ضرب المثل یک دست صدا ندارد در مورد تربیت فرزند هم صدق می کند. نه شما و نه هیچ کس دیگری به تنهایی نمی تواند نیازهای عاطفی و روانی فرزندش را برآورده کند. مادر و پدر هیچ یک نمی توانند به تنهایی و بدون همکاری دیگری کودک سالمی را بار بیاورند. عاطفه کیانی نژاد، کارشناس ارشد روانشناسی و مدرس دانشگاه می گوید: پدر و مادر هر کدام ویژگی هایی دارند که حذف شان باعث می شود همه چیز به خوبی پیش نرود و به اصطلاح یک جای کار بلنگد. اگر شما هم تصور می کنید با تمام وقت مادری کردن و حذف پدر از گردونه تربیت و وقت گذرانی با کودک، همه دین تان را به کودک خود ادا کرده اید، این مطلب را بخوانید تا بدانید با این تصور چقدر به فرزندتان آسیب می رسانید.تیر خلاص را به پدر نزنید

حضور موثر و مشارکت پدر در امور تربیتی باعث می شود کودک پدر را صاحب قدرت بداند و به او تکیه کند. وقتی پدر کنار می کشد یا کنار گذاشته می شود، ناخودآگاه این تصور برای کودک ایجاد می شود که پدرش ضعیف است و از پس کارها برنمی آید. در نتیجه به طور طبیعی نمی تواند به یک فرد ضعیف تکیه کند و رابطه سالم او با پدر مخدوش می شود و برایش خلأهایی می سازد که با هیچ چیزی پر نمی شود. لازم به یادآوری است که اولین الگوی هر فردی پدر و مادر اوست و در مقاطع سنی مختلف و در مواجهه با دنیای بیرون آنها همیشه پشت و پناه هستند پس نباید اجازه داد یکی از این پایگاه های مهارت آموزی نابود شود.

با هم هماهنگ باشید

مرد و زنی که از یکدیگر جدا شده اند و کودک یکی از آنها را هفته ای یک بار می بیند، به مصلحت تربیت کودک باید در امور فرزندپروری با یکدیگر تعامل صحیحی داشته باشند؛ مثلا اگر کودک پیش مادر زندگی می کند، از پدر خواسته شود در همان یک روز که از کودک نگهداری می کند به اصول تربیتی مادر وفادار باشد؛ یعنی اگر بچه عادت دارد هر شب ساعت ۹ بخوابد، این نکته در آن یک شب پیش پدر هم رعایت شود. در صورتی که کودک از حضور یکی از والدین محروم شده است، ارتباط با بستگان نزدیک و هم جنس کودک و بزرگسالان هم جنس او، تاثیر بسیار خوبی بر تربیت و رشد او می گذارد؛ مثلا برای یک پسر حضور دایی، عمو و پسرهای شان و برای یک دختر معاشرت با خاله، عمه و دخترهای شان می تواند از نظر احساسی تا حد کمی خلأهای او را جبران کند.

چرا پدرها در تربیت مشارکت نمی کنند؟

کودکانی که همزمان نمی توانند حمایت پدر و مادر را داشته باشند به دو گروه گفته شده محدود نمی شوند. در حالت سوم هر دو والد زنده هستند و با هم زندگی می کنند ولی یکی از آنها دخالتی در تربیت فرزند ندارد. معمولا این پدرها هستند که به اجبار یا اختیار مشارکتی در فرزندپروری ندارند درحالی که حضور موثر پدر در فرزندپروری باعث می شود کودک تربیت سالم تری داشته باشد. علاوه بر این حضور پدر در تربیت فایده مهم دیگری هم دارد؛ اینکه کودک به این وسیله ارتباط بهتری با پدر برقرار کرده و به او تکیه می کند. مادرانی که در مسیر سرنوشت ساز تربیت کودک به هر دلیلی پدر را حذف می کنند، ناخواسته به کودک شان آسیب می رسانند. پیش از هر چیز باید علت عقب نشینی مشخص شود تا بر اساس آن راهکار متناسب با مشکل را بیابیم.

پدرهای بی مسوولیت

پدری که وظایفش را به درستی انجام نمی دهد و نمی تواند آن طور که باید، از کودک مراقبت کند، در این صورت مادر ترجیح می دهد فرزندش را دست چنین پدری نسپارد تا کمتر آسیب ببیند. گاهی مساله چیزی بیش از بی مسوولیتی است و تنها ماندن کودک پیش پدر برایش خطر دارد. پدرهایی که نمی توانند خشم شان را کنترل کنند و در حالت عصبانیت به اشیا و دیگران آسیب می زنند، قابل اعتماد نیستند. علاوه بر این گاهی پدرهای ناسالمی هم هستند که کودک را آزار جنسی می دهند. طبیعی است مادر برای حفظ جان و سلامت روح و تن کودک نه تنها حاضر نیست پدر را وارد بازی کند بلکه ترجیح می دهد هرچه بیشتر از کودک فاصله بگیرد.

