تهران گالری

۳

شهر تهران در یک اقدام بی سابقه و با یک ایده متفاوت، با نمایش آثار نقاشی هنرمندان مشهور به یک گالری بزرگ تبدیل شده است.
سازمان زیباسازی شهر تهران با اجرای طرحی با عنوان “نگارخانه ای به وسعت یک شهر ” آثار هنرمندان شناخته شده ایرانی و خارجی را به مدت ده روز در سطح شهر تهران به نمایش درآورده است. آثاری از هنرمندانی از جمله پیکاسو، ماتیس،‌ ون گوگ، ادوارد مونه، کمال الملک، سهراب سپهری و بهمن محصص.
نمایش این آثار از پانزدهم اردیبهشت ماه آغاز شده و تا بیست و ششم اردیبهشت ماه ادامه خواهد داشت. در این طرح، بیش از ۷۰۰ اثر هنری در ۱۶۰۰ بیلبورد یا سازه تبلیغاتی در سطح شهر تهران به نمایش گذاشته شده است.
جمال کامیاب، مدیر عامل سازمان زیباسای شهر تهران، در جمع خبرنگاران تاکید کرده که این اولین بار است که چنین طرحی در ایران اجرا می شود و سابقه اجرای چنین طرحی در سایر نقاط دنیا نیز کم نظیر است.
آقای کامیاب درباره این طرح گفته است: “ما سعی کردیم آثار فرهنگی و هنری از جوانب و گرایش‌های انتخاب شوند، اما بیشترین سهم به هنر خوشنویسی و نقاشی اختصاص پیدا کرده که از این میان ۵۰۰ اثر مینیاتور، نقاشی و خوشنویسی در حوزه هنرهای اسلامی- ایرانی و ۲۰۰ اثر از هنرمندان خارجی به نمایش درآمده است.”
سعید شهلاپور، مجسمه ساز و ایده‌ پرداز این طرح، نیز گفته: “حدود ۱۰ سال پیش فکری درباره نمایش آثار برجسته فرهنگی به ذهنم رسید تا در یک دوره زمانی به ازای هجوم تبلیغاتی که بیلبوردهای شهر به شهروندان دارند، مدتی کوتاه این تابلوها در اختیار آثار هنری قرار بگیرند تا از این طریق مردم برای مدتی این تابلوها را طور دیگری مشاهده کنند و تاثیر متفاوتی بر روی آنها داشته باشد.”
آقای کامیاب نیز تاکید کرده که سازمان زیبا سازی شهر تهران علاوه بر زیباسازی شهر تهران، ارتقای سطح سواد بصری شهروندان را دنبال می‌ کند.
نگاه‌های موافق و مخالف

 

۲

اثری از پابلو پیکاسو
اقدام سازمان زیباسازی شهرداری تهران با واکنش های متفاوتی همراه شده است. در حالی که برخی چنین کاری را ایده ای درخشان توصیف می کنند، برخی دیگر نیز ضمن مثبت دانستن اصل ایده و عمل، از نحوه اجرای آن انتقاد می کنند و بعضی ها هم به طور کلی مخالف آن هستند که سازمانی دولتی سطح شهر را به یک گالری تبدیل کند.
وحید عزت‌پناه، نقاش:
“اساسا آثاری که در سطح شهر روی بیلبوردها چاپ شده و نگارخانه ای به وسعت شهر نام گرفته، نظر من و بسیاری از دوستان هنرمند را جلب کرده است و من فکر می کنم حرکت مثبتی است که البته ایرادهایی هم به نحوه اجرای آن وارد است. برای مثال بعضی کارها فقط برای اینکه در کادر بنرها بگنجد، دفرمه چاپ شده و این به کار لطمه زده است. شناسنامه آثار نیز به نظر من ناقص است و مثلا سبک عنوان نشده است. بهتر است که در سال های بعد شناسنامه آثار با حروف بزرگتر و جزئیات بیشتر چاپ بشود. در عین حال، بعضی آثار در هر منطقه تکراری هستند. با این همه در کل فکر می کنم این حرکت موجب آشنا شدن و آشتی مردم با هنر شود.”
بهزاد فراهانی، بازیگر تئاتر و سینما:
“هر قدمی که در راستای فرهنگ برداشته شود از نظر من مترقی و قابل احترام است، هرچند که این کار جزیی باشد و یا نمایشی در عرصه سیاست کلان باشد. ولی من امروز وقتی در خیابان های تهران قدم می زنم یا با ماشین جایی می روم خب بسیار لذت می برم. دارم تابلوهای عالی نقاشی را در مکاتب مختلف می بینم به جای تبلیغاتی که اصلا قشنگ نبود. امیدوارم که این حرمت تعمیم داده بشود و دست و دلبازی بشود و اجازه بدهند که این پدیده در تمام عرصه ها جای خودش را پیدا کند.”

