از ریم تا آندرِس: نابرابری فرصت‌ها در اروپا منصفانه است یا ظالمانه؟

مهاجرت، چقدر می‌تواند گشاینده‌ی دریچه‌ی امید به روی آدم‌هایی باشد که از شرایط کنونی خود خسته‌اند؟ کدام آدم ها برای مهاجرت مناسب‌ترند و کدام شرایط، واقعاً این‌قدر می‌تواند کارد را به استخوان برساند که افراد تن به مهاجرت دهند؟ بهترین دلیل مهاجرت، ناامیدی و احساس ناامنی در سرزمین مادری است، یا اطمینان از فرصت‌های بهتر تحصیلی و شغلی؟ نگارنده البته هرگز ادعا نمی‌کند که در زمینه‌ی مهاجرت و چرایی این پدیده، صاحب‌نظر است . مسلماً این نوشته، با نظر افرادی متخصص، پربارتر می‌شود. تنها می‌خواهم دو داستان مناقشه‌برانگیز این روزها در اروپا را در کنار هم روایت کنم.

روایت اول، تحصیلات دانشگاهی برای قاتل نروژی: چهار سال، زمان اندکی است که جنایت «آندرس برِویک» را از یاد ببریم. او با بمب و اسلحه، ۷۷ نفر را در نروژ به قتل رساند. این عدد، البته در خاورمیانه با حجم فراوان کشته‌های بی‌دلیل، عددی بزرگ محسوب نمی‌شود اما با توجه به اینکه چنین جنایتی در یکی از کشورهای اسکاندیناوی رخ داده‌است که عموماً از لحاظ تحصیلات و رفاه فرهنگی و اجتماعی در سطح بالایی هستند و نظام سیاسی نامتزلزلی دارند، بسیار شوکه‌کننده بود. قاتل که اکنون ۳۶ ساله است، به تازگی در دانشگاه اسلو و در رشته‌ی برنامه‌ی علوم سیاسی پذیرفته‌ شده‌است. البته او تحصیلاتش را در سلول محل حبسش انجام خواهد داد. حکم محکومیت برویک، ۲۱ ساله است و با پایان این مدت، امکان افزایش دوره محکومیت وجود دارد. آقای اولِسن، رئیس دانشگاه اسلو می‌گوید: «تمام زندانیان نروژ، در صورت آن‌که واجد شرایط لازم باشند، می‌اوانند از تحصیلات عالیه بهره‌مند گردند.»

البته دو سال طول کشیده که چنین موقعیتی نصیب برویک گردد. او در دو سال گذشته، نتوانسته‌بود صلاحیت لازم را برای پذیرفته شدن در این دانشگاه کسب نماید. این البته، ربطی به جنایت هولناکی که او مرتکب شده‌بود نداشت و سیستم آموزشی نروژ، سلامت قضایی افراد را در ورود به دانشگاه‌های این کشور، دخالت نمی‌دهد. تنها دلیل پذیرفته‌نشدن برویک، عدم پایان تحصیلات لازم برای ورود به دانشگاه بود. سیستم قضایی نروژ در نظر دارد تا در دوره‌ی محکومیت زندانیان‌ش، برای آن‌ها امکان بازپروری آموزشی و فکری را فراهم کند تا پس از آزادی، شرایط بهتری برای آن ها فراهم شود.

7-26-2015 9-07-10 AM

برنامه‌ی تحصیلی برویک از ماه آگست آغاز می‌شود. البته او امکان بهره‌بردن از کلاس‌ها را به‌صورت حضوری نخواهد داشت و هیچ‌گونه امکانی برای تماس مستقیم با دانشجویان برایش فراهم نخواهد شد. ساعاتی پیش از آغاز حمله‌ی تروریستی برویک، او متنی ۱۵۰۰ صفحه‌ای را که مانیفستی ضد مسلمانان بود، ایمیل نمود. او اتومبیلی بمب‌گذاری شده را در قسمتی که ساختمان‌های دولتی اسلو در آن قرار داشت منفجر کرد و در لباس پلیس، به یک کمپ تابستانی رفت و با اسلحه به روی جوانان در حال فرار، آتش گشود.

