از “کازابلانکا” تا “آمریکا آمریکا”

کازابلانکا 2

این روزها تأثیر عکس‌های خبری پناهجویان از خاورمیانه،‌ پشت دروازه‌های اروپای غربی تأثیر فیلم‌های سینمایی را کم‌رنگ می‌کند.

 

انتشار دائمی تصویر صورت‌های وحشت‌زده کودکان، چشمان امیدوار مادران و پدران در جستجوی یک بطری آب در این “بزرگ‌ترین بحران پناهندگی اروپا از زمان جنگ جهانی دوم” حسی از نزدیک بودن به واقعه به بیننده می‌دهد که تا به حال کم‌تر به این شدت حس شده بود.

با وجود حضور مستمر پدیده مهاجرت از ابتدای قرن بیستم و علیرغم تدوین قوانین پناهندگی از بعد جنگ جهانی دوم، سینما برای دهه‌های متمادی داستان‌های مهاجرت را نادیده گرفته بود. اما با وقوع جنگ‌های متعدد و بی‌خانمانی‌های فراگیر از آغاز قرن بیست و یکم، ساخت فیلم‌هایی دربارۀ این موضوع شتاب بی‌سابقه‌ای گرفته است.

فهرست زیر بعضی از مهم‌ترین آثار سینمایی ساخته شده دربارۀ مهاجرت و پناهندگی را شامل می‌شود، آثاری که به مهم‌ترین جابجایی‌های انسانی در طی یک صد سال اخیر و سفرهای مشقت‌بار آدم‌ها برای رسیدن به زندگی بهتر می‌پردازند.

مهاجر (چارلز چاپلین، ۱۹۱۷)

این شاهکار چاپلین با تصاویری از یک کشتی حامل مهاجرانِ رهسپار آمریکا در یک دریای طوفانی شروع می‌شود. با ورود شخصیت “ولگرد کوچک” تلخی موضوع با شیرینی شخصیت خود او به موازنه می‌رسد.

در نیمه اول فیلم، مخاطرات رسیدن به مقصد تصویر می‌شود و در نیمه دوم، مصائب زندگی و پیدا کردن کار در این مقصد نهایی. در هر دو بخش چاپلین استادانه نشان می‌دهد که زندگی برای یک مهاجر یک مبارزه تمام نشدنی است.

فیلم به یک مستند می‌ماند: نمای نزدیک شدن به نیویورک و دیدن مجسمه آزادی و کشیدن نفسی راحت که بلافاصله با برخورد غیرانسانی مأموران پلیس دنبال می‌شود. ولگرد کوچک در این فیلم الگویی است از مهاجران در سینما: سخت‌کوش، شکننده، اهل خطر و مصمم در رسیدن به هدف.
کازابلانکا (مایکل کورتیز، ۱۹۴۲)

با آن‌که بیش‌تر تماشاگران این فیلم را به عنوان یک اثر عاشقانه به خاطر می‌آورند، اما در واقع “کازابلانکا” اثری جالب‌توجه‌ دربارۀ مهاجرت به سرزمین‌های آزاد از مناطق جنگ‌زده اروپا در دوران جنگ جهانی دوم؛ آدم‌هایی که در کافه قهرمان فیلم (همفری بوگارت) هر کدام منتظرند تا با یکی از معدود پروازهای موجود از کازابلانکا به قاره آمریکا بروند.

بیش‌تر بازیگران نقش‌های فرعی در فیلم پناهندگان سیاسی و مهاجران دوره جنگ بودند که بین‌شان می‌توان اشاره کرد به پل هنرید (بازیگر نقش همسر اینگرید برگمن). حتی کنراد فایت، بازیگر نقش افسر نازی خبیث، در واقعیت یهودی مهاجری بود که از دست نازی‌ها گریخته بود.
حادثه مرزی (آنتونی مان، ۱۹۴۹)

اولین فیلمی که هالیوود دربارۀ مهاجرت غیرقانونی مکزیکی‌های در جستجوی کار به کالیفرنیا ساخت. این فیلم روی تلاش‌های پلیس مکزیک و آمریکا برای در هم شکستن گروهی تبهکار که کارشان قاچاق مهاجران است تمرکز می‌کند، پدیده‌ای که امروز هم یکی از آسیب‌های جدی متوجه مهاجرت غیرقانونی محسوب می‌شود.