چه باید کرد؟ اگر بی مسوولیتی شامل بی دقتی در یکی، دو مورد باشد، مادر می تواند در فضایی دوستانه، حساس بودن کودک را به پدر یادآوری کند و به اتفاق راه حلی برای این مشکل پیدا کنند اما اگر مادر می داند که پدر کودک آزاری می کند باید به نحوی او را راضی کند تا برای درمان به متخصص مراجعه کند. اگر هم راضی به درمان نشد، بهترین راه این است که کودک را با پدر تنها نگذارد.

مادرهای وسواسی

بعضی مادرها فقط خودشان را دارای صلاحیت می بینند و فکر می کنند پدر هر کاری که انجام می دهد، اشتباه است بنابراین برای اینکه اشتباهات خیالی به تربیت کودک خدشه ای وارد نکند به پدر اجازه مداخله در امور فرزند را نمی دهند یا در یک حالت دیگر آن قدر از رفتار پدر با کودک انتقاد می کنند و ایراد می گیرند که پدر ناچار می شود کناره گیری کند چون در این شرایط هم تحقیر می شود و هم خسته و نمی تواند بیش از این وضعیت را تحمل کند.

چه باید کرد؟مادران وسواسی باید بدانند هیچ کس نمی تواند ادعا کند که دچار اشتباه نمی شود و خود آنها هم ضعف هایی دارند و اشتباهاتی مرتکب می شوند. اولین اشتباه همین نگاه غلط به تربیت فرزند است! راهکار ساده این است که مادر بدون اینکه به همسرش انگ نابلدی بچسباند، با او صحبت و انتظاراتش را مطرح کند تا به یک روش مشخص در تربیت فرزندشان برسند. همچنین بسیار مهم است که والدین همیشه در پی مطالعه و کسب آگاهی در زمینه فرزندپروری باشند. کتاب ها و مقالات بسیار زیادی در این باره وجود دارد که به راحتی قابل تهیه هستند. اگر کسی نمی تواند مطالعه کند، در عوض می تواند از متخصص مشورت بگیرد یا در دوره های فرزندپروری شرکت کند. نفس بالا بردن آگاهی می تواند این مشکل را از بین ببرد.

مادرهای همه فن حریف

حتما مادرانی را که به تنهایی همه کارها را انجام می دهند، دیده اید. اینها مادرهایی هستند که دل شان می خواهد بهترین باشند و برای رسیدن به این هدف، سخت تلاش می کنند. یک مادر کامل مرتب به خورد و خوراک کودک می رسد، او را به مدرسه و کلاس های مختلف می برد و به خانه برش می گرداند، خریدها را خودش انجام می دهد، برای اینکه کودک او را بهترین بداند وظایف طبیعی کودک را انجام می دهد و اجازه نمی دهد خود کودک کمترین زحمتی بکشد حتی به جایش فکر می کند و تصمیم می گیرد و خلاصه در رسیدگی به کارهای کودک و به طور کلی در فرزندپروری هیچ سهمی را برای پدر در نظر نمی گیرد؛ ضمن اینکه اگر پدر هم اصرار به مشارکت داشته باشد، این اجازه را نمی دهد و سعی می کند او را دور نگه دارد. این مادران چون می خواهند بهترین باشند (چه در نظر دیگران و چه پیش کودک) حاضر نیستند مسوولیت ها را با پدرها قسمت کنند.

چه باید کرد؟لازم است مادران کامل بدانند این همه فشار آوردن به خود برای بهترین شدن، فایده ای ندارد. مادری برای کودکش بهترین است که در وهله اول حال خودش خوب باشد. مادری که همیشه به فرزندش رسیدگی می کند، برای او جذاب نخواهد بود. برای اینکه مادر جذاب و بهتری باشید، لازم است ساعاتی از روز را به امور شخصی تان اختصاص دهید. همسرتان را فراموش نکنید و برای با هم بودن زمان بگذارید. اگر همسرتان را در تربیت فرزند شریک کنید و مسوولیت هایی را هم به او بسپارید، برای انجام همه این کارها فرصت خواهید داشت.

به بابای جدید سلام کن

بسیاری از افرادی که بعد از فوت همسر یا طلاق دوباره ازدواج می کنند، برای پر کردن خلأ عاطفی و تربیتی کودک حاضر به ازدواج می شوند. واقعیت این است که هیچ کس نمی تواند نقش پدر یا مادر از دست رفته را بازی کند و این جای خالی هرگز قابل پر کردن نیست. در صورت ازدواج مجدد مادر، مردی که وارد زندگی می شود صرفا همسر اوست و وظیفه تربیت کودک را ندارد.