روایت دوم، جواب آنگلا مرکل به ریم: «همه نمی‌توانند بمانند.»: چندی قبل ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی و خبری بسیار مورد بحث قرار گرفت. در این ویدئو، دختری فلسطینی به نام ریم در یک برنامه‌ی تلویزیونی که نوجوانان می‌توانستند مستقیماً با «آنگلا مرکل» سخن بگویند، از مشکلات خود و خانواده‌اش گفت. آن‌ها از اردوگاهی در لبنان به آلمان مهاجرت کرده‌بودند، اما با پایان مدت اجازه‌ی اقامت‌شان و عدم تمدید این مدت، مجبور بودند به لبنان بازگردند. او نگران خانواده و تحصیلاتش بود و می‌گفت در روزهایی که هم‌سالان‌ش برای رفتن به دانشگاه برنامه‌ریزی می‌کنند، او هنوز دورنمایی درباره‌ی تکلیف خود و خانواده‌اش در برابر خود نمی‌بیند. جواب خانم مرکل به او، سرد و قاطع بود. آنگلا مرکل از او تشکر کرد که از مشکلات مهاجران را مطرح کرده، اما بهرحال این سیاست است. او درک می‌کند که ریم، واقعاً آدم خوبی است، اما اگر قرار باشد تمام مهاجران لبنان یا آفریقا به آلمان، یک مورد استثنائی تلقی شوند، آن‌ها باید چطور برنامه‌ریزی کنند؟! وقتی که خانم مرکل مشغول جواب دادن پرسشی بود که مجری برنامه مطرح کرده بود، متوجه شد که ریم به شدت گریه می‌کند. مرکل به سمت او رفت و تسلایش داد، اما از او خواست درک کند که همه‌ی مهاجران نمی‌توانند بمانند.

7-26-2015 9-02-00 AM

این سخن در شبکه‌های اجتماعی، مخالفان و موافقان زیادی را در برابر یا هم‌سوی مرکل قرار داد. هشتگ merkelstreichelt (مرکل نوازش می‌کند) در توییت‌ها و تصاویر هجوشده‌ی انتقاد آمیز از رفتار صدراعظم آلمان، دیده می‌شد. حتی خود من هم بعد از دیدن این ویدئو بسیار برای آن دخترک ۱۴ ساله متأسف شدم و خانم مرکل را سرزنش کردم. نگاه انتقادآمیزی که می‌توان در مورد این دو روایت مطرح کرد، آن است که اروپا، با شهروندان خود، ولو متخلف، رفتاری بسیار عطوفت‌آمیزتر از مهاجرین بی‌آزار دارد. اصلاً چرا خانم مرکل باید چنان برخورد سرد و خشکی با دختری داشته‌باشد که در جنگی ناخواسته متولد شده و تمام آرزوی‌ش این است که از امنیت خانواده‌اش و آینده‌ی خود مطمئن باشد؟ چرا باید قلب انسانی را چنین شکست؟

اما هرچه هم سخنانی از این دست برانیم، تنها حرف‌هایی از سر احساس گفته‌ایم. به باور من این ماجرا را باید با عمق بیشتری نگریست و نباید با نخ ارتباط «در اروپا شهروند بلوند جنایتکار، برتر از مهاجر سبزه‌روی بی‌گناه شمرده می‌شود»، آن‌ها را به هم دوخت. این ماجرا، درس‌هایی درباره‌ی قوانین مهاجرتی دارد که خارج از تخصص من و حوصله‌ی این نوشته است، اما خوب است درباره‌ی درس‌های سیاسی این موضوع تفکری داشته‌باشیم.