آنتونی مان در عین اشاره به جنبه‌های اجتماعی و سیاسی داستان آن را مثل یک فیلم اکشن پرتحرک ساخته است و از این جهت فیلم با بقیه نمونه‌های سینمای مهاجرت تفاوت‌های عمده‌ای دارد.
آمریکا، آمریکا (الیا کازان، ۱۹۶۳)

کازان این فیلم را بر اساس زندگی عمویش و دربارۀ مهاجرت او از آناتولی ترکیه به آمریکا و با شرکت بازیگرانی ناشناخته ساخت.

فیلم که با آثار دیگر کازان تفاوت‌هایی اساسی دارد، به گفتۀ جف اندرو، یکی از بهترین فیلم‌هایی است که تصویر آشنای “مهاجران نشسته روی عرشه کشتی که به جزیرۀ الیس [در نیویورک] می‌رسند” را بازسازی کرده است.
مهاجران (یان تروئل، ۱۹۷۱)

در دسته فیلم‌هایی که مهاجرت بر اثر فقر – به خصوص مهاجرت روستاییان – را تصویر می‌کند. این فیلمی است مهم که هجرت کشاورزان سوئدی به ایالت مینه‌سوتای آمریکا در قرن نوزدهم را نشان می‌دهد. فیلم بر اساس رمانی چند قسمتی از ویلهلم موبرگ ساخته شد و یکی از اولین فیلم‌های اروپایی بود که در چند شاخه متعدد – از جمله بهترین فیلم – نامزد جایزه اسکار شد.

منتقد مجله “لایف” فیلم را یکی از بهترین آثار ساخته شده دربارۀ “رویای آمریکایی” خواند و راجر ایبرت فیلم را “شاهکار” دانسته و نوشت “حتی یک نفر بین ما [آمریکایی‌ها] وجود ندارد، حتی خود سرخپوستان، که اجدادشان از جای دیگری به این قاره نیامده باشند. با این وجود ما [به غلط] عادت کرده‌ایم این تاریخی‌ترین جابجایی انسان‌ها را فراموش کنیم و فکر کنیم که ما از ازل همین‌جا بوده‌ایم.”
ال نورته [شمال] (گرگوری ناوا، ۱۹۸۴)

این فیلم کوچک و کم‌خرج مستقل دربارۀ مهاجرت غیرقانونی و مرگبار یک خواهر و برادر از گواتمالای درگیر جنگ داخلی به آمریکا در زمان خودش موفقیت زیادی به دست آورد.

فیلم پر از صحنه‌های کنایه‌آمیز است، مثل وقتی که خواهر بعد از در آمدن به استخدام یک خانوادۀ آمریکایی باید کار با ماشین لباسشویی پیچیده آن‌ها را یاد بگیرد. فیلم همچنین رابطه مهاجرت غیرقانونی و جرم و آن جبری که بر زندگی یک مهاجر حاکم است را با صداقت تصویر می‌کند.
سفر امید (خاویر کولر، ۱۹۹۰)

این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی سال داستان مهاجرت غیرقانونی یک ترک علوی به سوییس است، کشوری که فقط در یک کارت پستال دیده و هیچ چیز دیگری درباره‌اش نمی‌داند.

فیلم صحنه‌های تکان‌دهنده‌ای از سفر در برف و بوران دارد که با وقایع اخیر شباهت تلخی پیدا می‌کند.
لامریکا (جیانی آملیو، ۱۹۹۴)

یکی از تکان‌دهنده‌ترین تصویرهای اروپای بعد از فروپاشی کمونیزم که داستان سفر عده‌ای شارلاتان ایتالیایی در آلبانی را روایت می‌کند، در حالی که با باز شدن مرزها، هزاران آلبانیایی با پای پیاده رهسپار غرب اروپا هستند.

