرات هستند و جنبش آزادیخواه سیاهپوستها در آمریکا سرکوب میشود او به عنوان مظهر آزادی ودموکراسی برود [دور] دنیا.”
موسیقیدان نمایش “اصفهان بلوز” گرچه به این سفر آمده اما هنوز دلش درگیر مشکلات سیاهپوستان در آمریکاست.
نویسنده نمایشنامه، این شخصیت را با شخصیت هنرپیشه زن همنشین کرده که نمیخواهد برای بزرگداشت به کشوری بازگردد که میگوید در آنجا “سی و پنج سال است او را از تاریخ سینما پاک کردهاند.”
بلا نمیخواهد که با شرکت در آن مراسم به حکومت ایران رسمیت بدهد.
ترنج یقیازاریان سوال اساسی نمایش را این طور خلاصه میکند: “تو به عنوان یک هنرمند به این دولت اجازه میدهی که تو را این طرف و آن طرف بفرستد؟ و تو نماینده آن دولت باشی؟ و اگر قبول میکنی آیا داری از آن سیاستهای منفی و سرکوب شدن ملتت چشم پوشی میکنی؟”
او میگوید که پاسخ به این سوال سخت است و هنرمندان در شرایط مختلف جوابهای مختلفی به این سوال میدهند.
مثل شخصیتهای ری و بلا که در این نمایش پاسخهای متفاوت به این سوال دادند. ری با دلخوری همراه با دوک الینگتون به کشورهای خاورمیانه (از جمله ایران و افغانستان) میرود و بلا که به نرفتن تصمیم میگیرد.
راه الینگتون تا اصفهان ادامه دارد
خانم یقیازاریان میگوید که تا رسیدن به این نسخه از نمایشنامه، او چند باری با اعضای گروه آفرینندگان این اثر کارگاه و روخوانی داشته است. و نمایشنامه حاصل تلاشهای جمعی آنهاست.
از جمله کسانی که در پرورش نمایشنامه دست داشتهاند یکی هم مارکوس شلبی است. آهنگساز این نمایش. او با تسلطی که بر موسیقی جز دارد توجه گروه را به نکات کمتر گفته شده موسیقیدانهای پیشروی این سبک جلب کرده است. از جمله دوک الینگتون و بیلی استریهورن.
بیلی استری هورن از آهنگسازان و نوازندگان گروه دوک الینگتون بود که منبع اصلی شخصیت ری همیلتون در نمایش است.
آقای شلبی که از دوست داران دوک الینگتون و بیلی استریهورن است میگوید برای ساختن آهنگهای این نمایش سعی کرده خودش باشد و مطمئن است که تاثیر دوک الینگتون حتما در آهنگسازی او قابل شنیدن است.
او میگوید که موقع آهنگسازی سعی کرده فکر کند مثلا دوک الینگتون و بیلی استریهورن چطور از تواناییهای هرکدام از نوازندگان گروهشان استفاده میکردند و سعی کرده همان شیوه را در کار خودش پیاده کند.
آخرین قطعه این نمایش “اصفهان بلوز” نام دارد که از روی آهنگ نمیتوانید حدس بزنید به ایران ربط دارد.
آقای شلبی میگوید نمیخواسته در دو سالی که روی این پروژه کار میکرده روی ملودیهای ایرانی و چارچوب موسیقی ایرانی کار کند. باز هم به این دلیل که روش “دوک الینگتون و بیلی استریهورن هم چنین بوده”
او به آهنگی به نام “اصفهان” اشاره میکند که از ساختههای دوک الینگتون و بیلی استریهورن است و میگوید: “آنها سعی کردند آهنگی بنویسند که از سفرشان به ایران و کشورهای دیگر خاورمیانه سرچشمه میگرفت.”
آقای شلبی میگوید که او هم سعی کرده همین روش را پی بگیرد و حسش از ایران و داستان نمایش را در آهنگسازی پیاده کرده است.
نقد منصفانه
علاوه بر دو شخصیت ری و بلا که در این نمایش از روی شخصیتهای واقعی نوشته شدهاند، شخصیت فرید، نوازنده و خواننده ایرانی هم از روی یکی از شخصیتهای واقعی موسیقی ایران نوشته شده است. از روی زندگی فرهاد مهراد.
خوانندهای که کارش در کافه کوچینی و در قالب گروه بلک کتز بود که شناخته شد.
کافه کوچینی هم در این نمایش هست. کافهای که در عالم واقع در همان سال ۱۳۴۲ و توسط پدر و مادر نویسنده تاسیس میشود و بسیاری از خوانندگان مطرح موسیقی پاپ در دورهای از فعالیتشان پایشان به آنجا باز شده بود.
اصفهان بلوز، در اجرا واقعگراست. لورا هوپ، کارگردان این کار و گروه اجرایی سعی کردهاند تا با اجرایی ساده، توجه مخاطب را به قصه جلب کنند.
قصهای که سعی کرده در نقد دیروز و امروز آمریکا و ایران منصف باشد. و رک.