بسیاری از سیاستمداران کشورهای دیگر، به چنین موقعیتی به عنوان یک موهبت عظیم تبلیغاتی به نفع خود نگاه می‌کنند.کمتر سیاستمداری مانند خانم مرکل می‌تواند خود را کنترل کند و از حیطه‌ی اختیارات قانونی خود فراتر نرود. تصور کنید، چه سیاستمدارانی که در این موقعیت می‌رفتند و ریم را در آغوش می‌گرفتند و با عباراتی مانند «آه عزیزم، من قول می‌دهم که تو در این کشور می‌مانی!» طرفدارانِ اشک‌بار حزب خود را شاد می‌کردند. اگر از دید قانون به این موضوع بنگریم، این برخورد می‌تواند سوء استفاده‌ای پوپولیستی از شخص ریم و خانواده‌اش باشد. مرکل حتماً متوجه ستایش‌هایی که با برخورد ملایم‌تر و البته انتقادهایی که با رویکرد عملی‌اش در پیش رو داشت، بود و راه دوم را انتخاب کرد. آن‌که شخصاً به صورت موردی، مشکلی را حل نکند. این مبرهن است که سیاست‌های آلمان در قبال اسرائیل با وجود داستان‌هایی مانند ریم و صد البته صدها کودک فلسطینی کشته‌شده در حین حملات بی‌رحمانه اسرائیل، تغییری نخواهد کرد. اما از دید داخلی، موضوع مهاجران، اسکان، اشتغال و آموزش آن‌ها هم بحثی نیست که با حل مشکل ریم و خانواده‌اش، به‌طور کامل حل شود. کما این‌که ایران هم در قبال مسئله‌ی مهاجرت از کشورهای همسایه، قانون درهای باز را ندارد و در بخش‌هایی با طولانی شدن اقامت مهاجران، خلأهای قانونی درباره‌ی مسئله‌ی مدارک هویت و تحصیلات آن‌ها وجود دارد. از طرفی، مرکل در محل می‌ماند. این هم نکته‌ی جالبی است. در ماجرای -البته غیرسیاسی- پخش کردن اسکناس‌ها روی سر «سپ بلاتر» که چند روز قبل توسط کمدینی انگلیسی انجام شد، آشکارا استرس، ضعف و بی‌پاسخ ماندن بلاتر بود که باعث شد جلسه را ترک کند و دشنه‌های انتقاد را علیه مدیریت معیوب‌ش بر فیفا، تیزتر نماید.

سیاستمداران می‌دانند که در گفتگو با مردم عادی، مسائل ممکن است برخلاف انتظارشان پیش رود و از همین‌روست که اغلب آن‌ها از شرکت در چنین مکالماتی، اجتناب می‌نمایند. موقعیتی که ریم، مرکل را در آن قرار دادغافلگیرکننده و وسوسه‌انگیز بود. با یک محاسبه‌ی ساده‌ی حزبی، می‌شد از آن موقعیت، موجی احساسی در جهان ساخت که خانم مرکل چنان عطوفتی دارد و چنین زنی است. از سویی، نحوه‌ی بیان ریم از ماجرا هم متفاوت از روشی بود که اغلبِ افراد در موقعیت او انجام می‌دهند. مهاجرین بلاتکلیفی مانند او، طبعاً خود را محورز سخنان و درخواستشان می‌کنند و فقط از خود می‌گویند. ریم اما، از مهربانی جامعه‌ی آلمان، معلمان و هم‌کلاسی‌هایش با خود گفت و از این بیان سود جست که توانسته تعامل خوبی با جامعه ی آلمان داشته باشد و یک «دوست» است. با این سبک بیان مطلب، همدلی عمومی با او بیشتر شد: مگر چه ضرری دارد که یک مهاجر بی‌گناه و مؤدب مانند او، میان مردم آلمان باشد؟! نحوه‌ی طرح موضوع از سوی ریم، مرکل را در موقعیتی سخت‌تر از آن چه که بود، قرار داد. مرکل سعی می‌کند بحث را از ریم و خوبی‌های مدرسه‌اش به سئوال درباره‌ی خانواده‌اش بکشاند. اما موفق عمل نمی‌کند. ریم آلمانی‌اش خیلی خوب است و بینندگان را با خود هدل‌تر می‌کند که «آه! چه دخترک باهوش و عزیزی! کاش همین‌جا بماند! کاش جایی نرود که این استعداد، هدر رود!» برای همین است که اگر سیاستمداری آمادگی پذیرش تبعات برخوردهای این‌چنینی را ندارد، شاید بهتر باشد که همان رفتار سرد خود را که اصلاً با مردم گفتگویی زنده نداشته‌باشند، دنبال کنند و خود را در تله‌هایی این چنین نیاندازند.