لیلی گلستان، مترجم و مدیر گالری گلستان:
“به مجریان این فکر درخشان به سهم خودم تبریک می‌گویم. به‌ یکباره بیلبورد‌های نصایح تبدیل شد به یک کار درجه ‌یک فرهنگی- هنری؛ اقدامی بسیار قابل‌ستایش با نیتی بسیار والا. و این حیرت انگیز است. من پیشنهاد می کنم که برای بهتر شدن این اقدام، به جای سالی ١٠ روز، این کار برای مدت یک‌ سال انجام بگیرد، آن هم ماهی یک هفته، مثلا هفته اول هر ماه. مطمئن باشید که همه منتظر هفته اول هر ماه خواهند بود. امیدوارم فقط به اجاره دادن بیلبوردها فکر نشود چرا که بهتر است گاهی درآمد فدای هنر و فرهنگ شود. به نظر من همچنین بهتر است که هر هفته فقط به یک هنرمند اختصاص پیدا کند. مثلا یک هفته فقط کارهای کمال الملک به نمایش گذاشته شود، یک هفته نقاشی های سهراب سپهری یا بروگل یا میکل آنژ. به این ترتیب، مردم بهتر یک هنرمند را می‌بینند و بیشتر با انواع آثار او آشنا می‌شوند و از او یک شناخت کلی‌تر و درنهایت درست‌تر پیدا می‌کنند.”
آرش تنهایی، طراح گرافیک:
“ارتباط با جامعه همیشه از دغدغه های یک هنرمند محسوب می شود، لااقل برای من مهم است آنچه خلق می کنم دیده شود و تاثیر بگذارد، و همیشه گلایه ام از محدود کردن مخاطب به گالری ها و موزه هاست. دیده ایم در غرب بارها و به شیوه های مختلف آثار هنرمندان در رسانه هایی چون سینما، مجلات، بیلبورد ها و … باز نشر می شود، و از این رو داوینچی، ون گوگ، دالی و وارهول نام های شناخته شده ای برای مردمان آن دیار هستند، اما چه کسی فکرش را می کرد، شهرداری تهران کاری از بهمن محصص، هانیبال الخاص، را بر روی تابلوهای شهری ببرد؟ ایده درخشانی که حتما خطاها و اشتباهاتی دارد، از جمله نصب این آثار در سواره روها، به جای پیاده روها، گرافیک نامناسب و کوچکِ زیر نویس آثار که خواندن آنها را دشوار می کند، نصب نامناسب و عدم هماهنگی تناسب آثار با بیلبوردها و … ایرادها و اشکال هایی که در اولین قدم دور از انتظار نیست، ولی شیرینی این اتفاق را تلخ نمی کند. و البته مهم تر از همه خوشحالی جوان هایی است که در صفحات مجازی عکس های شهر شان را به اشتراک می گذارند و تهران، ‘بار دیگر شهری که دوست می داشتم’ می شود.”