فیلم تصویری فراموش نشدنی از جستجوی برای هویت در بحبوبۀ اغتشاشی سیاسی و اجتماعی است و این که چقدر سرنوشت آدم‌های آواره می‌تواند با سرنوشت ساکنان کشورهای مرفه گره خورده باشد.
در این دنیا (مایکل وینترباتم، ۲۰۰۲)

این برنده خرس طلایی فستیوال برلین به شکلی نیمه‌مستند فرار دو نوجوان افغان از اردوگاه پناهندگان در پاکستان را به مقصد لندن نشان می‌دهد. فیلم سفر آن‌ها را با دقت ترسیم می‌کند که بخش‌های زیادی از آن نیز در ایران فیلم‌برداری شده است.

سکانسی که مهاجران در یک کانتینر از استانبول به ایتالیا برده می‌شوند و بیشترشان در راه به خاطر نبود اکسیژن جانشان را از دست می‌دهند انگار پیش‌بینی ده‌ها حادثه تراژیک مشابهی است که در این ماه‌های اخیر رخ داده است.

پناهنده شاعرانه (عبدالطیف کشیش، ۲۰۰۰)

این اولین فیلم بلند کشیش که بعدها برای درام همجنس‌خواهانه “آبی گرم‌ترین رنگ است” نخل طلای کن را گرفت اثری است درخشان دربارۀ جلال، جوانی تونسی که به طور غیرقانونی در پاریس زندگی می‌کند و فیلمی است با طنزی گزنده. (عموی جلال به او می‌گوید که موقع مصاحبه با اداره مهاجرت خودش را اولاً الجزایری معرفی کند و بعد هم تا می‌تواند “تملق فرانسوی‌های را به عنوان سردمداران آزادی و عاشقان حقوق بشر” بگوید.)

بخش عمده‌ای از داستان توجهش را روی تلاش جلال برای از سر گرفتن یک زندگی عادی می‌گذارد که در رابطه گرم و انسانی او با بقیه مهاجران و یک دختر فرانسوی که از ناراحتی روانی رنج می‌برد متبلور شده است.
ترمینال (استیون اسپیلبرگ، ۲۰۰۴)

داستان مردی که در فرودگاه کندی نیویورک اجازه ورود به خاک آمریکا را پیدا نمی‌کند و در عین حال نمی‌تواند به کشورش که دستخوش یک انقلاب شده بازگردد بر اساس داستان واقعی اقامت هجده ساله یک ایرانی به نام مهران کریمی ناصری در ترمینال خروجی فرودگاه دوگل پاریس ساخته شد.

اسپیلبرگ آن را در قالب یک کمدی روایت کرده و عناصری از رومانس را هم به آن اضافه کرده است. به علاوه، ملیت شخصیت اصلی را از ایرانی به کشوری ناشناخته در اروپای شرقی تغییر داده که تأثیر داستان را به شدت کاسته است. مهران کریمی این هجده سال را در ترمینال فرودگاه به مطالعه و نوشتن خاطراتش (که مبنای ساخت فیلم اسپیلبرگ شد) گذراند و این کارمندان فرودگاه بودند که هر روز برایش غذا و روزنامه می‌آوردند.

بابایی (ویسار مورینا ، ۲۰۱۵)

این برنده جایزه بهترین کارگردانی از فستیوال کالووی‌واری داستان مهاجرت یک پدر و پسر کوزوویی به آلمان است. پدر برای رفتن به آلمان پسرش را تنها رها می‌کند، اما پسر نوجوان راهی طولانی را به تنهایی طی کرده و در آلمان به پدرش ملحق می‌شود، جایی که هردو می‌فهمند امید اندکی برای پناه گرفتن از آن کشور دارند.

در فیلم سکانس کابوسی وجود دارد که به بهترین شکل ترس‌های یک مهاجر را تصویر می‌کند: پسر نوجوان خواب می‌بیند که پدرش دارد او را زنده در تابوت می‌کند. این شاید کلیدی‌ترین کابوس یک مهاجر باشد.

منبع: بی بی سی فارسی

Check Also

عباس کیارستمی؛ آبروی سینمای ایران

کیارستمی در کنار ‘جنگل بدون برگ’ عکس: پوریا ماهرویان پوریا ماهرویان بی‌بی‌سی عباس کیارستمی٬ فیلمساز سرشناس …