چنین موقعیت‌هایی باعث می‌شود شهروندان یک کشور از خود بپرسند سیاست‌های ملی آن‌ها در قبال مهاجران، چگونه باید باشد؟ آلمان کشوری است که قوانین سختی درباره‌ی مهاجرت دارد و بسیاری از مردم و گروه‌های سیاسی در آن، پذیرش مهاجر را امری مذموم می‌دانند. مرکل چنان سخت‌گیری «هرگز و به هیچ‌وجه، هیچ مهاجری» را ندارد. اما می‌گوید مهاجران گرفتار در جنگ داخلی سوریه، برای دولت او اولویت بیشتری دارند تا مهاجرینی که به امید بهبود وضعیت اقتصادی به آلمان آمده‌اند. سوای این‌که می‌توان پاسخ خانم مرکل را که «بقیه باید برگردند»، احترام او به جایگاه قانونی اختیارات‌ش دانست، می‌توان از دیدی دقیقاً همین نوع پاسخ را اشتباه ناشیانه‌ی او شمرد که سعی می‌کند از روی ماجرای ریم، استدلال نماید که نمی‌توان به پدیده‌ی مهاجرت از لحاظ داستان‌های فردیِ مهاجران نگریست. برخورد سرد مرکل با ریم، بیش از آن که رفتار او را از سوی مخالفان‌ش به بوته‌ی نقد بکشاند، این پرسش را مطرح می‌سازد که مگر مهاجرپذیری، فرصتی برای این دختر نوجوان یا هر پناهنده‌ی جنگی نیست؟! چرا آلمان قانونی مشخص و جامع در قبال مهاجران ندارد. آلمان‌ی که تغییر کرده و نشانه‌ی آن جوانان آن هستند.

باید اذعان کرد که کودکان گاه رفتاری بالغانه‌تر از بزرگسالان از خود نشان می‌دهند. در فیلم می‌بینیم دختری که کنار ریم نشسته، سعی می‌کند با در آغوش گرفتن او، آرام‌ش کند و پسر نوجوان کنار او، دستی بر زانوی‌ش می‌گذارد تا تسکین‌ش دهد. رفتار آن دو، بهتر از رفتار موردِ انتقاد مرکل است که می‌گویند «همدردی» با ریم را چنان بیان کرد و نشان داد، انگار که او بچه‌گربه‌ای است! مرکل می‌توانست قولی به او ندهد، اما می‌توانست با شفقت بیشتری از او دلجویی نماید. جالب آن است که ریم، از پاسخ مرکل دلگیر نشده و گفته او نظرش را گفته و این اشکالی ندارد. نوجوانان امروز، سئوالات سخت‌تری از بزرگ‌ترها می‌پرسند، چون دنیایی که برای‌شان ساخته‌ایم، پیچیده‌تر شده. در این دنیای سخت، آن‌ها با درک بهتری عدالت و انصاف را شناخته‌اند و برای‌ش تشنه‌تر هستند.