 

۱

محمد آقازاده، روزنامه نگار:
“این طرح نشان دهنده توجه به زیباشناسی هنری است، ولی در اجرا باید تجدید نظر شود، از هنرمندان نظرخواهی شود و چنین کاری در عمل با رفع کاستی ها هر سال برگزار شود و همزمان با چاپ بروشور و پخش آن بین مردم تلاش شود که درک هنری مردم نیز افزایش یابد.”
کامران عدل، عکاس:
“شهرداری که تفکیک جنسیتی راه انداخته بود، حالا ناگهان هنرمند و دوست هنر شده است. شهرداران در ایران ملوک الطوایفی عمل می کنند. گروه و طایفه خود را دارند و حتی تحت نظر حکومت هم نیستند. مشکل و بدبختی شهرهای ما از جمله الان اصفهان و تهران همین شهرداران هستند. مساله این است که ما با این پلکان هایی که به اسم پل درست می کنند مخالفیم چون هم بی ریخت است و هم هزینه بر است. شما اگر زیرگذر درست کنید شش پله پایین و بالا می روید ولی برای گذشتن از خیابان از روی این پل ها باید ۸۰ پله بروید بالا و ۸۰ پله بیایید پایین. برای همین کسی از این پل ها استفاده نمی کند. ما می دانیم این پل ها را درست کرده اند که از آن استفاده تبلیغاتی کنند. حالا گذاشتن چند تابلو هنری، در واقع صافکاری و رنگ کاری همان وضعیت پل هاست، چند روز به جای تبلیغ این کالا یا آن بانک این کارها را می گذارند و بعد هم کار خودشان را ادامه می دهند. آن هم در شرایطی که مثلا راننده تاکسی تهرانی اصلا نمی داند که مثلا این یا آن هنرمند کی هست. این کار لاپوشانی کاری است که حداقل مورد تایید من در عرصه شهرسازی نیست.”

محمدرضا شاهرخی نژاد، نقاش و منتقد:
“… در واقع در این گونه موارد بلاتکلیف می مانم با خودم. نمی دانم مسرور باشم یا مغموم؟ اعتراض کنم یا تشکر؟ بنویسم به پای شهرداری یا آن شرکتی که دارد بنرها را چاپ می کند؟ سیاسی می شود آیا؟ من دارم طراحی های اونوره دومیه را با ابعاد دو متر در شش متر می بینم، در قلب اروپا هم چنین اتفاقی رخ نمی دهد! آن وقت من در تهران در ترافیک کشنده هر شب، دارم تاریخ هنر ورق می زنم. این بلاتکلیفی فرهنگی دارد رمقم را می گیرد. ذوق زده شوم؟ از چه؟ اعتراض کنم؟ به چه؟… فرض کنید یک انسان فرنگی بیاید ایران، بخواهم هنر همین ٣٥ سال گذشته را نشانش بدهم- کاری به تمدن ٧٠٠٠ ساله ندارم- کجای این شهر باید ببرمش؟ آخر سر می برمش شرف الاسلام یا مسلم چلوکباب سلطانی به خوردش می دهم و او هم در خاطرات سفرش می نویسد: “ایرانی ها بسیار مهمان نواز بودند و غذاهایشان لذیذ بود! یادم می آید ٧ یا ٨ سال پیش در رادیو فرهنگ در برنامه هفت اقلیم صحبت کردیم از طراحی فضای شهری، به هیچ جا نرسید. فقط نق زدیم. گفتیم بیایید جایی برای پوسترها بگذارید، طراحان گرافیک پوسترهایشان را بزنند به در و دیوار. بعدها فکر کردم از در و دیوار این شهر دارند اسکناس استخراج می کنند مگر بیکارند دخل شان را ببندند. حالا نمی دانم چطور شده است بیلبوردهای میلیون تومانی برای هنر دامن گشوده اند؟ حتما معجزه ای روی داده است.”

Check Also

پایان نشست اوپک؛ انتخاب دبیر کل جدید و ناکامی در تعیین سقف تولید

نشست سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بدون تعیین سقف تولید نفت یا تعیین سیاستی تازه …