صبح فردای این برنامه، تلویزیونی آلمانی فیلمی از ورود ریم به مدرسه‌اش پخش کرد. پسری نوجوان و آلمانی همراهی‌اش می‌کرد و هر دو لبخند می‌زدند. مدرسه‌‌ی پل فردریش شیل، که ریم در آن مشغول تحصیل است، توجه ویژه‌ای به نوجوانانی دارد که از لحاظ جسمی معلولیت دارند. ریم هم با مشکلات جسمی روبروست. او دو ماه پیش از موعد، در اردوگاه بعلبک به دنیا آمد و در حین تولد، اکسیژن کافی به او نرسید. علاوه بر مشکلات این موضوع، او هنوز با مشکلات تصادف‌ش در پنج سالگی دست به گریبان است. پدر ریم، جوشکار است. خانواده‌ی او زمانی که به آلمان رسیدند، ویزای پزشکی داشتند. در حین ۴ سال اقامت آن‌ها در آلمان، روی ریم ۶ عمل بخاطر مشکلات‌ش در پاها و چشم‌هایش انجام شده‌است. راه رفتن او هنوز هم مشکلاتی داردع اما او از رفتن به مدرسه بازنمانده. او در مصاحبه‌اش به «بیلد» گغته: «زمانی که به المان آمدم، یک کلمه هم زبان آلمانی نمی‌دانستم. هیچ‌کس را نمی‌شناختم. ترسیده بودم. امروز، دلم نمی‌خواهد از این‌جا بروم.» سیاستمدارانی هم از موقعیتی مانند این به‌خوبی استفاده کرده‌اند. شهردار رستوک و رهبر حزب سوسیال دموکرات گفته‌اند که نمی‌خواهند او از آلمان برود و البته قانونی که درباره‌ی مهاجرت،  تابستان امسال در آلمان به تصویب رسیده، ممکن است ماندن را برای ریم ممکن سازد. موقعیت سخت متولد شدن در میانه‌ی جنگ و مهاجر بودن، کودکان را زودتر آز آن‌چه که باید به بلوغ فکری می‌رساند. ریم می گوید که نوع زندگی او، باعث شده که خیلی خوب تفاوت میان کمک و ترحم را درک نماید و برای همین از مرکل نمی‌رنجد. اگر حس می‌کرد رفتاری غیرصادقانه از خانم مرکل سر زده، او به مراتب بیشتر آزرده می‌شد، اما او آدم‌هایی صادق در رفتار، مانند خانم مرکل، را ترجیح می‌دهد.

با تمام این تفاصیل، باید پذیرفت که مهاجران در هیچ‌جای جهان به راحتی موقعیت‌های لازم و حقوق اولیه‌شان را کسب نمی‌کنند و برای کسب بدیهی‌ترین حقوقی که نصیب افرادی مانند برویک می‌شود، باید قوی‌تر از حد معمول باشند. ماندنِ مهاجران، به مراتب دشوارتر از خود سفر برای مهاجرت است و این موضوع ربطی به اروپا یا هرجای دیگر در جهان ندارد و نمی‌تواند دست‌مایه‌ی نقد سیاست‌های اروپایی قرار گیرد، چه دست‌کم چنین موضوعی توانست بحث‌های جالبی درباره‌ی سیاست‌های مهاجرپذیری آلمان، در میان شهروندان آلمانی راه اندازد و بسیاری از معترضین با فراغ‌بال اعتراض خود را به گوش سیاستمداران رساندند. تغییرِ واقعی به نفع مهاجران، در جامعه‌ای به وجود می‌آید که مشکلات آن‌ها را درک کند و فرصت‌ها و بیم‌ها را به دقت و بدون ترس از انتقاد بررسی نماید و برنامه‌هایی دقیق برای پذیرش آن‌ها طراحی کند.

منابع: 1pezeshk.com

Check Also

پلیس آلمان: مهاجم ۱۸ ساله به تیراندازی و کشتار علاقه داشت

Image copyrightGETTY پلیس آلمان می‌گوید فرد مسلحی که در یک مرکز خرید در شهر مونیخ …